هنوز چندسالی از برچیده شدن چادرهای سیرک حیوانات نگذشته است که چادر بزرگتری به نام «شبکههای اجتماعی» این وظیفه منسوخ را به عهده گرفته است؛ نمایش حیوانات به اسارت گرفته شده در قالب ویدیو، تا برای دقایقی خنده به لبان تماشاگر بیاورد.
در این سیرک جدید، حیوانات زیر شدیدترین فشارها مجبور به بازی در فیلمی میشوند که معمولا بخش عمده ساخت آن از دید تماشاگران پنهان میماند. بازدیدکنندگان، مرد نابینایی را در حال سقوط در کانال آبی میبینند که در لحظات آخر سگی او را نجات میدهد؛ ویدیویی که در آن همچون حکایات قدیمی، حیوان در نقش پنددهنده و قهرمان ظاهر میشود.
بازدیدکننده با ثبت «لایک»، به سگ قهرمان آفرین میگوید و خندان ویدیو را میبندد. غافل از اینکه سگ ناجی برای نقشآفرینی در عملیات جعلی «نجات مرد نابینا»، باید روزها و ماهها تمرین کند و در این پروسه تولید محتوا، بارها تنبیه میشود. این البته بهترین بخش این سیرک است.
عملیاتی نیز در این شبکهها وجود دارند که به مرگ حیوان منتهی میشود. با یک جستوجو میتوان انواع و اقسام کلیپها از آزار حیوانات، به ویژه سگ و گربه را در شبکههای اجتماعی مشاهده کرد؛ تراژدیای که در آن حیوانات مانند مجرمانی همیشگی باید شکنجه شوند تا به سازندگان آن اعتبار بخشند. از دید این کاربران، آنها موجوداتیاند که میتوان برای بالابردن میزان «لایک» و «دنبالکننده» صفحههای مجازی، جانشان را به شکل غیرمجازی گرفت.
پای حیوانات چطور به سیرک مجازی باز شد
یک دهه پس از ظهور رسانههای اجتماعی، عملیات جذب و جلب مخاطب به یکی از چالشهای این عرصه تبدیل شده است. هر چه این میدان تصویریتر شد، رقابت بر سر تصاحب مخاطب هم افزایش یافت. از «سلفی»های ماجراجویانه تا تجربههای غافلگیرکننده، همه یک هدف را دنبال میکنند: شوک دادن به مخاطب. این تلاش برای تحتتاثیر قراردادن کاربران به هر شکل ممکن، باعث شد تا رفته رفته کاربران پای دیگر «چیزها» را نیز به این رینگ نمایش خودنمایانه باز کنند.
حیوانات، حشرات، خزندگان، پرندگان، آبزیان، و موجودات دیگری که هیچ تصوری از دنیای انسانی نداشتند، ناگهان خود را در کادر گوشی کاربرانی دیدند که تنها به تصاحب «دنبالکننده» میاندیشیدند. پس از صید «دنبالکننده»، نگاه زورآزمایان بر درآمدزایی از این شو تفریحی حیوانات متمرکز شد. در شرایط وخیم اقتصادی، این کار عاملی مهم و منبع درآمدی مطمئن برای تولیدکنندگان این گونه ویدیوها محسوب میشود و به شیوع روزافزون استفاده از حیوانات دامن زده است. کسب درآمد از رنج حیوانات، علاوه بر مخاطب، عمدتا از دید ناظران تخلفات شبکههایاجتماعی نیز دور میماند، تا جایی که برخی آنان را به چشمپوشی از رفتار نامناسب با حیوانات متهم میکنند.
بازار جدید بردگی حیوانات در حالی پلتفرمهای گوناگون شبکههایاجتماعی، نظیر فیسبوک، تیکتاک،اینستاگرام، و یوتیوب را فتح کرده است که این شبکهها قوانین و خط مشیهای روشنی درباره حیوانآزاری دارند. کلیپهای استثمار حیواناتی که به بهانه تفریح و سرگرمی آزار و شکنجه میشوند، نه تنها مسدود نمیشود، بلکه به نوعی به ادامه فعالیت تشویق میشوند. شبکههایاجتماعی با اجازه انتشار به این حیوانآزاری محرز، چشم به تبلیغاتی دارند که روی این ویدیوها قرار میگیرد.
