پس از ماهها تلاش امانوئل ماکرون رئیس جمهور فرانسه برای رسیدن به توافقی مستعجل (از حاشیهی گردهمایی گروه هفت تا مجمع عمومی سازمان ملل) که خواستههای حداقلی دولت ترامپ و جمهوری اسلامی را با هدف کاهش تنش در منطقه برآورده سازد، پروندهی این دور از مذاکرات در سپتامبر ۲۰۱۹ بدون هیچ نتیجهای بسته شد. این بی نتیجه بودن در حالی محقق شد که
۱. جمهوری اسلامی جداً نیازمند گشایش مالی برای کاهش نارضایی عمومی است (قرار نیست از هزینههای مداخله جویی منطقهای بکاهند)؛
۲. دول اروپایی جداً خواستار کاهش تنش در منطقهی خلیج فارس هستند؛ و
۳. دولت ترامپ به هر دلیل (فتوآپ به قول مقامات جمهوری اسلامی یا پرهیز از جنگ و رسیدن به توافقی قابل اتکاتر به قول مقامات دولت آمریکا) خواستار مذاکره است.
بدین ترتیب نیاز به مذاکره وجود دارد و زمینههای مذاکره آماده است اما در باب ارادهی مذاکره چنین آمادگیای حداقل از سوی جمهوری اسلامی به چشم نمیخورد. گفتگوی ماکرون- روحانی میتوانست مقدمهی مذاکره قرار بگیرد اما چنین نشد. چرا؟
چرا این مذاکرات به جایی نرسید؟
به نظر میآید منطق جمهوری اسلامی در دوران ترامپ، گفتگو با مقامات اروپایی برای عدم ورود به مذاکره با آمریکا بوده است. این منطق را در دوران بحران گروگانگیری اعضای سفارت آمریکا، جنگ میان ایران و عراق و مذاکرات اتمی در دولت احمدی نژاد و یک سال و نیم اخیر هم شاهد بودهایم که رفت و آمد مقامات خارجی وجود داشت اما مذاکرهای در کار نبود، مگر زمانی که «نظام» در خطر بود و جام زهر نوشیده شد. در این چهار دوره گفتگو در جریان بود اما برای وقت کشی و نمایش دیپلماسی. در نهایت نیز در بدترین شرایط مذاکره انجام شد.
در تنها دورهای که مذاکره با جمهوری اسلامی با هدف رسیدن به نتیجه از سوی جمهوری اسلامی دنبال شد در دوران اوباما بود که مقامات به دلیل بحران حاد در سوریه به منابع مالی در مقیاس بالای صد میلیارد دلار نیاز داشتند و مجبور شدند محدودیتهای هستهای را فدای بشار اسد کنند. اما در شرایط امروز خود را ملزم به «مذاکره برای رسیدن به نتیجه» نمیدانند به چهار دلیل:
۱. مقامات دارند همهی فشارهای اقتصادی را به مردم منتقل میکنند با فروش اوراق قرضه برای کاهش بودجه و سه برابر کردن قیمت ارز در عرض دو سال؛
۲. تحریمهای نفتی فرصتی برای جمهوری اسلامی در نشان دادن زور بازو به دولتهای منطقهی خلیج فارس است با این منطق که اگر ما نفت صادر نکنیم دیگران نیز نباید صادر کنند (در نتیجه: حمله به نفتکشها و تاسیسات آرامکو)؛
۳. در این دوره بر خلاف دوران اوباما نفت جمهوری اسلامی تحویل نمیشود تا در جایی ذخیره شده و بعد از مذاکرات پول آن بازگردانده شود. مقامات جمهوری اسلامی میدانند که در پایان مذاکرات چیزی عایدشان نمیشود. مشکل آنها کمبود دلار و یوروست، چون مقامات جمهوری اسلامی برای سرپوش گذاشتن و تسهیل فساد خود و نیز حماس و حزبالله و حوثی فقط این گونه ارزها را میپذیرند؛
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
۴. مقامات جمهوری اسلامی گفتگو میکنند اما در چارچوب خاصی مذاکره نمیکنند چون در حالی که گفتگوها در جریان است دولتها در برابر آتش افروزیهای نظام احتیاط پیشه کرده و عکس العمل فوری نشان نمیدهند. با همین دیدگاه بود که جمهوری اسلامی به تاسیسات آرامکو حمله کرد چون مقامات با احتمال زیاد حد میزدند عربستان سعودی و دولت آمریکا در شرایط امروز این حمله را بی پاسخ میگذارند.
