برای بیشتر ساکنان پریپیات، روز شنبه، ۲۶ آوریل ۱۹۸۶، روزی نسبتا معمولی به نظر میرسید.
بعضیها از واقعهای که در نیروگاه هستهای ولادیمیر ایلییچ لنین در آن نزدیکیها (که در ده سال گذشته شهری گرداگرد آن احداث شده بود) رخ داده بود، خبر داشتند، اما به گفته مهندسی خارج از خدمت، «هیچ وحشتی وجود نداشت. شهر به زندگی عادی خودش ادامه میداد. مردم داشتند در ساحل آفتاب میگرفتند.»
اما علایم هشداردهندهای وجود داشت.
مقامات اتحاد جماهیر شوروی در خیابانها رانندگی میکردند و هنگامی که میزان تشعشع (اتمی) را روی افراد پیادهای که میگذشتند، اندازه میگرفتند، صفحههای نمایششان را پنهان میکردند. فروشندگان را منع کرده بودند که در بازار محلی سبزیجات و کلم نفروشند، و رفتگران داشتند خیابانها را با کف میشستند.
اما آن اتفاق پیشتر نیز در جریان حادثهای در نیروگاه روی داده بود و در دهه پیش از آن نیز دهها حادثه مشابه پیش آمده بود و همه چیز به ظاهر خوب به نظر میرسید.
آن اتفاق برای یوری آندریف که ۳۰ سال بعد، خاطره خود را برای بیبیسی اوکراین تعریف کرد، چنین بوده است که وقتی صرفا داشته با دخترش در اطراف شهر قدم میزده (تصمیمی که به گفته او تا ابد از آن پشیمان خواهد بود)، متوجه چهارمین راکتور چرنوبیل میشود که «ویران شده» بود و به نظرش میرسد که باید اتفاق خیلی مهمی افتاده باشد.
دهها سال پس از بدترین حادثه هستهای دنیا، عناصر مهم آن هنوز همچون راز سربهمهری، تاریک باقی ماندهاند.
تا امروز، تعداد مرگ و میر احتمالی ناشی از آن فاجعه مداوم مورد بررسی قرار گرفته است و تاثیرات بارش رادیواکتیو بر جمعیت گرفتار در جریان پسروی هستهای، از آندریف و خانوادهاش گرفته تا آنهایی که صدها کیلومتر دورتر زندگی میکردند، هنوز حوزه فعالی در تحقیقات دانشگاهی است.
از آن گذشته، میزان گسترده تاثیرات آن حادثه و مدیریت شرمآور اتحاد جماهیر شوروی در مورد آن که روند تاریخ جهان را دگرگون کرد، هرگز واقعا شناخته نشد.
برای میخائیل گورباچف، رهبر وقت اتحاد جماهیر شوروی، آن فاجعه تاریخ را از نو رقم زد. گذشته از فروپاشی دیوار برلین، چرنوبیل «شاید دلیل اصلی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بود»، و این سخنی بود که او بعدها با اظهار تاسف به زبان آورد.
اما شروع واقعی چنین فاجعهای را، مانند وقوع خود فاجعه، سخت میتوان شناسایی کرد.
به زبانی ساده، آن فاجعه با تجربه وحشتناکی در جریان آزمایشهای رآکتور چهار شروع شد.
کارشناسان فنی میخواستند ببینند که آیا سیستم اضطراری سردکننده آب در طول خاموشی برق کار میکند یا نه، و با خاموش کردن سیستم ایمنی اضطراری رآکتور در حالی که هنوز کار میکرد، بیشتر میلههای کنترل را از هستهاش خارج کردند.
چند لحظه پس از جاگذاری مجدد میلهها در ساعت ۱.۲۳ دقیقه صبح، واکنش حاصله باعث ذوب شدن قسمتی از هسته رآکتور شد و گلوله آتش بزرگی ایجاد کرد که در بتنی و فولادی ۱۲۰۰ تنی آن را منفجر کرد و باعث فوران مواد رادیواکتیو در اتمسفر شد که حدود ۴۰۰ مرتبه بیشتر از بمب اتمی فرود آمده در هیروشیما بود.
در اثر انفجاری که دیوارهای بتنی ضخیم نیروگاه را «مانند لاستیک» خم کرد، دو کارگر بیدرنگ کشته شدند. ساشا یوفچنکو، کارمند دیگر نیروگاه، بعدها از خاطراتش میگوید که ایستاده بود و میدید که ستونی از تشعشعات یونیزه آبی به سمت آسمان قدعلم کرده بود و «از رآکتور به سمت لایتناهی بالا میرفت؛ یادم میآید با خودم گفتم چقدر زیباست.»
سپس، چند صد نفر از کارمندان و آتشنشانان با جهنمی که ۱۰ روز شعلهور بود، مقابله میکردند. طبق گفته آندریف که آن شب سر کار بود، دستگاه تابشسنجشان را کنار گذاشتند و به آنها گفته شد که پیش از ورود به نیروگاه کفشهای خود را در محلول منگنز بشویند، زیرا بیم آن داشتند که تشعشعات در خیابانهای پریپیات بدتر از داخل نیروگاه خاکسترشده باشد.
تعداد جانباختگان اولیه آن حادثه هنوز معلوم نیست و برآوردهای گستردهتر، حاکی از آن است که ۵۰ شهروند شوروی جان خود را از دست دادند و تعداد بستریشدگان با جراحات سهمگین و دائمی، به دلیل تلاشهای آنان برای حفاظت از جامعه، خیلی بیشتر است. تا اواخر ۱۹۸۶ شمار رسمی درگذشتگان فقط دو نفری اعلام میشد که در همان انفجار اولیه جانشان را از دست داده بودند.
در آن ماهها برای کنترل ذوب شدن هسته و جلوگیری از پخش مواد رادیواکتیوی که به ایالات متحده، چین، و آفریقای شمالی هم میرسید، صدها هزار نفر از سربازان، نظافتچیها، معدنچیان، و کارکنان موقعیتهای اضطراری را به منطقه فرستادند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
برای تعداد ۶۰۰ هزار کارگری که لقب «مدیران تصفیه» به آنها دادند، زیرا کوشیده بودند جلو انتشار مواد را بگیرند، وضعیت ویژهای در نظر گرفته شد که غرامت را به شکل مزایای مالی و مراقبتهای بهداشتی اضافی تضمین میکرد.
به این «مدیران تصفیه» در حالی غرامت فداکاریارائه دادند که معلوم شد مقامات شوروی همواره میدانستهاند که ممکن است «اتفاقاتی» در نیروگاه هستهای رخ دهد.
مدارکی که دفتر «خدمات امنیتی اوکراین» (SBU) دهها سال بعد منتشر کرد و ابتدا به کاگب (KGB) در مسکو فرستاد، حاکی از آن بود که چرنوبیل شکافهای قابل ملاحظهای در سراسر ساختارش دارد که به همان زمان طراحی اولیهاش برمیگردد، و بدان معنا است که موادی که در احداث آن به کار رفته است، نیمهاستاندارد بوده است و کارشناسان فنی، اغلب مقررات امنیتی را نادیده گرفتهاند.
در گزارشی از کاگب در مورد نیروگاه در ژانویه ۱۹۷۹، آمده است: «بر اساس دادههای عملیاتی، انحرافاتی از طراحی و اختلالات فرایندهای فناوری در طول ساخت و سوار کردن کارها وجود دارد. این امر ممکن است به حوادثی بینجامد.»
این مدارک در سال ۲۰۰۳ از سوی دفتر خدمات امنیتی اوکراین منتشر شد و فاش کرد که بین سالهای ۱۹۷۷ و ۱۹۸۱، ۲۹ حادثه در نیروگاه هستهای رخ داده است.
در سال ۱۹۸۲، رویداد دیگری اتفاق افتاد که آنچه مدارک از آن به عنوان «مقادیر قابل توجه تشعشعات» نام برده بودند، فاش کرد و نشان داد که مقامات تلاش چشمگیری برای پنهان کردن آن بهخرج دادهاند، اما آن حادثه نسبتا کوچک، صرفا حکایت از میزان فریبی داشت که چهار سال پس از آن رخ داد.
در حالی که مهندسان و آتشنشانان در روزهای پس از ۲۶ آوریل برای خاموش کردن شعلهها تلاش میکردند، مقامات سعی داشتند میزان واقعی فاجعه را از دنیای بیرون مخفی نگه دارند و برای روشن کردن ابهامات آن بازی زننده، نخستین امدادگرانرا، مانند یوفچنکو که در بیمارستان بستری و نظارهگر تباهی بدنش بود، به بازپرسی کشاندند.
بیشترین واکنشهای اولیه را انبوهی از محاسبات نادرست و مرگبار کارمندانی هدایت میکرد که دستگاه تابشسنجششان قادر نبود میزان وسیع تشعشعات را بسنجد و باعث شد باور کنند که رآکتور دست نخورده باقی مانده است.
