محاصره متقابل؛ راهبرد همیشگی قدرت‌های بزرگ و کوچک

رژیم حاکم بر ایران از رزمایش مشترک ترکیه، جمهوری آذربایجان و پاکستان هراس دارد

در دهه ۵۰ قرن گذشته، اسرائیل در محاصره کامل کشورهای عربی قرار داشت. آن محاصره از دو حلقه تشکیل شده بود؛  حلقه نخست از سوی کشورهای سوریه، مصر، اردن، و لبنان به وجود آمده بود که «کشورهای طوق» نامیده می‌شدند، و حلقه دوم از سوی سایر کشورهای عربی پیرامون از اقیانوس هند تا خلیج فارس. ایجاد شکاف در آن محاصره ناممکن به نظر می‌رسید. از سوی دیگر، تنها خواست بن‌گوریون، بنیان‌گذار و نخستین نخست‌وزیر اسرائیل در آن زمان، این بود که با «کشورهای طوق» بر سر یک آتش‌بس موقت به توافق برسد. چون مطابق با روایت «آبا ابن» که در یادداشت‌هایش آورده است، بن‌گوریون طرفدار صلح نبود، زیرا هزینه صلح از نظر او دست برداشتن از بخشی از جغرافیا بود که نمی‌توانست پذیرفتنی باشد. اما بن‌گوریون بعدها با کمک آمریکا و اروپا توانست همان کشورهای محاصره‌کننده اسرائیل را به محاصره بکشد؛ روشی که مائو تسه‌تونگ به کار می‌برد و از آن به عنوان «گسترش حلقه محاصره» یا به «محاصره محاصره» یاد می‌کرد. بن‌گوریون آن کار را با ترکیه، ایران، پاکستان، و اتیوپی انجام داد؛ چهار کشوری که در مجاورت جهان عرب قرار داشتند و دوست و متحد غرب و اسرائیل به شمار می‌رفتند.

اما امروز دگرگونی‌های زیادی در منطقه در مورد اسرائیل به وجود آمده است. از یک سو برخی از کشورهای عربی که اسرائیل را به محاصره کشیده بودند، با آن قراردادهای صلح امضا کرده‌اند، و از سوی دیگر، ایران که در گذشته متحد اسرائیل به شمار می‌رفت، اکنون شعار نابودی این کشور را بلند کرده است و آن را با «جبهه مقاومت» که هم‌زمان در لبنان، سوریه، عراق، یمن، و غزه گسترش دارد، به محاصره کشیده است. هدف ایران از این کار ایجاد «توازن ترس» در برابر اسرائیل، و دفاع از رژیم جمهوری اسلامی در برابر هر نوع حمله احتمالی اسرائیل است. 

در مقابل، اسرائیل راهبردی را در پیش گرفته است که شباهت زیادی به برنامه بن‌گوریون دارد. این راهبرد عبارت است از ایجاد یک خط امنیتی و اطلاعاتی در مرزهای جمهوری اسلامی ایران و جاگیر کردن پیشرفته‌ترین فناوری در آذربایجان برای کنترل تحرکات جمهوری اسلامی ایران، امضای «پیمان ابراهیم» با شماری از کشورهای عربی، حملات پیگیر و مداوم به نیروهای جمهوری اسلامی ایران و شبه‌نظامیان وابسته به آن در خاک سوریه، به ویژه در نزدیکی بلندی‌های جولان که در اشغال اسرائیل است. 

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

نخستین واکنش جمهوری اسلامی ایران در برابر این روند، انجام یک رزمایش نظامی در مرز جمهوری آذربایجان بود. هر چند رژیم ولایت فقیه با تکیه بر پیشینه تاریخی‌اش همواره شعار می‌دهد که «ما پیروزی را در خیبر رقم زده‌ایم»،  اما از رزمایش مشترک ترکیه، جمهوری آذربایجان و پاکستان، در هراس فزاینده‌ای قرار گرفته است. 