براساس آمارها، شبکه یوتیوب تنها در سال ۲۰۲۰ طی سه ماه، از به اشتراکگذاری ویدیوهایی با محتوای ظلم به حیوانات نزدیک به ۱۲ میلیون دلار درآمد کسب کرده است. این درآمدزایی از شکنجه حیوانات و جلوگیری نکردن از پخش آن، باعث شده است تا خطر عادیسازی آزار حیوانات متوجه کاربران جوانی شود که اغلب اوقات خود را در این فضا میگذرانند. کودکان و نوجوانانی که زمانی با حکایات و کارتونهایی از زبان حیوانات راه و رسم زندگی میآموختند، با قرار گرفتن در معرض این محتوا، حساسیتهای خود را به آزار حیوانات کمکم از دست میدهند و پس از این نمایشها، تصویر حیوان نزد آنها به موجودی بیارزش نزول خواهد کرد.
چرا حیوانات آزار میبینند؟
براساس گزارش «سازمان ائتلاف علیه حیوانآزاری» (SMACC) در شبکههای اجتماعی، بین ژوئیه ۲۰۲۰ و اوت ۲۰۲۱ نزدیک به شش هزار ویدئو با محتوای ظالمانه و شکنجه حیوانات در سه رسانه یوتیوب، فیسبوک، و تیکتاک منتشر شده است. بر مبنای این گزارش، تولیدکنندگان این ویدیوها توانستهاند حدود پنج میلیارد بازدیدکننده از این دستاورد مرگبار داشته باشند. چرایی شکنجه حیوانات به این شکل و نیز سن پایین عاملان آزار، از بزرگترین چالشهای نگرانیآور این گزارش است.
گستردگی تهیه این گونه کلیپها و نیز بازدیدهای پرشمار از این نمایش بدبختی حیوانات، موجب شده است تا زنگ خطرها به صدا درآید. پرسش این است که چطور انسانی حاضر میشود برای مبالغی، حیواناتی بیدفاع را به دهشتناکترین شکل ممکن آزار دهد، و در ادامه، بازدیدکنندگانی هم باشند که میتوانند به راحتی به تماشای آن بنشینند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
از انواع اختلالهای روانی گرفته تا افسردگی و لذت خودنمایی و موضوعهای معیشتی، مانند نیاز به درآمد یا حرص درآمد بیشتر، از جمله دلایلی است که برای بروز عارضه حیوانآزاری مطرح شده است. اما مهمترین عامل در رونق بخشیدن به این پدیده را باید در نادیده گرفتن حقوق حیوان دانست؛ خلاءهای قانونی که همچنان حکومت ستمگرانه انسان بر حیوان را مجاز، و انسان را مالک حقوقی حیوان میداند و به برخورد شیءمانند با او دامن میزند.
در این بین، برحی رفتارهای ظالمانهای نیز شاید بنا بر عرف یک جامعه، اصلا آزار تلقی نشود. مانند آنچه در برخی ویدیوهای آزار سگها و گربهها در ایران میبینیم و ریشه آن را باید در تلقی منفی از وجود این حیوانات در دستگاه حاکمه دانست که سگ را موجودی «نجس» و زائد میشمارد و گربه به چنان درجهای از نیستی میرسد که نامش از برنامههای صداوسیما سانسور میشود.
تمامی این «آموزش»های عمومی آغازی است بر اوجگیری آزار حیواناتی که این روزها بسیار شاهد آنیم؛ حیوانآزاریهایی که رفتار خشن با حیوان گرفتار را نشان شجاعت میدانند و در غیاب قانونی بازدارنده، موجود اسیر را قربانی کسب لذت و شهرت خود میکنند. سوی دیگر ماجرا، بازدیدکنندگان این تصاویرند که با «کلیک» بر روی این کلیپها، خود نیز به جزئی از شکنجه حیوان بدل میشوند. آنها با تماشای این تصاویر به تدریج به وجه خشونتبار آن بیتفاوت میشوند و زشتی این عمل به تدریج از بین میرود.
جلوگیری از نمایش رنج
بسیاری از حامیان حقوق حیوانات، راه پایان دادن به سیرک حیوانات در شبکههای اجتماعی را اتحاد همگانی علیه این پدیده میدانند؛ همان راهی که «سیرک» در نهایت در ابتدای قرن بیستم و یکم به آن رسید و محصول متحد شدن صداهای مختلف علیه استفاده از نمایش حیوانات زیر چادر بزرگ بود. از مهمترین این افراد، جک لندن بود؛ نویسنده صاحبنام آمریکایی که یک سال پیش از مرگش در مقدمه رمان «میخائیل سگ سیرک»، تماشای سیرک را عملی زشت نامید و نه تنها از مردم خواست که سراغ این سرگرمیهای درخشان که چیزی جز «یک مشت بیرحمی و شکنجه نیست» نروند، بلکه خواستار تحریم این «نمایش وحشیگری» شد.
نمایش حیوانات اما تا صد سال پس از این وصیتنامه به فعالیت خود ادامه داد و منبع مهمی برای سرگرمی و کسب درآمد انسان بود. با گسترش اعتراضها و شفاف شدن رنج حیوانات، پس از قرنها بساط این نمایش برچیده شد. آنچه باعث دوام آوردن سیرک از قرن هفدهم میلادی به این سو بود، گذشته از سکوت مردمان، پشتیبانی رسمی حکومتهایی بود که از این راه به سودهای کلان میرسیدند. از امپراتوری روم به این سو، میدان دوار نمایش حیوانات همواره پشتوانهای حکومتی داشته است.
هرچند پس از سقوط رومیان راه و رسم میدان خونین نمایش حیوانات هم از بین رفت، نمایش دیگری جایگزین آن شد. معرکهگیرانی که در قرون وسطا به اتهام جادوگری به دست دستگاه کلیسای کاتولیک در آتش سوزانده میشدند، برای سوزانده نشدن، دست به کار عجیبی زدند. آنها به اسب آموزش دادند تا برابر صلیب زانو بزند و تعظیم کند و بدینترتیب، هم از آتش گریختند هم کارشان جنبه رسمی یافت. این تمهید، آغاز استفاده ظالمانه از حیوانات با حمایتی رسمی بود. پس از آن بود که انواع نمایش حیوان در مراسمهای ملی و مذهبی مرسوم شد و سپس کارناوالهای معرکهگیری به زیر چادرهایی رفت که سیرک نامیده شد.
فیلیپ استنلی در سال ۱۷۶۱ در حومه لندن با اسبش در حالی که راست بر پشت آن ایستاده بود، دور دایرهای چرخید و آن را سیرک نامید. رینگی که تا ۱۵۰ سال تنها به بازی با اسبها اکتفا میکرد، ناگهان متوجه امکان استفاده از حیوانات جذاب در این معرکه دوار شد. حضور این حیوانات وحشی و نیمهوحشی راه و رسم میدانهای رومی را دوباره زنده کرد؛ اینبار در قالبی رنگارنگ به نام «هنر سیرک» که باعث مرگ میلیونها حیوان شد و دلالان حیوانات وحشی را به ثروتمندان زمان خود تبدیل کرد. تنها با ظهور قوانین و آگاهیبخشی به مردمان بود که حیوانات از انجام کارهای نمایشی زیر چادر معاف شدند. زمانی گاندی گفته بود «عظمت یک ملت از رفتاری که با حیواناتش میکند، ارزیابی میشود».
این رفتار، آینهای است که توسعهیافتگی اجتماعی و فرهنگی مردمان را از آن طریق میشناسند و نیازمند آگاهیبخشی عمومی است تا حق حیات برای دیگر جانداران را نیز به رسمیت بشناسد و از نمایش آزار و اذیت آنان روگردان شود.