در ایرانِ تحت رژیم اسلامی رسانه یا رسانه آزاد وجود ندارد. آنچه هست، یک ارکستر عظیم تبلیغاتی حکومتی-دولتی یا شبهدولتی با هزاران نوازنده است که بهدست چند نفر مثل مهدی فضائلی، حسین محمدی، یا وحید جلیلی (از اعضای دفتر خامنهای) و مدیرانی که همه از سوی حکومت تاییدشده هستند و اکثرا سوابق امنیتی و نظامی دارند، هدایت میشوند. مجوز انتشار روزنامه معمولا به اعضای سابق سپاه و نهادهای امنیتی و گاه به آقازادهها داده میشود. هدایت «از بالا» گاه با یارانهها و آگهیهای دولتی و گاه با بمب و داغ و درفش و زندان و اعترافگیری انجام میشود. هدایت دولتی، ابعاد امنیتی (توسط شورای امنیت ملی و دیگر دستگاههای امنیتی)، مالی (از طریق وامها و یارانهها)، اداری (وزارت ارشاد و سازمان تبلیغات اسلامی) و ایدئولوژیک (اندیشکدهها و نهادهای سیاستگذار مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی) دارد.
برای نشان دادن این که شبکههای رادیویی و تلویزیونی، روزنامهها، موسسات انتشاراتی، خبرگزاریها، و تارنماهای اینترنتی در ایران ابزار اطلاعرسانی و سرگرمسازی نیستند و بوق تبلیغاتیاند یا شدیدا کنترل میشوند (تعداد اندکی از انتشاراتیها که غیردولتیاند)، تنها کافی است به عملکرد آنها نگاه کنیم. همانطور که در رژیم اسلامی دیپلمات و امدادگر و استاد دانشگاه با وظایف تخصصی خاص وجود ندارد، خبرنگار و کارگردان و فیلمبردار با وظایف تخصصی هم وجود ندارد. هرگاه اقتضا کند، اکثر اینها به برنامههای تروریستی، سرکوب، گسترشطلبی و تبلیغاتی رژیم یاری میرسانند، یا حداقل سکوت میکنند (تعداد سکوتکنندگان و غیرخودیها هر روز کمتر میشود). تفاوتهای میان بوقهای تبلیغاتی نه در استقلال یا حرفهای بودن، بلکه در میزان انتظار رژیم از آنها است. رژیم از یک مجله تخصصی در حیطه ساختمان انتظار کمتری دارد (در حد مداحی از نظام در سرمقاله یا دادن فضا به خودیها) اما انتظار آن از یک روزنامه سیاسی، تبلیغات هرروزه و در همه صفحات است.
در این نوشته به هفت الگوی رفتاری این بوقها و تحولات رفتاری آنها که رسانه و آزاد و مستقل نبودن آنها را نشان میدهد، اشاره میکنم.
تبلیغاتچی سیاسی و کاسب در آنِ واحد
تبلیغات سیاسی از بولتنهای سیاسی و ایدئولوژیک در دهه شصت که در کار آگهی تجاری و نان قرض دادن و گرفتن نبودند، امروز رسیده است به تارنماها و روزنامهها و شبکههای رادیویی و تلویزیونی که آگهی تجاری را به بخشی آشکار و پنهان در مواد خود تبدیل کردهاند. حتی مرزها و محدوده آگهی بازرگانی و غیرآگهی بازرگانی در مواد بوقهای تبلیغاتی جمهوری اسلامی ایران روشن نیست. به عنوان مثال، سایت الف تبلیغات تجاری خود را در میان عناوین خبری هم عرضه میکند. مجاری تبلیغات سیاسی رژیم هم بودجه دولتی و حکومتی دارند، و هم آگهی میگیرند. حتی مطالب دینی و ایدئولوژیک این بوقها عاری از تبلیغات تجاری نیست. این اتفاق برای کسانی افتاده که رسانهها در دنیای سرمایهداری را چهار یا سه دهه پیش به دلیل همین کاری که خود امروز میکنند، شیطانی و شر و فاسد معرفی میکردند.