راهبرد به محاصره کشیدن دشمن، بخشی از سیاست‌های قدرت‌های بزرگ نیز بوده است. آمریکا در چارچوب پیمان ناتو با اعمال «راهبرد مهار» که جورج کینان (دیپلمات آمریکایی) مطرح کرده بود، به محاصره اتحاد جماهیر شوروی پرداخت. مسکو هم در زیر چتر پیمان ورشو در برابر واشنگتن واکنش نشان داد و در کوبا سامانه موشکی نصب کرد و با هراساندن طرف مقابل از برافروخته شدن آتش جنگ در برلین، ناتو را مورد تهدید قرار داد، و نیز انقلاب‌های ضد امپریالیستی را در آمریکای لاتین، آفریقا و آسیا تحریک و پشتیبانی کرد. اما زمانی که سیاست آمریکا مبنی بر مهار شوروی پیروز شد و دیوار برلین و اتحاد شوروی، هر دو فرو ریختند، غرب بار دیگر به محاصره میراث‌دار شوروی، یعنی روسیه اقدام کرد و پیمان ناتو را تا مرزهای روسیه گسترش داد و بسیاری از کشورهای عضو اردوگاه شوروی سابق را به عضویت ناتو در آورد. 

البته این کار نادرست بود. زیرا به گفته جورج کینان، عاملی برای تحریک روسیه شد و از برقراری یک رابطه خوب میان مسکو و غرب جلوگیری کرد. نتیجه‌اش هم این شد که امروز ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه، غرب را از گسترش ناتو در گرجستان و اوکراین برحذر می‌دارد، از بلاروس حمایت می‌کند، در کوبا، ونزوئلا، و شماری از دیگرکشورهای آمریکای لاتین نقش ایفا می‌کند، محاصره ناتو را در ترکیه می‌شکند، و با مداخله در جنگ سوریه، خود را به کرانه‌های مدیترانه می‌رساند. 

همین بازی میان آمریکا و چین نیز جریان دارد. اکنون در برابر گسترش چین و برنامه «یک کمربند و یک جاده» که جایگاه مهمی برای پکن در آسیا، اروپا، و آفریقا باز می‌کند، آمریکا در جهت محاصره چین در اقیانوس آرام و اقیانوس هند تلاش می‌کند. برای رسیدن به آن هدف، آمریکا به ایجاد پیمان‌های جدیدی اقدام کرده است که بارزترین آن‌ها پیمان سه جانبه‌ای است برای مقابله با نیروی دریایی چین، و پیمان چهارجانبه‌ای برای مقابله با نیروی زمینی چین. 

بیلا هاری کوسکان، دیپلمات برجسته و وزیر امورخارجه پیشین سنگاپور، در این باره می‌گوید: «اقدامات آمریکا به ساده‌سازی امور در جنوب شرق آسیا منجر می‌شود که کاری است نادرست و محکوم به شکست، زیرا باعث مطرح شدن این شعار می‌شود که اگر این منطقه «آزاد» نیست، پس باید «قرمز» باشد و اگر سازمان «آریان» سیاست واشنگتن را تایید نکند، در ورطه خطر تسلط چین فرو خواهد افتاد. واقعیت این است که جنوب شرق آسیا نقطه تقاطع راهبردی است؛ هیچ کشوری در این منطقه نمی‌تواند بپذیرد که تنها روابط انحصاری با آمریکا، یا چین، یا هر کشور دیگری داشته باشد. همچنین، هیچ کشوری در این منطقه، هرچند سیاست‌های رئیس جمهوری شی جین پینگ را دشمنانه تلقی کند، نمی‌تواند با بزرگ‌ترین قدرت آسیایی، روابط سیاسی و اقتصادی برقرار نکند.» 

به هر ترتیب، چارچوب بازی روشن است. نظر به گفته ویلیام برنز، مدیر سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سی‌آی‌ای) در کتاب «کانال پشت‌ پرده»، مهار چین ناممکن است. با این حال، تا کنون هیچ‌یک از کارشناسان امور چین نتوانسته است جو بایدن، رئیس جمهوری آمریکا را متقاعد کند که به خطر تمرکز بر رویارویی گسترده با چین توجه داشته باشد، یا به پیامدهای تحریک مسکو با نصب سامانه موشکی در نزدیکی مرزهای روسیه بیندیشد. البته در عین حال نشانه‌ای هم وجود ندارد که چین و روسیه خطر تصادم با آمریکا را دست‌کم می‌گیرند. اما درمجموع، سیاست «محاصره متقابل» در خاورمیانه و مناطق دیگر جهان همچنان ادامه دارد.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه