«ایران هم تمدنی دیرپا و غنی دارد»؛ این مفهوم با ترکیبهای دستوری گوناگون در جملات اغلب گزارشهای رسانههای آلمانی درباره نمایشگاه «پنج هزار سال فرهنگ و هنر ایران» که از دسامبر ۲۰۲۱ در گالری جیمز سایمون برلین بر پا شده، آمده است. تاکید روزنامهنگاران آلمانی بر این امرِ اصولا بدیهی از آنجا ناشی میشود که در رسانههای این کشور، ایران بهطورکلی در پیوند با سیاستهای استبدادزده و غیرانسانی جمهوری اسلامی مطرح و معرفی میشود. هرچند به نظر اوته فرانکه، باستانشناس سرشناس آلمانی، این روال از سال ۲۰۰۰ که تبادل فرهنگی میان ایران و اروپا از سر گرفته شد، تغییر کرد. به گفته او، از آن تاریخ تاکنون، باستانشناسهای آلمانی هم توانستند برای کاوش در مناطق مختلف ایران به این کشور سفر کنند.
اوته فرانکه، مدیر طرح پژوهشی بخشی از نمایشگاه با عنوان «خراسان بزرگ: سرزمین طلوع آفتاب و منطقه اصلی توسعه فرهنگی در جهان اسلام» است و نزدیک به دو سال برای تهیه و تنظیم این غرفه تلاش و کار کرده است.
دستبندهای پرزرقوبرق
البته ۳۶۰ قطعه اثر تاریخی که در نمایشگاه جیمز سایمون گردآوری شدهاند، مستقیم از ایران به موزه دولتی برلین منتقل نشدند. این آثار که از جمله تندیسها، کاشیکاریها، سردیسها، دستنوشتهها، پیکرههای سنگی و مفرغی، همچنین لباسها و ظروف سفالی چند سده پیش را دربرمیگیرد، بخشی از گنجینه ساریخانی در لندناند که در کنار آثار متعلق به موزه دولتی برلین، جلوههایی از تمدن و فرهنگ دورههای حکمرانی سلسلههای هخامنشیان، ساسانیان، صفویه و قاجار در ایران را به نمایش میگذارند؛ خطهای که در آن بازه زمانی به «شاهراه فرهنگی» میان آسیا، آفریقا و اروپا شهرت گرفت؛ چون از نظر جغرافیایی، در مسیر جاده ابریشم قرار داشت و نه تنها به مثابه کانون تبادل کالا، فرهنگ و هنر عمل میکرد، بلکه به عنوان «کارگاه طرح و تزيين» هم به رسمیت شناخته شده بود. هرچند یونانیان باستان برای «اجق ووجقهای کلیشهای» ایرانی چندان ارزشی قائل نبودند و به گفته اوته فرانکه، نخبگان پارسی را که دستبندهای پرنقشونگار طلایی به مچ میبستند، به دلیل تمایلشان به «زرقوبرق» دست میانداختند و مسخره میکردند. چند نمونه از این مچبندها که مردان هم در قرن چهارم پیش از میلاد از آنها استفاده میکردند، در چهار غرفه مربوط به آثار پیش از تاریخ میلادی، به نمایش درآمده است.
هنر پارسی در سدههای پس از میلاد مسیح
یکی از قدیمیترین آثار نمایشگاه تندیس زنی نیمهبرهنه لمیده بر تخت است که «ایزدبانو» نام گرفته و بنا به پانوشته مجسمه، در قرن دوم پس از میلاد خلق شده است. سر و بدن این «ایزدبانو» بهطرز شگفتانگیزی از آسیب زمانه در امان مانده و باستانشناسان توانستهاند در کاوشهای خود، تمام اجزای پیکر آن به استثنای بخشی از ساعد و ساق پاها را، بیابند. این امر در مورد بشقابها و مجمعهای فلزی که از سدههای شش و هفت پس از میلاد بهجا ماندهاند هم صدق میکند. در این آثار، صحنههایی از شکار شاهان ساسانی در حال ازپادرآوردن شیر و خرس و گراز نقش شده است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
شکار حیوانات در قرن هفدهم نیز یکی از موضوعهای الهامبخش هنرآفرینان آن زمان بود؛ ولی در این دوره، کاشی که از خاک رس و سنگ درست میشد و پس از پختن و لعاب دادن، سطحی صاف و براق پیدا میکرد، بیش از فلز زمینه کار بود. در روند تکامل این فناوری جدید که به پیدایی و تکامل هنر کاشیکاری و ایجاد سبک معماری ایرانی-اسلامی انجامید، انواع گوناگون هنر کاشیکاری شکل گرفت و مرسوم شد. در نمایشگاه، آثاری از گونههای معرق، هفترنگ، معقلی و مقرنس به نمایش درآمده است. در نوشتهها آمده است که معرقکاری کاشی از قرن چهارم هجری و در زمان حکومت سلجوقیان رواج پیدا کرد و در قرن هشتم به اوج خود رسید.
هنر ملهم از فرهنگ اسلامی
آثاری که از سدههای نهم تا سیزدهم در نمایشگاه گردآوری شدند، اغلب مضمونی متاثر از فرهنگ و زبان اسلامی-عربی دارند؛ هرچند در این بازه زمانی، پارسیها توانسته بودند در برابر تسلط شیوه و روال بادیهنشینی پس از حمله اعراب به ایران و شکست امپراتوری ساسانی مقاومت کنند و به زندگی خود مطابق روش و سیاق معمول ادامه دهند. از جمله این آثار، نسخه خطی قرآنی است که بر زمینهای آبیرنگ با خط عربی طلایی در قرن نهم نوشته شده است.
اوته فرانکه میگوید جابهجایی و چیدمان اینگونه آثار که باید با احتیاط و بسیار سریع صورت گیرد، کم چالشبرانگیز نیست و به وسایل مخصوصی نیاز دارد؛ چون «این دستنوشتههای قدیمی اصلا نباید در معرض هوای آزاد قرار بگیرند».
مضمون یکی از آثار متاثر از فرهنگ اسلامی به برگزاری مراسم عاشورا پس از کشتهشدن حسین بن علی، امام سوم شیعیان، در کربلا برمیگردد که در حال حاضر هم بهطور معمول در کشورهایی با مذهب شیعه برگزار میشود. در مراسم این روز که در ایران از دوران صفویه رایج شد، هیئتهای عزادار در مساجد محل دیگهای نذری بزرگ برپا میکنند تا برای مردان دستهگردان، سینهزن و نوحهخوان که تا ساعت ۱۲ ظهر ماجراهای خونین کربلا را در خیابانها به نمایش گذاشتهاند، غذا تهیه کنند. در اثر یادشده در نمایشگاه که مربوط به قرن شانزدهم است، دو قدیس هم که با هالهای نورانی دور سر مشخص شدهاند، در مراسم غذاخوری پس از سوگواری عاشورا حضور دارند.
هنر پارسیمحور و زبان فارسی
آثاری که جلوههای بارز فرهنگ پارسی را هم به نمایش میگذارند، در نمایشگاه کم نیستند. یکی از این شاهکارها نسخه نفیسی از مثنوی جلالالدین محمد بلخی (مولانا) است که حاشیه صفحات آن با اشکال هندسی درهمتنیدهشده به رنگهای آبی و طلایی مزین شده و اشعار نغز مولانا با خط نستعلیق به زبان فارسی بر صفحات آن نقش بسته است. استفاده از زبان فارسی به عنوان زبان شعر و دانش در آن زمان، نمایانگر پایداری و ظرفیت مقاومت گویش پارسی در برابر عربی بود که میتوانست پس از حمله اعراب به ایران به مثابه تنها زبان رایج رسمیت بلامنازع بیابد.
ورود هنر به فضای باز
با اینحال، عصر شکوفایی فرهنگ و هنر ایران در سدههای شانزده و هفدهم و در عصر صفویان آغاز میشود. در این دوران، جامعه نوین شهری و برقراری ارتباط با جهان اصفهان را که پایتخت بود، به جلوهگاه بیهمتای تنوع آفرینشهای هنری بدل کرد. تاثیر این دگرگونی نه تنها در چهره شهر با مساجد، کاخها، باغها، قهوهخانهها و میدانهای نوساختهاش، بلکه در تابلوهایی مانند «جوانی اروپایی با پیاله شراب و سگی بر دامان» (۱۶۷۳)، یا «زنی با پیاله شراب» (۱۶۷۲)، همچنین نگارههایی که همنشینی زن و مرد در کنار یکدیگر یا مغازله دلدادگان را نشان میدهند، هم قابل ردیابی است. در همین دوره بود که نقاشان انگلیسی و هلندی چندی در اصفهان ساکن شدند و هم از سبک و مکاتب نگارگری ایران تاثیر گرفتند و هم به نوبه خود هنرمندان محلی را به آفرینش به سبک اروپایی تشویق کردند.
روند «فرنگی سازی» در ایران
البته که در راستای این دادوستدهای هنری-فرهنگی روشهای نقاشی سنتی ایران تغییر کرد. تابلو «زن آکروباتباز» در نمایشگاه نمونهای از این آثار است که در «مکتب نقاشی قاجار» به تصویر کشیده شده است. این تابلو زنی زیبا و بلندبالا ملبس به پوشاک دوره قاجار را ایستاده بر دو دست خود نشان میدهد که چهرهای مینیاتوری دارد و تمام عناصر تابلو در دو بُعد نقاشی شده است. مکتب هنری قاجار هرچند از دوره صفویان در ایران مرسوم بود و «فرنگی سازی» خوانده میشد، ابتدا در دوره زندیان شکل گرفت و عناصر تشکیلدهنده آن به مرور تکامل یافت و در دوره قاجار، به صورت مکتبی مستقل دنبال شد.
برگزاری نمایشگاه چهارماهه «پنج هزار سال فرهنگ و هنر ایران» با طرح و پشتیبانی اینا ساریخانی صورت گرفته است. او که سرپرست ارشد «مجموعه هنری و فرهنگی ساریخانی در لندن» است، پس از انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹، همراه با خانواده به بریتانیا مهاجرت کرد و با حمایت پدر و کمکهای مالی او تاکنون موفق شده است بیش از هزار قطعه اثر هنری و تاریخی ایران را گرد آورد و با نمایش آنها بهویژه در مراکز هنری اروپا، شهروندان و رسانههای این قاره را با پیشینه دیرپا و فرهنگ غنی ایران آشنا کند.