در فضای سینمای ایران و آن هم در دورانی که کرونا اندک اندک به حاشیه رفته است و سالنهای سینما یکی یکی به شبکه نمایش فیلم میپیوندند، فیلمی که بتواند بالای ۳۰ میلیارد تومان فروش داشته باشد، ویژگیهایی دارد که در این قحطسال تماشاگر، قابل بررسی و تحلیل است. این فیلم تا این لحظه در رده پنجم فیلمهای پرفروش تاریخ سینمای ایران قرار گرفته است؛ هرچند، تعداد تماشاگران این فیلم هنوز به رقم یک میلیون نفر نرسیده است و شاید دیگر تاریخ نتواند رکورد فیلم «عقابها»ی ساموئل خاچیکیان را با بالای ۸ و نیم میلیون تماشاگر، تکرار کند. «عقابها» در سال ۶۴ به نمایش درآمد و تا پنج سال بعد هم هیچ فیلمی نتوانست رکورد فروش آن را هم بشکند. اگر بخواهیم فروش آن فیلم را به ارقام امروز محاسبه کنیم، معادل بیش از ۳۰۰ میلیارد تومان خواهد بود که بهتقریب برابر با ۱۰ برابر فروش فیلم «سگبند» است.
داستان «سگبند» (اصطلاحی مربوط به کشتی و ورزش باستانی) درباره دو برادر (فردین، با بازی امیر جعفری، و فرزاد، با بازی بهرام افشاری) است که فرزند یکی از چهرههای خوشنام و باستانیکار محلهاند به نام رضا عیاران (با بازی زندهیاد سیروس گرجستانی)، اما پدر آنان ناگهانی فوت میکند و دو برادر وارث اموال و مغازه پدر میشوند، ولی به دلیل طمع زیاد، از خوشنامی پدر عبور میکنند و در نهایت به قاچاقچیان مواد مخدر تبدیل میشوند.
خلق موقعیتهای کمیک در روند داستانی
شاید یکی از رموز موفقیت فیلم «سگبند» را بتوان خلق موقعیتهای کمیک در بستر یک خط داستانی نسبتا پرکشش دانست که کارگردان و فیلمنامهنویس کوشیدهاند در طول فیلم به کار گیرند. در همان ابتدای فیلم، در حالی که تماشاگر در انتظار ازدواج پدر (گرجستانی) و شاهد تفاوت سن او با همسر آیندهاش، دختری جوان و زیبا، پنجسال بعد از درگذشت همسر نخست او است، ناگهان با مرگ او روبهرو میشود و همین حادثه سبب میشود تا اصولا خط داستانی فیلم در مسیری دیگر قرار گیرد و پیشبینیپذیری روند داستان نیز دشوار شود.
در ادامه نیز روایت در همین مسیر پیش میرود؛ یعنی قدرت پیشبینی تماشاگر بسیار ضعیف میشود. فردین (امیر جعفری) که پسر بزرگتر و سادهلوحتری است و حفظ میراث پدر و خوشنامی او برایش بسیار مهم است، اندک اندک تحت تاثیر ایدههای برادر کوچکتر (بهرام افشار) قرار میگیرد که سخت به دنبال پولدار شدن و زندگی سطح بالا و لوکس است، و جالب اینکه این تغییر نگرش در یک فرایند بطئی و آرام رخ میدهد و برادر بزرگتر در انتهای فیلم نه تنها به یک قاچاقچی مواد مخدر تبدیل میشود، که حتی خود نیز مواد مصرف میکند و این رفتارش حتی با اعتراض برادر کوچکتر روبهرو میشود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
بر خلاف فیلمهایی از این دست که پایانی خوش دارند، فیلم «سگبند» پایانی تلخ دارد و نشان میدهد که در جامعهای که اخلاقیات آن رو به انحطاط و سقوط باشد، افراد و جریانها و حتی برادر کوچکتر، میتوانند برادر بزرگتر را تحت تاثیر قرار دهند و مسیر زندگی او را به تباهی اخلاقی بکشانند. نفوذ آرام شرارت در آدمی و تبدیل فردی سادهلوح به یک قاچاقچی در یک فرایند چندماهه، نمونهای از چنین تحولی است. ضمن آنکه کارگردان به خوبی نشان میدهد که همه آدمها در حال سرکیسه کردن و چاپیدن همدیگرند و وضعیت اخلاقیات در جامعه وخیم است.
مهران احمدی که با فیلم «مصادره» خود را در جایگاه کارگردانی صاحبذوق مطرح کرده بود، در این فیلم نیز گذشته از بازی کوتاه اما تاثیرگذارش، بازیهای خوبی از بازیگران گرفته است. در سوی دیگر، امیر جعفری و بهرام افشاری، اگرچه تا امروز در یک فیلم دیده نشدهاند، قابلیت تبدیل شدن به یک زوج کمدین موفق را دارند.
بازیگری رند و راحت
بهرام افشاری یکی از محبوبترین بازیگران این روزها به شمار میآید که به خصوص در نقشهای کمدی ظرفیتهای بسیاری از خود بروز داده است؛ هرچند، در نقشهای جدی نیز بازیهای تاثیرگذاری داشته است که نمونه آن همان ایفای نقش در سریال «میدان سرخ» است، یا پیش از آن در سریال «دل»، و نیز فیلم «کارگر ساده نیازمندیم» (هر دو با کارگردانی منوچهر هادی). اما بازی او در نقشهای کمدی ظرفیتهایش را در جایگاه یک بازیگر ششدانگ به منصه ظهور رسانده است.
شاید مهمترین ویژگی بازی افشاری را بتوان بازی راحت و روان او دانست. او به در و دیوار نمیکوبد که نقشی را بازی کند، به خود فشار نمیآورد، و بازیهایش زوری نیست و توی ذوق مخاطب نمیزند. در واقع، در بازی او نوعی رندی و راحتی در هم آمیخته شدهاند و همین سبب شده است تا تماشاگر نیز بازیهای او را باورپذیر بداند. قد بلند او هم البته بسیار کمکش کرده است و در مجموع، او در این سالها به یکی از بازیگران محبوب تماشاگران ایرانی تبدیل شده است.
در مجموع، فیلم «سگبند» توانست فضایی ایجاد کند که اندکی از کلیشههای رایج در فیلمهای کمدی این روزها فاصله بگیرد و نشان میدهد که در همین اوضاع و احوال هم میتوان تماشاگر را از منزل بیرون کشاند و راهی سینما کرد.