بعضی از کارکنان از فرمانها سرپیچی میکردند، و آندریف به یاد میآورد که هنگام بستن رآکتورهای دیگر، که به توصیف او اقدامی نجاتدهنده بود، او و هیچیک از دیگر همکارانش لباسهای محافظ به تن نداشتند.
تقریبا ۳۶ ساعت بعد، وقتی کارمندان شروع به اعلام گستره عظیم آن معضل کردند، فرمان صادر شد که پریپیات باید سه روز تخلیه شود. بیشتر ساکنان آن «شهر» دیگر قرار نبود بازگردند.
تلاشها برای کماهمیت جلوه دادن ابعاد فاجعه، از درون خود دولت آغاز شد. تلاش وزیر امور خارجه شوروی، نمونه بدنامی است که برای تسکین نگرانی مقامی بلندپایهتر در مورد سلامت ساکنان، تاکید کرد که مردم دارند عروسی میگیرند، باغبانی میکنند، و «در رودخانه پریپیات مشغول ماهیگیری هستند.»
سه روز بعد، سوئد، جایی که تشعشعات (ناشی از حادثه چرنوبیل) در نیروگاهی هستهای در آن شناسایی شد، زنگ هشدار را به صدا درآورد.
اتحاد جماهیر شوروی انکار کرد که چنان اتفاقی افتاده باشد. اما کمی بعد، هنگامی که دانمارک، فنلاند، و نروژ نیز نگرانیهایی ابراز داشتند، سرانجام دیگر پنهان کردن واقعه از جامعه بینالمللی ممکن نبود.
با این حال، مسکو به کماهمیت جلوه دادن ابعاد واقعی آن فاجعه ادامه داد و حتی نتوانست به شهروندان خودش بگوید که در خانهها بمانند، و یک هفته بعد هم اجازه راهپیمایی روز مه را در پایتخت صادر کرد. پنهانکاری درباره مدیریت آن فاجعه در سالهای بعد و بیمیلی به هشدار دادن به شهروندان در مورد ابعاد خطری که همچنان با آن روبهرو بودند، نشان میدهد که ابعاد خسارت واقعی همچنان در حال بازنگری است.
بدگمانیهای موجود مبنی بر آن که نمیتوان به مسکو اعتماد کرد که حقیقت را بگوید، نیز تاثیرات مستقیم مرگباری به همراه داشت. اعتقاد بر این است که تا ۲۰۰ هزار زن باردار در سراسر اروپای شرقی تصمیم گرفتند خودخواسته به بارداریشان پایان دهند، زیرا به توصیه اشتباه پزشکانی گوش کرده بودند که به مقامات اتحاد جماهیر شوروی در مورد میزان تشعشعات اعتماد نداشتند و از احتمال خطر افزایش نقص مادرزادی در نوزادان میترسیدند. سازمان بهداشت جهانی در سال ۲۰۰۵ به این نتیجه رسید که چنان افزایشی در احتمال به دنیا آمدن نوزادان با نقص مادرزادی، وجود نداشته است.
یک تخمین از طرف مرکز تحقیقات ملی کییف در مورد پرتوپزشکی، نشان میدهد که فقط در اتحاد جماهیر شوروی پنج میلیون نفر از پیامد حادثه چرنوبیل آسیب دیدهاند.
بیش از ۵۰۰۰ نفری که در آن زمان کودک بودند و در مناطق آسیبدیده در اوکراین، روسیه و بلاروس زندگی میکردهاند، از آن زمان تاکنون دچار سرطان تیرویید شدهاند که سازمان ملل آن را به قرار گرفتن در معرض تشعشعات مربوط میداند.
طبق اعلام انجمن چرنوبیل، ۳۳۰ هزار نفر آن منطقه را ترک کردند. آن ناحیه اکنون نسبت به دیگر قسمتهای اتحاد جماهیر شوروی سابق دچار میزان فقر بالاتری است، و این امر ثابت میکند که آن دگرگونی شدید، برای بسیاری از مردم «به شدت ناگوار» بوده است.
گزارش سال ۲۰۰۵ یک تیم وابسته به سازمان ملل متحد، چنین نتیجهگیری کرد: «حتی زمانی که به ساکنان بعدی غرامت و خانههای رایگان داده شد، خیلیها همچنان احساس شدید بیعدالتی میکردند. خیلیها هنوز بیکارند، بیآن که جایی در اجتماع داشته باشند، و کنترلی بر اوضاع زندگی خود ندارند. بعضی از ساکنان مسنتر ممکن است هرگز نتوانند خود را با اوضاع تطبیق دهند.»
