درگذشت دو تن از چهرههای نامی عرصه باستانپژوهی ایران در کمتر از ۱۵ روز، خبری است تاسفزا برای آنانی که دلبسته تاریخ و فرهنگ ایران باستان هستند و میدانند که پرورش و برآمدن و به ثمر رسیدن افرادی در این اندازه از دانش و تجربه و تخصص، بسیار سخت به کف میآید.
۲۶ ژانویه امسال، پروفسور هایدماری کخ درگذشت و کمتر از ۱۵ روز بعد در ۷ فوریه (۱۸ بهمن)، دکتر هاشم رضی. هر دوی اینان در شناخت و تخصص در زبانهای باستانی تجربهای درازدامن داشتند و از این منظر، برخی از گرههای تاریخ ایران باستان را با خواندن لوحهای مختلف، توانستند بگشایند، و مرگ آنها از این منظر نیز خسرانی بزرگ برای عرصه زبانشناسی است؛ به خصوص دکتر هاشم رضی که از معدود افرادی بود که خط میخی را هم بهراحتی میخواند و حتی کتابی در آموزش این خط از خود به جای نهاده است.
مرگ هاشم رضی نیز بسیار در خاموشی و سکوت رسانهای رخ داد.
برخی از اهالی فرهنگی که تلاشهای هشتدههای او را در حوزه فرهنگ و تاریخ و ادیان رصد میکردند، از او و کارهایش نوشتند، اما این میزان برای فردی که آثار پژوهشیاش زاویه و نحلهای خاص را بازگشایی کرده بود، چندان کافی و وافی بهمقصود نبود و نیست. از این منظر، باید بیشتر درباره او نوشت و از کارهای درخشانی که او انجام داد، سخن گفت.
گام آغازین؛ ترجمه رمان و انتشار و تصحیح متون کهن ادبی
هاشم رضی که متولد تیرماه ۱۳۱۳ است، در سالهای ابتدایی به سمت ادبیات کهن ایرانی و متون ترجمه رفت، و حتی آن گونه که در زندگینامهاش در بروشور بنیاد میراث پاسارگارد (به عنوان شخصیت سال فرهنگی و تاریخی ۱۳۹۷) آمده است، از ۲۲ سالگی با برگردان فارسی دو رمان و چاپ چند مجموعه شعر، به دنیای دانش و نویسندگی پای نهاد. نخستین کار جدیاش انتشار دیوان ظهیر فاریابی، قصیدهسرای نامی قرن ششم بود. مدتی بعد نیز دیوان کامل جامی را منتشر کرد. این کتاب که نام هاشم رضی به عنوان ویراستار بر پیشانی آن نشسته است، در بهار ۱۳۴۱ از سوی انتشارات پیروز و در نزدیک به هزار صفحه منتشر شد.
وجه ممیزه آن کار در این بود که بیش از ۳۰۰ صفحه از آن کتاب را هاشم رضی به عنوان مقدمه آورد و در آن، زندگی و آثار جامی را از منظر یک محقق مورد واکاوی قرار داد. از این نظر، آن کتاب تحقیقکتابخانهای نسبتا کامل درباره جامی بود و آقای رضی در انتهای نوشتار خود آورده است که چگونه «بخشی مهم از اطلاعات را در کتابخانه ملک و در نتیجه غور و تامل در آثار خطی موجود و کاوش در تمامی نوشتههای مرتبط با جامی در این کتابخانه سر و سامان» داده است. (دیوان کامل جامی- ص ۳۰۲)
در آن مقدمه، تاریخ ادبی- فلسفی قرن نهم به خوبی کاویده شده و در کنار آن، بحثی انتقادی در احوال و آثار و نقد سرودههای جامی آمده است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در همان سالها او آثار اوحدی مراغهای را تدوین و منتشر کرد و همزمان، به دلیل گرایشی که به حوزه روانشناسی پیدا کرد، کتاب «پیدایش روانکاوی زیگموند فروید» را با تعلیقاتی در سال ۱۳۴۲ از سوی انتشارات آسیا منتشر کرد.
نخستین کار بزرگ و بیطرفانه در حیطه دینپژوهی
در همین سالها او به پژوهشهای دینشناسانه نیز گرایشی ویژه نشان داد که حاصل آن در چندین جلد و با عنوان «تاریخ تحلیلی ادیان و مذاهب در جهان از آغاز تا امروز» از سوی انتشارات کاوه منتشر شد؛ مجموعهای که در زمان خود شاید نخستین اثری با آن حجم و اندازه و کیفت بود که از سوی یک محقق فارسیزبان به صورت کتاب و در بیش از ۴ هزار صفحه منتشر شد.