خط قرمز گسترشطلبی
بوقهای تبلیغاتی رژیم همصدا و صددرصد از برنامههای گسترشطلبی و ذخیرهسازی سلاحهای کشتار جمعی رژیم اسلامی دفاع میکنند: کشتههای آنها را شهید میخوانند، امریکا و عربستان و اسرائیل را مسئول خرابیها و کشتههای رژیم میخوانند و فرماندهان سپاه و سپاه قدس درگیر در این جنگها را سرباز وطن و قهرمان ملی و امت مینامند. اگر روزنامه یا تارنمایی چنین نکند، به سرعت توقیف میشود. هیچ کس نمیتواند برنامه فوق را مورد پرسش قرار دهد یا از هزینههای آن سخن بگوید. عاملی که به اینها روحیه میدهد، همراهی رسانههای امریکایی با آنها است؛ مثل محبوب نشان دادن قاسم سلیمانی.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
آنها در مورد نقش مخرب جمهوری اسلامی ایران در تضاد اسرائیل و فلسطینیها معمولا میگویند که بدون نظام جمهوری اسلامی هم این تضاد وجود داشت و رژیم دارد به طرف مظلوم یاری میرساند. اما همین نکته را مورد جنگ یمن نیز میگویند، در حالی که بدون حمایت همه جانبه جمهوری اسلامی ایران از حوثیها، این جنگ نهتنها سرنمیگرفت، بلکه دهها هزار نفر در آن کشته نمیشدند. هدف از این جنگ برای جمهوری اسلامی ایران تنها تضعیف نقش عربستان سعودی در منطقه بوده است. در یمن، جمهوری اسلامی ایران از کدام مردم مظلوم که وطنشان اشغال شده، یا کدام حرمها دفاع میکند؟
نهادهای تحت نظر رهبر، خط قرمز دیگر
بوقهای تبلیغاتی جمهوری اسلامی ایران گاه به انتقاد از دولت و مجلس میپرداختهاند (رئیسی از رادار آنها بیرون رفته است)، اما نهادهای تحت نظر رهبر از قوه قضاییه و سپاه تا شوراهای عالی منصوب رهبر و حوزههای علمیه از حیطه خبر رسانی و نقد مستقل آنها بیرون هستند مگر مطالبی که روابط عمومی این نهادها در اختیارشان بگذارند. آنها به قدرتمندترین و ثروتمندترین نهادهای کشور کاری ندارند، گویی وجود خارجی ندارند، اما همه مقدرات کشور در دست آنها است.
نقد و بررسی خودروهای خارجی
تنها مطالبی در تارنمای تابناک که عنوان و محتوای نقد دارند و پای ثابت این بوق تبلغاتی حکومت است، «نقد و بررسی» اتومبیلهای خارجی است. تابناک حتی به نقد و بررسی خودروهای مونتاژ داخلی هم نمیپردازد، چون از این نکته هراس دارد که نتواند از آنها آگهی دریافت کند. نقد مستقل و بدون منفعت سیاسی و مالی، از اموری است که در بوقهای تبلیغاتی جمهوری اسلامی ایران، یعنی رادیو و تلویزیون و روزنامهها و تارنماهای دولتی و شبهدولتی غایب است. اگر در مواردی هم نقدی از مسئولی در رادیو و تلویزیون دیدید، یک باند دارد باند دیگر را میزند. افرادی که نقدهای بسیار ملایم از این معاون وزیر یا آن مدیرکل مطرح میکنند، مدام مجیز رهبر و روحانیت و سپاه را میگویند تا وفاداریشان مخدوش نشود.