تبلیغات سیاسی یا مصالح عمومی؟
سیاست جمهوری اسلامی همان طور که علی خامنهای به صراحت گفته عدم مذاکره است. سخنان ظریف یا روحانی در باب مذاکره را باید نوعی دیپلماسی عمومی برای سرکار گذاشتن افکار عمومی (با پز صلح طلب) تلقی کرد. در شرایط جاری بودن گفتگو، آنها میتوانندعدم مذاکره یا به نتیجه نرسیدن را به گردن طرف مقابل بیندازند و خواست مذاکره را به ضعف طرف مقابل نسبت دهند: «[آمریکاییها] برای وادار کردن رییس جمهوری کشورمان به ملاقات، به التماس هم افتادند و رفقای اروپایی را هم به کمک خواستند، اما نتوانستند.» (علی خامنهای ۱۰ مهر ۱۳۹۸) برای مقامات جمهوری اسلامی این گونه تبلیغات بسیار با اهمیتتر از کاهش نرخ بیکاری با سرمایه گذراری خارجی یا رونق گردشگری است.
از ابتدا نمیخواستند با ایالات متحده مذاکره کنند
وقتی علی خامنهای میگوید «باید از اروپاییها قطع امید کرد» مشخص است که مذاکره و گفتگو با آنها را نیز بی حاصل میداند. از این جهت مذاکرات ظریف و روحانی با دولت فرانسه فقط جنبهی تبلیغاتی و مهندسی افکار عمومی داشته است. دولت ماکرون به دلیل عدم آشنایی با رفتار جمهوری اسلامی یا فروختن قدرت دیپلماسی خود به مردم فرانسه وارد راهی شد که از ابتدا مشخص بود به جایی نمیرسد. شرط برداشتن تحریمها برای مذاکره شرط محالی بود که «نظام» (خامنهای و کارگزارانش) برای ایجاد بن بست در مذاکرات مطرح کرده بود و ماکرون با خوش خیالی آن را نادیده میگرفت.
مذاکره برای رسیدن به توافق چه زمانی آغاز خواهد شد؟
در حال حاضر مهمترین موضوع برای جمهوری اسلامی بسط حوزه قدرت و نفوذ خود در یمن و عراق است چون خامنهای و سپاه سوریه و لبنان را از حیث امنیتی در اختیار خود تلقی میکنند و برای عراق و یمن هیچ ریسکی را نمیتوانند بپذیرند. آنها تا پایتختهای منطقه را تحت نفوذ خود قرار ندهند از پای نمینشینند. برای کامل کردن طرح حذف رقبا در عراق و یمن در کنار ساکت نگاه داشتن نارضایی در داخل کشور فعلا از صندوق ذخیره یا توسعه به وفور استفاده میکنند. در یک سال و نیم اخیر دهها میلیارد دلار به نحو آشکار و پنهان برای پر کردن چاله چولههای بودجه و برنامههای نظامی در منطقه برداشت شده است.
جمهوری اسلامی هنگامی به میز مذاکره برخواهد گشت که جیبش از منابع ارزی خالی شده باشد و امکان فروش سهام به مردم را نیز نداشته باشد. قدرت مالی مردم ایران در دو سال گذشته مدام کاهش یافته است. این که ترامپ می گوید ما عجلهای برای مذاکره نداریم به این علت است که دولت وی منتظر است، ذخایر ارزی جمهوری اسلامی برای تدام جنگ و نا امنی در عراق و یمن به پایان برسد و در داخل نیز صندوقهای بازنشستگی و عمومی به ورشکستگی کامل برسند. بعد از آن است که نوبت «نرمش قهرمانانهی- ۲» فرا خواهد رسید.