در همان مقدمه جلد نخست، او توضیح داد که هدف از نگارش آن مجموعه تعصبورزی نسبت به یک دین یا مذهب خاص و برکشاندن یا فرونشاندن یک دین و مذهب خاص نیست، بلکه «کوششی فراوان به عمل آمده تا از هر نوع تعصب و سختاندیشی یا کژروی پرهیز شود و گزارشهای راستین اندیشهها برای شناخت وسیع دین و سیراندیشه هر دین و مذهبی پیش روی مخاطبان قرار گیرد.» (تاریخ ادیان- جلد اول- ص ۵)
محصول آن، کتاب ادیان بزرگ جهان، و نیز کتاب پنججلدی تاریخ ادیان بود. باید به خاطر داشته باشیم که این آثار در سالهایی منتشر شد (دهه ۴۰) که جو مذهبی و تعصبورزانهای نسبت به انتشار آثار دیگر ادیان در ایران و در میان فقها و علمای مذهبی حاکم بود و از این منظر، تحقیق و انتشار این آثار که تمامی ویژگیهای مثبت و منفی ادیان مختلف را در یک مجموعه گرد میآورد، شجاعت و جسارتی میخواست که هاشم رضی خطرپذیری آن را به جان خرید تا بتواند گزارش نسبتا دقیقی از تحولات تمدنی در ادیان مختلف در طول تاریخ ادیان، نشان دهد.
اما انتشار جلدهای بعدی آن کتاب، ساواک را نسبت به موضوع حساس کرد و آنگونه که خود در گفتوگویش با روزنامه ایران (۲۸ اسفند ۱۳۸۴) عنوان میکند، «در فاصله سالهای ۴۵ تا ۴۸ سه جلد دیگر به اسم دیانت و فرهنگ ادیان ابتدایی را کار کردم که مشکلات ساواک شروع شد و جلو انتشار بقیه را گرفتند.»
گرایش به ایرانشناسی کهن و پژوهش در اوستا و آیین زرتشت
آشنایی با برخی از چهرههای نامی دینپژوهی و نیز باستانشناسان نامی ایرانی، بهخصوص ابراهیم پورداود، او را در مسیری قرار داد که آرزوی هر پژوهشگر علاقهمند به تحقیق در تاریخ ایران باستان است. چرا که منزل پورداود، که در همان سال ۱۳۴۲ از دانشگاه بازنشسته شده بود، محفل دانشجویان و علاقهمندان به فرهنگ ایران باستان بود، و مشوق اصلی هاشم رضی در نوشتن کتاب فرهنگ نامهای اوستا: «سال ۴۲ بود كه با «پورداوود» و دكتر «فرهوشى» آشنا شدم. در همان سال ۴۳ بود كه احتمالاً كنگره جهانى درباره آيين مهر در ايران برگزار شد و من كتاب فرهنگ نامهاى اوستا را كه در سه جلد تدوين كرده بودم، با تشويق استاد پورداوود منتشر كردم. درآن مقطع پروفسور «لنتس» و «رامپيس»، از استادان بزرگ اوستاشناسى در آلمان، به ايران آمده بودند و از اين اثر بسيار تمجيد كردند و مقدمهاى بر آن نوشتند. اين كتاب اولين كار اساسىام در حوزه ايرانشناسى بود.»
پورداود در سال ۱۳۴۷ درگذشت، اما دکتر بهرام فرهوشی که به نوعی دستیار پورداود و عملا جانشین او در آن حوزه مطالعاتی در دانشگاه تهران بود، رضی را تشویق کرد تا جدا از تمرکز بر ایرانشناسی کهن و باستان، به سمت شناخت آیینها و دینهای کهنی چون میتراییسم هم حرکت کند. این گونه بود که هاشم رضی، چنان که خود در گفتوگویش با روزنامه ایران اشاره کرده است، از سال ۵۶ مطالعات جانبی همانند روانکاوی یا ادبیات را به کناری نهاد و تمامی وقتش را به ایرانشناسی اختصاص داد. بهویژه تلاش او در جهت شناساندن بیشتر دین زرتشت و نیز اوستا تا اندازهای است که موبد موبدان، رستم شهرزادی، با تقدیر از تلاشهای بزرگانی چون پورداوود و فروهوشی، به هاشم رضی هم اشاره میکند و میگوید: «هاشم رضی نیز از جمله این کسان است؛ پژوهشگر خستگیناپذیری که سالهاست سخنان آشو زرتشت را با دیده دل نگریسته و با پیروی از پیام او که هر دانایی، باید دیگران را از دانش خود بهرهمند سازد، با پژوهش و نوشتههایش راه را برای هر عاشق آیین و فرهنگ ایرانی هموار ساخته است.» (روزنامه ایران-۲۸ اسفند ۱۳۸۴).