همه مثل ما بیعرضه و جنایتکارند
بدترین اتفاقات و مشکلات جوامع غربی با اغراق و مبالغه و دروغسازی در بوقهای تبلیغاتی گزارش میشوند، تا ناکارآمدیها و جنایات رژیم برای مردم عادی جلوه کند. در این گزارشها پلیس امریکا (که چنین سازمانی وجود خارجی ندارد، بلکه هر شهر و روستا و منطقه پلیس خاص خود را دارد) یا فرانسه و «انگلیس» (با جهل کامل، بریتانیا را مساوی با «انگلیس» میگیرند) فاسد و جنایتکار است، اما پلیس در چین و روسیه و کوبا و کره شمالی تنها به وظایفش عمل میکند و هیچ مشکلی در آن کشورها وجود ندارد. همچنین، مشکلات اجتماعی ایران با مشکلات اجتماعی در دیگر جوامع توجیه میشود: «فضای عمومی تبلیغاتی، به ویژه خبرگزاریهای خارجی، بر مسئله اتوبوسخوابی متمرکز شده و خبرگزاریهای خارجی یادشان رفته که زبالهگردهای لندنی یا دیگر کشورها چگونه زندگی میکنند.» (مهدی چمران، تابناک ۱۴ دی ۱۴۰۰). این توجیهات با «بهشت اسلامی» وعده داده شده در نظام ولایی، همخوانی ندارد. سیاهنمایی تمدن غربی، همیشه با سفیدنمایی جوامع تحت رژیمهای اسلامی و کمونیستی همراه است.
اسلامگرایان صاحبسبک و خلاقند
روزی نیست که مقامات از دستاوردها و الگوهایی که گویا برای جامعه بشری ایجاد و خلق کردهاند، سخن نگویند. تحت حکومت آنها، همه چیز در حال پیشرفت است؛ درست مثل هشت سال جنگ که نیروهای نظام مدام در حال پیشروی بودند و یک شهر چندین بار آزاد میشد، اما «دشمن» هیچگاه پیشروی نداشت و شهری اشغال نمیشد. آنها به دیگران هیچ اعتباری نمیدهند: هر چه خیر است، از آنها صادر شده است. به عنوان مثال، داعش را سلیمانی به تنهایی شکست داده است و دهها هزار سورتی حمله هوایی امریکا و متحدانش یا کشتن رئیس داعش بهدست نیروهای امریکا نقشی در آن شکست نداشته است. این واقعیات باید انکار شوند تا انتساب تاسیس داعش به امریکا توسط مقامات رژیم و نایبانش سرراست شود.
ارکستر بههمریخته، اما همراه
برای تقرب به «نظام» و تضمین بودجههای دولتی، بوقهای تبلیغاتی جمهوری اسلامی ایران (همه شبکههای رادیویی و تلویزیونی، روزنامهها و نشریات غیرتخصصی و تارنماهای اینترنتی خبری و خبرگزاریها)، به دو طریق عمل میکنند. آنها در مداحی رژیم و دفاع از سیاستهای رژیم میتوانند مطالب ویژه خود و سبک ویژه خود را داشته باشند، اما در شرایط غیرخاص نهتنها خط قرمزها را رعایت میکنند، بلکه مواد تبلیغاتی دستگاههای امنیتی و نظامی را پوشش میدهند.
وقتی نوبت به تبلیغات متمرکز در دورههایی خاص، مثل راهپیمایی اربعین، سالگرد مرگ قاسم سلیمانی، روز قدس، یا مداحی رهبر جمهوری اسلامی ایران میرسد، یکباره شاهد پخش و نشر انبوهی از مطالب شبیه هم در آنها هستیم. در نشر و پخش این مواد که از بیت رهبری و نهادهای تبلیغاتی سپاه هدایت میشوند، آنها همه از روی یک نسخه میخوانند؛ درست همانند ائمه جمعه که سرفصلهای سخنان آنها از تهران ارسال میشود. این موضوع دست آنها را در نواختن در یک ارکستر بزرگ اما نسبتا بههمریخته و با رهبران متعدد ارکستر، برای دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی ایران باز میکند. بههمریختگی این ارکستر، در پوشش برخی رویدادها (مثل صدای انفجارهای غرب کشور در ۲۵ دی ماه ۱۴۰۰، انفجار مراکز هستهای، یا سرکوبهای سالهای اخیر) موجب چندگانهگویی میشود، اما رژیم این چندگانهگوییها را تحمل میکند تا دستگاههای تبلیغاتی آن با تعدد بوقها، گستره بیشتری از جمعیت را پوشش دهد و برای تعداد بیشتری از خودیها کسب و کار تبلیغاتی فراهم کند.