روز دهم مهر با نودمین سال تولد ابوالحسن نجفی همزمان شده است. تاریخی که خود او در دو گفتوگوی مختلف برآن خدشه وارد ساخته است.*
نام ابوالحسن نجفی با چند حوزه ویراستاری، فرهنگ و ادبیات و زبان و ترجمه و البته نشر در آمیخته است.
نجفی ناشر
نجفی در پاگیری یکی از شاخصترین ناشران دهههای ۳۰تا ۵۰ ایران سهمی جدی داشت. انتشارات نیل که با همکاری او و عبدالحسین آل رسول و چندی بعد احمد عظیمی زوارهای پا گرفت و آثاری تولید کرد که به یکی از ناشران نمونه و کیفی در تاریخ نشر ایران تبدیل شد.
آنچنانکه عبدالحسین آذرنگ در شماره ۱۰۸ نشریه بخارا نوشته است. نجفی ۲۵ ساله بود که به سراغ محمد قاضی میرود و از او میخواهد کتابی را برای آنها ترجمه کند. قاضی که از مترجمان معروف آن سالها بود و دوستیای هم با نجفی و آل رسول داشت پیشنهاد را میپذیرد و «سادهدل» اثر ولتر را برگردان فارسی کرده و به آنها میسپارد. نجفی که از سالهای نوجوانی زبان فرانسه میخواند و بعدها برای تکمیل علائقش به دانشسرای عالی فرانسه رفت و در رشته ادبیات و زبان فرانسه تحصیل کرد، پیش از چاپ به مقابله این اثر با اصل فرانسوی پرداخته و «به خطاها و لغزشهایی در آن ترجمه پی برد و آنها را با قاضی در میان گذاشت. نجفی در آن زمان (۱۳۳۳) بیش از۲۵ سال نداشت. محمد قاضی با نرمش و واکنشی پذیرا، نه تنها از پیشنهاد اصلاحی ویراستار جوان استقبال کرد، بلکه روش ناشری تازه کار و ویراستاری جوان را تحسین، و آن را در میان اهل قلم تبلیغ کرد.» و این گونه شد که پای نجفی جوان به دنیای ویراستاری و ترجمه به شکل توامان باز شد و بعدها یکی از سر ویراستاران موفق انتشارات فرانکلین و نیز مرکز نشر دانشگاهی شد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
صاحب ذوق در فرهنگنگاری
ابوالحسن نجفی جز آنکه یکی از ستونهای فرهنگنگاری در فرهنگستان زبان و ادب فارسی بود، خود نیز در فرهنگنگاری دستی چیره داشت. کتاب «فرهنگ فارسی عامیانه» که سالهای اولیه دهه هشتاد از سوی نشر نیلوفر منتشر شد نمونهای شاخص از تلاش او در گردآوری و نظم بخشیدن به ضرباالمثلها و فرهنگهای مردم عامی و کوچه و بازار بود که به شکلی روشمند و منظبط گرد آوری و منتشر شد.
غلط ننویسم و بنای توجه دقیق وعلمی به ویرایش
کتاب «غلط ننویسیم» از جمله مهمترین و بحثبرانگیزترین کتابهای ابوالحسن نجفی است که تا به امروز ۲۳ بار تجدید چاپ شده است و تقریبا آن را میتوان مهمترین کتاب در زمینه ویرایش و تصحیح نام نهاد که هم کاربردی دانشگاهی و درسی دارد و هم آنکه عموم افراد علاقهمند به ویرایش و درست نویسی از آن استفاده میکنند. کتاب به محض انتشار در همان سالهای پایانی دهه شصت با واکنش منتقدان روبرو شد. مهمترین ناقد این کتاب دکتر محمدرضا باطنی بود که در مقالهای در شماره ۲۴ نشریه آدینه ضمن انتقاد به این که آقای نجفی زبانشناس علمی نیست آن را «فاقد اساس علمی زبانشناسی» دانست و نوشت «من میخواهم به کسانی که در نتیجه خواندن این کتاب ممکن است اعتماد به نفس خود را در کاربرد زبان مادریشان از دست بدهند و از این پس در هنگام نوشتن دستشان بلرزد و هنگام سخن گفتن زبانشان به لکنت بیفتد که مبادا اشتباه کنند، به بانگ بلند بگویم که این کتاب یک اثر زبانشناختی نیست» این انتقادات اما سبب نشد که کتاب خواستار پیدا نکند و تقریبا میتوان مدعی شد که مهمترین کتاب در زمینه ویرایش و تصحیح به شمار میرفت.
کتاب هیچگاه ویرایش نشد اما بعدها نجفی برخی انتقادات را پذیرفت و اوایل دهه نود بنا به گفته نصرالله پورجوادی( در گفت وگو با رادیو فردا) نجفی و محمدرضا باطنی با هم نشستند و او این دیدگاهها را گرد آورد و جمع کرد و میخواست آن را در ویرایشی تازه به ناشری دیگر بسپرد که مشخص نیست آیا این کار صورت گرفته است یا نه؟
فرد معیار در ترجمه
او به گواه اکثر مترجمان فردی معیار در ترجمه بود که ذوق ترجمه را با عشق به این کار در آمیخت و به دلیل دانش وسیع در زبان مقصد و مبداء خالق برخی از شاهکارهای ترجمه در دوران معاصر شد.