در کارنامه کاری هاشم رضی نزدیک به صد عنوان کتاب به چشم میخورد. برخی از آن عناوین عملا چند جلد هستند و نشان میدهد که او تا چه اندازه از فرصتهای خود بهره برده است. برخی از کتابهای او، مثل «جشنهای ایران باستان»، از جهاتی راهگشا بود. کتاب او با عنوان «گاه شماری و جشنهای ایران باستان» در ۱۰ بخش مدون شد و در همان سالهای قبل از انقلاب از سوی انتشارات فروهر (ناشر آثار مرتبط با ایران باستان و آیین زرتشت) منتشر شد. در آن کتاب، او چگونگی تقویم و روز و ماه و سال و تاریخ ایران را به تفصیل بیان کرده و درباره برخی از جشنهای مهم، مانند نوروز، یلدا، مهرگان، چهارشنبهسوری، سده فروردگان، و حتی جشنی چون سپندارمذگان (جشن اسپندگان) که از آن به عنوان روز گرامیداشت زن، زمین، و دلدادگان یاد میشود (در تقویم قدیم برابر با پنجم اسفندماه است)، سخن گفته است.
حکمت خسروانیَ و کماعتنایی جامعه روشنفکری
«حکمت خسروانی»، اثری که هاشم رضی آن را در دوران بلوغ فکری خود نوشت و به نوعی حاصل تاملات چند دههای او در تاریخ وفرهنگ ایران در تمامی ادوار آن است، از جهاتی شاید یکی از مهمترین کتابهای او به شمار آید. آن کتاب اگر از منظر تدوین میتوانست با معیارهای آثار پژوهشی امروزین نوشته شود، قطعا بیش از این دربارهاش باید صحبت وگفتوگو میشد. البته یکی از مشکلات درباره آقای رضی این بود که بسیار کم تن به گفتوگو میداد و کمتر در محافل و مجالس بحث وفحص حضور مییافت، و همین سبب شد تا آثارش در محافل فکری کمتر مورد بحث و نقد قرار گیرند و از دیگر سو، جامعه روشنفکری نیز درباره آثارش کمتر بحث کردند. هرچند، بخشی از بیاعتنایی نیز شاید به دلیل مباحثی بود که او مطرح میکرد که چندان با مذاق نهادها و محافل فرهنگی حکومتی همراه نبود.
در مقدمه آن کتاب، او به نقش زبان فارسی و قدمت آن در تولید اندیشه اشاره میکند و مینویسد: «زبانی که در قرون چهارم و پنجم چنین ظرفیتهای بزرگی داشت و هنوز و پس از ۱۰۰۰ سال متنهای آن قابل فهم است، بیتردید سابقهای هزار سال پیشتر باید داشته باشد که چنین قوام و دوامی پیدا کرده است.» (حکمت خسروانی- ص ۱۸)
به باور آقای رضی، «حکمت خسراونی که در آثاری چون شاهنامه فردوسی و بزرگان اثر ماندگارش تجلی یافته است، بعدها در شهابالدین سهروردی به بلوغ رسید و پس از سهروردی نیز تا سیدحیدر عاملی و حاجملاهادی سبزواری ادامه داشته است…. سهرودی اما، به فراخور و اقتضای زمان، از اساطیر حماسی ایران، اساطیر عرفانی را ساختاری نوین بخشید. این مرد متجدد و نوآور، در حکمت اشراق خود، زال، رستم، و اسفندیار را ازدیدگاه حکمت و عرفان نگریست؛ سلیح از تنشان برداشت و به کسوت عرفانشان آراست.» (همان-ص ۱۹)
به باور رضی، عمده پژوهشها در متون کهن به جای تمرکز بر متن و محتوای مباحث، به مباحث لغوی و تصحیح گذشت و از این منظر، او بر این باور است که «پژوهش در حکمت خسروانی یا حکمت ایران باستان که شامل همه مفاهیم فرهنگی میشود، راهی است جهت شناخت درستتر فرهنگ اسلامی- ایرانی از سدههای دوم هجری به بعد که بخش قابلتوجهی از آن فلسفه است، و بخشی دیگر اساطیر عرفانی.» (همان- ص ۲۲)
کتاب البته حاشیهای هم داشت، و آن درگذشت تلخ و دردناک دختر آقای رضی بود. او در مقدمه و پیشانی آن کتاب و ضمن تقدیم آن به روان دخترش، درد از دست دادن او را روایت کرده است: «امید میداشتم که تا پایان در کنارم باشد و از آن پس، سایه مهرو فروغ و شادیاش بر سنگ گورم سایه افکند، و جملهای بگوید تا به یادگار بر سنگم بنویسند. اما ای درد و دریغ برای من، پدری پیر، که شاهد خاکسپاری فرزند جوانش باشد و… گفتم بر سنگش بنویسند:
دردا که پاکباز جهان از جهان برفت
پاک آنچنان که آمده بود، از میان برفت»
بیتی که ۲۱ سال پس از درگذشت فروزان رضی، میتواند وصفالحال پدرش نیز باشد که پاکباز و فروتن از جهان برفت.