دکتر هنری کسنجر، معادله جالب و صریحی را مطرح میکند؛ میگوید: « دشمنی آمریکا ترسناک و دوستیاش کشنده است.» عمده ترین بخش اول این معادله، در دوران ریاست جمهوری اوباما (دوران رانندگی از صندلی عقب) از بین رفته بود، اما با آمدن ترامپ، یکسره نابود شد. اکنون دشمنی با آمریکا، به یک فرصت تبدیل شده است. اگر قبول ندارید از روسیه، ایران، کوریای شمالی، ونزوئلا و کوبا بپرسید.
بخش دوم آن را ترامپ در عمل به اثبات رساند؛ در این باره از کردها بپرسید؛ کردها با تکیه بر دوستی آمریکا، با داعش جنگیدند و خلافت داعشی را از شرق رود فرات بیرون راندند، اما بعد از آن آمریکا توسط تانکهای ترکی، کردها را آماج قرار داد، به خاطر تعاملشان با آمریکا، دمشق از آنها دوری گزید، و روسیه اعلام کرد که نگرانیهای امنیتی ترکیه از کردها، قابل درک است.
حال برای رئیس ترامپ دشوار است که پارگی فراخی را که با تفاهم با رئیس اردوغان به وجود آورده، بدوزد. گزینههای سهگانهای ترامپ، مبنی بر ارسال هزاران نظامی، تحریم اقتصادی ترکیه، یا میانجیگری میان ترکیه و کردها، نیز نوشدارو پس از مرگ سهراب است.
تناقضگوییهای روزمره ترامپ هم نباید مانع از فهم پایه سیاست خارجی وی گردد؛ او پیش از این که وارد کاخ سفید شود، وعده داده بود که : «مداخله ویرانگر در امور دیگران و سرنگون کردن دولتهایی را که در بارهشان چیزی نمیدانیم، متوقف خواهم کرد.» و زمانی که وارد کاخ سفید شد، تکرار کرد: «بدترین تصمیم در تاریخ کشور ما رفتن به خاورمیانه است».
همچنان ترامپ از آغاز به وضاحت تصریح کرده بود که، برنامههای آمریکا در شرق فرات، بزرگتر از امکاناتی است که برای تحقق آن تخصیص داده شده است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
بریت ماکگور، فرستاده آمریکا در ائتلاف بین المللی علیه تروریسم، پس از اعلام ترامپ مبنی بر اخراج نیروهای آمریکایی از سوریه در زمستان گذشته استعفا داد. وی در مقالهای که در نشریه «فارن افیرز» منتشر کرد، اهداف حضور نیروهای آمریکایی در سوریه را در پنج نقطه، خلاصه کرده است: « برابری با روسیه، مهار ایران، کنترل ترکیه، نگاه داشتن کشورهای عربی و جلوگیری از بازگشت داعش».
همچنان جیمس جیفری، جانشین بریت ماکگور، در باره اهداف حضور نظامی آمریکا در سوریه مینویسد: «پیگیری جنگ با داعش، جلوگیری دیگران از پر کردن خلای قدرت، کمک اسرائیل در برابر نیروهای ایران، ممانعت رژیم سوریه از دریافت کمکهای مالی برای بازسازی، توقف تلاشهای رژیم اسد و روسیه برای بازگرداندن پناهندگان، جلوگیری از به رسمیت شناخته شدن رژیم سوریه در اتحادیه عرب».
روشن است که تحقق اهداف یاد شده، با این نیروهای نظامی محدود، غیر ممکن است. اما تحقق آن پس از خروج این نیروها به توهم و خیال مبدل شده است.
جنگ سوریه که باعث ویرانی و بربادی این کشور گردید، فرصتهای شگفت انگیزی را برای دیگران فراهم کرده است؛ جنگ سوریه، سکویی بود برای پرش روسیه، میدانی بود برای گسترش نفوذ ایران در سوریه، لبنان و عراق، بستری بود برای توسعه طلبی « عثمانیسم جدید» در بیرون از مرزهای ترکیه، جنگلی بود برای شکار اسرائیل، تجربهای بود برای گروه تروریستی داعش در تشکیل خلافت خود خوانده اش و بالآخره زمینهای بود برای عقب نشینی آمریکا.
اگر روسیه پس از الحاق کریمه و خدشه دار کردن حاکمیت اوکراین و گرجستان، در جنگ سوریه دخالت نمیکرد، به عنوان یک قدرت منطقهای اما بدون عمق راهبردی و نفوذ منطقهای، باقی میماند. اگر جمهوری اسلامی ایران، به سوریه نمیرفت، تنها یک بنگله دیش شیعه میبود، نه بیشتر از آن.
همچنان جنگ سوریه سبب شده تا چین در بیرون از مرزهای خود گسترش یابد و از یک نیروی زمینی به یک نیروی دریایی و هوایی مبدل گردد. ترکیه که در رهبری جهان اسلام از طریق اخوان المسلمین در تونس، مصر و سوریه، ناکام مانده است، تلاش میکند تا ناکامی خود را با جنگیدن در شرق و شمال سوریه، جبران کند و اردوغان بتواند در نقش «سلطان جدید» فرصت ظهور پیدا کند.
اردوغان که به آمریکاییها میگفت، ۱۰۰ مایل مربع میان حلب و موصل، منطقه امنیتی ترکیه را تشکیل میدهد، با نخست وزیر دادود اوغلو، مخالف شد، اما در باره تطبیق تئوری خود مبنی بر تحول ترکیه از یک کشور وابسته به غرب، به یک کشور محور در شرق، به صورت جدی تلاش میورزد.
اما ترامپ که در همه چیز به اوباما انتقاد میکند، در عمل سیاستهای اوباما را در رابطه به تحول از خاورمیانه به خاور دور، اجرا میکند. اگر پوتین در پی تضعیف آمریکا و فروپاشی اتحادیه اروپا است، ترامپ او را در این را همکاری میکند؛ زیرا ترامپ با شعار «عظمت را به آمریکا بر گردانیم» از مسئولیت ها و تعهدات جهانی این کشور، شانه خالی کرده است و این در حقیقت تضعیف آمریکا و تهدید همپیمانان آن است؛ زیرا ابر قدرت آمریکا بدون مسئولیتها و تعهدات جهانی، تنها یک «کانادای بزرگ» خواهد بود.
البته حمله ترکیه به شرق فرات، یک عمل خطرناک است، اما خطرناکتر از آن، عقب نشینی آمریکا است. خطر دیگری که افزون بر این دو خطر وجود دارد، خطر تغییر دموگرافیک است که ترکیه برای اعمال آن در شمال سوریه، آمادگی میگیرد و ایران در سوریه و عراق آن را در معرض اجرا قرار داده است. بازی وارونه کردن حقائق هم تغییر نکرده است؛ آنگاه که بریتانیاییها بصره را در دهه بیستم قرن گذشته اشغال کردند، ژنرال مود، فرمانده نیروهای بریتانیای ادعا کرد که ما آزادگران هستیم نه اشغالگران. همین ادعا را آمریکاییها هم در زمان حمله بر عراق، تکرار میکردند.اکنون اردوغان، حاکمیت و مشروعیت بین المللی را پیش چشم آمریکا و روسیه، زیر پا گذاشته است، اما ادعا دارد که این اقدام را «برای حفاظت از تمامیت ارضی سوریه و نابود کردن تروریستها انجام میدهد» کدام تروریست؟ نیروهای دموکراتیک سوریه که گروه تروریستی داعش را شکست داد است؟
© IndependentArabia