ساز و کار مدیریت ورزش در ایران با شیوههایی غیرحرفهای عجین شده، آنچنان که از دریافت اعانه تا حاتمبخشی سکههای طلا به سنتهای ورزش ایران تبدیل شدهاند. رفتارهایی که دور از شان ورزش و البته دور از جریان حرفهایگری در ورزش جهان است. ورزش ایران به جزیرهای با تصمیمات خودمختار و روشهای خودساخته تبدیل شده که بیشک نمایی از جریانهای اجتماعی و سیاسی در ایران است.
«پایان دوران اهدای سکه در ورزش ایران» این خبر را وزارت ورزش و جوانان ایران چند روز پیش اعلام کرد. مسعود سلطانیفر، وزیر ورزش و جوانان در بازدید از اردوی آمادهسازی ورزشکاران ناشنوای اعزامی به بازیهای آسیایی ۲۰۱۹ هنگکنگ گفت: «آییننامه پرداخت پاداش به ورزشکاران دارای مشکلاتی بود. ما قبل از این به قهرمانان ورزشی سکه اهدا میکردیم که با توجه به نوسان بسیار زیاد قیمت سکه امکان اهدای سکه وجود ندارد. در حال حاضر مشغول بازنگری این آییننامه هستیم تا پاداشها با پول رسمی کشور پرداخت شود و متکی به سکه نباشد».
به یاد میآوریم که ورزشکاران مدالآور در المپیکها، بازیهای آسیایی و ... همیشه برای دریافت پاداشهایی که پیش از مسابقات وعده میگرفتند، باید بارها پشت در ساختمان وزارت ورزش تجمع میکردند. ورزشکار مدالآور در المپیک کارش به جایی میرسید که باید برای دریافت پاداش، منزلت اجتماعیاش را نادیده میگرفت و هر روز در مصاحبهها از حقوق به باد رفتهی خود حرف میزد و پس از بارها اعتراض، تجمع و مصاحبه به بخشی از پاداش خود میرسید. روشی زشت و زننده که نشان میدهد ورزشکار را تا چه اندازه به ستوه آوردهاند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
بسیاری از ورزشکاران المپیکی، زنان و مردان پردرآمدی در حرفه ورزش نیستند. درآمدهای کوچکی از ورزش خود دارند و از آینده خود پس از دوران ورزش حرفهای در وحشتاند. در ساختار ورزش ایران اما این موضوعات کوچکترین اهمیتی ندارند و چه کسی به فکر زندگی خانوادگی ورزشکار یا آینده اوست؟
شاید آن چند چهرهای که در ورزش به مدیران سیاسی و ورزشی وابستگی دارند و حاضرند به خاطر منافع اقتصادی روابطی خارج از عرف حرفهای با مدیران داشته باشند، به منافع اقتصادی بزرگی برسند اما ورزش همان چند چهره مشهور نیست، بلکه خیل ورزشکارانی جریان ورزش را میسازند که از درآمد کافی به نسبت حرفه دشوار خود برخوردار نیستند.
بسیاری از ورزشکاران که برای ایران در المپیک یا بازیهای آسیایی و مسابقات جهانی رشته ورزشی خود میدرخشند، به این دلیل که رشته آنها لیگ پویا و درآمدزایی ندارد و عضویتشان در باشگاهها درآمدزا نیست، به این روش عادت کردهاند که چشم به پاداشهای مقامات دولتی داشته باشند و پس از مدالآوری سکههایی را به عنوان پاداش دریافت کنند. اما این شاید بدترین روش برای کسب درآمد یک ورزشکار است. ورزشکار حرفهای اگر در لیگ رشته ورزشی خود طبق ساز و کار ورزش حرفهای کسب درآمد کند، لازم نیست پشت در وزارت ورزش منتظر چند سکه باشد.
وزارت ورزش در حالی پرداخت سکه به ورزشکاران را متوقف کرده است که هیچ روش جایگزینی برای پویایی اقتصادی لیگ در رشتههای ورزشی گوناگون ندارد.
فوتبال که پردرآمدترین رشته ورزشی در ایران است با دریافت اعانه از هواداران یا از طریق بودجههای عمومی و دولتی اداره میشود و باشگاهها حتی یک روز بدون این اعانهها و بودجهها نمیتوانند حیات داشته باشند، چون درهای درآمدزایی حرفهای به روی آنها بسته است. اپراتورهای تلفن همراه در ایران از کاربران خود که طرفدار یک تیم هستند اعانه جمع میکنند و بخشی از آن را به باشگاههای پرهواداری مثل استقلال، پرسپولیس یا تراکتورسازی میپردازند. باشگاههای دیگر هنوز درآمد چندانی از این شیوه ندارند و اغلب با بودجههای دولتی و عمومی اداره میشوند. وقتی مدیریت لیگ پرطرفدارترین ورزش در ایران چنین حال و روزی دارد، بدیهی است که رشتههای ورزشی دیگر نمیتوانند باشگاههای قدرتمند و لیگ پویا از نظر اقتصادی داشته باشند. ورزشکاران آن رشتههای ورزشی هم باید در صف بخششهای وزیر ورزش حاضر شوند و این روش از بنیان تحقیر جایگاه اجتماعی یک ورزشکار حرفهای است.
تصور کنید یک ورزشکار حرفهای هستید، عمری را در ورزش سخت گذراندهاید، جهانی را با تبحر ورزشی خود خیره کردهاید و سپس باید منتظر بمانید و ببینید وزیر ورزش چه وقتی تصمیم میگیرد در مراسمی رقتآور برای نمایش بخشندگی مدیران و چهرههای سیاسی چند سکه به شما تقدیم کند. این صحنه با تمام بزرگی و شکوه ورزش در تضاد است. کنایهآمیز باید نوشت ورزش ایران از سکه افتاد، اما نه به خاطر متوقف شدن اهدای پاداش سکه به ورزشکاران، بلکه به این دلیل که یک عمر خلاف جهت جریان اقتصاد ورزش حرفهای چرخ ورزش را چرخاندهاند.