در طول دهها سال نگرانی در مورد افزایش پیشبینی شده سرطان، به سختی میتوان مدرک علمی واضحی در این مورد ارائه داد. آسیبهای روانشناختی کسانی که هنوز در مناطق آسیب دیده زندگی میکنند، روشن است و ساکنانی را نشان میدهد که احتمالا بیشتر دچار مشکلات سلامت روحی یا اعتیاد به الکل هستند. علاوه بر آن، نخستین امدادگران اغلب تحت فشار قرار گرفتهاند که نه تنها با آسیبهای این واقعه سر کنند، بلکه باید با این انگ ماندگار به زندگی ادامه دهند که گاهی دیگران از وحشت خطر دروغین تشعشعات، از آنها دوری کنند.
یوفچنکو در سال ۲۰۰۴، زمانی که هنوز مجبور بود «مداوم» پیوند پوست دریافت کند، به مجله «نیو ساینتیست» گفت: «من سعی میکنم در این مورد حرف نزنم. نمیخواهم مردم چیزی از آن بدانند.»
«دو مدال به من دادهاند، یکی به افتخار فعالیتهایم در آن شب، و یک مدال ۱۰ سال بعد، اما همه یکی از آنها دارند. سعی میکنم به زندگی روزمرهام ادامه دهم. همسایگانم نمیدانند من که هستم. به آن انگی چسبیده است.»
در سال ۲۰۰۷، مطالعهای در مورد ۵۰۰۰ مردی که بین سالهای ۱۹۸۶ و ۱۹۹۱ در تلاش برای پاکسازی شرکت داشتند، نشان داد که آنان با افزایش خطر خودکشی روبهرو هستند و آن یافته را چنین تعریف کردند: «مدرک مسلمی وجود دارد که پیامدهای روانشناختی بزرگترین مشکل سلامت عمومی، متوجه کسانی است که آن زمان تحت تاثیر این حادثه قرار گرفتهاند.»
همچنین، آن واقعه احتمالا برای خود اتحاد جماهیر شوروی هم که کمتر از شش سال پس از آن فروپاشید، کوبنده به حساب میآید؛ چنانچه در آن فاصله، در میان سوظنها و خشم بر سر فقدان آگاهانه امنیت عمومی، اعتراضات عمومی برای «شفافیت» بیشتر پا گرفت.
گورباچف، آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی، چرنوبیل را به عنوان «نقطهعطف»ی تعریف میکند که «نیاز به آزادی بیان بیشتر را تا حدی پدید آورد که نظامی که میشناختیم، نتوانست بیشتر ادامه دهد». آن امر، اعتقاد راسخ او را در پیگیری «پروسترویکا»ی او (اصلاحات) و خط مشی «گلاسنوست» تقویت میکرد که پس از سالیان سال، در اتحاد جماهیر شوروی که به «فرهنگ پنهانکاری»اش مشهور بود، خواهان و مدافع «آزادی اندیشه» بود.
همزمان با آن که این خط مشیها انتقاد به اتحاد جماهیر شوروی را افزایش داد، پنهانکاری آشکار مربوط به مدیریت فاجعه چرنوبیل، به تدریج اعتماد مردم را به دولتشان خدشهدار کرد و سرانجام، کنترل به دست مردمی افتاد که به شدت نگران میزان تشعشعات بودند.
در حالی که چرنوبیل داستان هشداردهندهای برای دولتهای جهان باقی مانده است و بسیاری از آنها ۱.۵ میلیارد پوند برای تابوتی سرمایهگذاری کردهاند که رآکتورها را از ۲۱۱۹ تا یک قرن دیگر محدود میکند، خود منطقه کاملا شهر ارواح است.
منطقه ممنوعه حدد ۳۰ کیلومتری، برای چند نفر از ساکنانش باقی مانده است که قبول نکردند خانههای خود را ترک کنند و به تدریج میزبان حیات وحش، شامل گرازها، گرگها، سگهای آبی، و بایسونها (گاومیشهای وحشی) شده است.
بهرغم خطراتی که منطقه ممکن است داشته باشد (که انتظار می رود تا ۲۴ هزار سال دیگر هم آلوده باشد)، محققان اظهار داشتهاند که حیوانات در آن جا رو به افزایش هستند، زیرا تشعشعات کمتر از حضور انسانها خطرآفرین است.
© The Independent