از جمله این ترجمهها، ترجمه کتاب شازه کوچولو اثر اگزوپری است که ابتدا محمد قاضی، بعد احمد شاملو و سپس ابوالحسن نجفی آن را از فرانسه برگردان فارسی کردهاند. به باور برخی از مترجمان زبان فرانسه که متن اصلی را با این سه ترجمه تطبیق دادند ترجمه آقای نجفی نزدیکترین ترجمه به متن اصلی است که هم توانسته مفهوم کتاب را به درستی انتقال دهد و هم تا حد ممکن سبک و نثر نویسنده را برگردان فارسی کند.
اما این تنها هنر ابوالحسن نجفی در ترجمه نبود، بلکه او به دلیل اشرافی که به زبان مبداء و مقصد داشت و از سوی دیگر تلاش حرفهای در زمینه ضربالمثلها و فرهنگ عامیانه سعی میکرد در برگردان فارسی معادل همان ضربالمثلهای فرانسوی را در زبان فارسی پیدا و جانشین متن کند تا مخاطب ایرانی هم از خواندن کتاب به همان اندازهای لذت ببرد که مخاطب فرانسوی و این کار نه ترجمه لغت به لغت و حتی مفهومی که به نوعی بازآفرینی متنی دیگر با شگردها و ظرافتهایی است که تنها یک مترجم در سطح نجفی میتوانست به آن دست یازد.
کارنامه کاری نجفی در ترجمه از نظر کمی چندان زیاد نیست. بیش از ۵۰ سال و ۱۶ کتاب و البته سه کتاب مشترک با مصطفی رحیمی، رضا سیدحسینی و احمد میرعلایی. نخستین ترجمهی او رمان «بچههایی کوچک قرن» نوشته نوشتهی کریستیان روشْفور، نویسندهی فمینیست و چپگرای فرانسوی بود که در سال ۱۳۴۴ در انتشارات نیل منتشر شد و آخرین ترجمه او، مجموعهی بیستویک داستان از نویسندگان معاصر فرانسوی است که انتشارات نیلوفر در سال ۱۳۸۴ منتشر کرد.
اما رمان چهار جلدی خانواده تیبو اثر روژه مارتن دوگار را باید شاهکار ترجمه او چه از نظر کیفیت و چه از نظر کمیت به شمار آورد.
نجفی بر نه تنها نسلی از نویسندگان( همانند هوشنگ گلشیری در حلقه اصفهان) که بر نسلی از مترجمان هم تاثیر بسیار نهاد که نمونه آن منوچهر بدیعی است که رمان معروف چند جلدی اولیس جمیزجویس را به تشویق او برگردان فارسی کرد که متاسفانه بیش از ربع قرن است این کتاب مهم و اثرگذار در چنبره دستگاه ممیزی و سانسور اداره کتاب ارشاد گرفتار شده و فرصت انتشار نیافته است.
جایزه ویژه ابوالحسن نجفی برای ترجمه
همین ویژگیها سبب شده است تا نام ابوالحسن نجفی بعد از درگذشتش هم در ترجمه ایران جریانساز شود و باقی بماند.
یک سالی بعد از درگذشت او جمعی از شاگردان و دوستان او گرد آمدند و در شهر کتاب جایزهای را به نام و یاد نجفی با عنوان جایزه بهترین ترجمه سال برگزار کردند. حضور افرادی چون دکتر حسین معصومی همدانی، دکتر ضیاء موحد، منوچهر بدیعی، مهستی بحرینی، عبدالله کوثری، موسی اسوار و سعید رضوانی در جمع هیات داوران از جدی و اثرگذار بودن این حرکت خبر میدهد.
تا کنون سه دوره از این جریان ادبی جشنواره مانند برگزار شده است و پیشبینی می شود دوره چهارم آن نیز امسال و در ماههای آخر سال برگزار شود.
* شناسنامهاو دهم مهر ۱۳۰۶ را بر پای خود دارد. خود او اما در کتاب جشننامه خود که به کوشش امید طبیبزاده(انتشارات نیلوفر- ۱۳۹۰) فراهم آمده گفت نه در اصفهان که در نجف به دنیا آمده و پدرش تولد او را دو سال زودتر در شناسنامه گرفته است. اما بعد از درگذشت او الوند بهاری در یادداشتی در روزنامه ایران ۱۶ مهر ۱۳۹۶( دو سال بعد از درگذشت) نوشت که خودش از استاد پرسید و او بیدرنگ پاسخ داد ۱۳ تیرماه ۱۳۰۸ اما به نظر میرسد تاریخ ۱۰ مهر ۱۳۰۸ با اسناد محکمتری روبروست.