در یک هفته گذشته، دو زن جوان در استانهای قندوز و فاریاب، در شمال و شمال شرق افغانستان، را خانوادهشان سر بریدند. یکی از این دو زن دختر جوان و مجردی بود که گفته میشود به اتهام رابطه عاشقانه با یک مرد، پنجشنبه ۲۶ خرداد، بهدست خانوادهاش در قندوز سربریده شد. دیگری، زن جوان ۱۹ سالهای در فاریاب بود که ازدواج کرده و باردار بود. او به جرمی که هنوز معلوم نیست، بهدست شوهرش با ضربات چاقو به قتل رسید و سرش نیز بریده شد.
یک منبع محلی در قندوز، که نخواست نامش فاش شود، به ایندیپندنت فارسی گفت: «مقتول فریحه نام داشت و تا چندی قبل، کارمند ریاست معارف استان قندوز بود.» به گفته او، فریحه ساکن کوچه میرعلم خان در نزدیکی تپه چهل دختران شهر قندوز بود و چند روز قبل، خانوادهاش به رابطه پنهانی او با مردی پی برده بودند. فریحه پنجشنبه شب، در خانهاش، بهطرز فجیعی به قتل رسید. این منبع محلی تایید کرد که طالبان چند تن از جمله نزدیکان این دختر جوان را به اتهام قتل، بازداشت کردهاند.
فردی که شاهد این ماجرا بود، به ایندیپندنت فارسی گفت: «پنجشنبه شب، خانواده فریحه مهمان داشت و خانه شلوغ بود. هنگامی که فریحه به حمام رفته بود، دو نفر در حمام به او حمله کردند و سرش را از تنش جدا نمودند.» معماری معمول خانهها در افغانستان به این صورت است که حمام معمولا بیرون از راهرو و در حیاط قرار دارند و در آن به حیاط باز میشود.
منبع آگاه دیگری که با ایندیپندنت فارسی صحبت کرد، در گذشته از طریق یکی از پروژههای همکاری با ریاست معارف قندوز، با فریحه آشنا شده بود. او گفت: «من بارها این دختر را دیده بودم، دختری شاد و باانگیزه بود.» به گفته او، فریحه بهتازگی بهعنوان دبیر در مدرسه «سرآسیاب» در شهر قندوز مشغول به کار شده بود. او در ادامه افزود: «فریحه رفتاری نسبتا آزاد داشت و همین مورد این بلا را بر سرش آورد.»
اما منظور از عبارت «نسبتا آزاد» در مورد رفتار زنان در جامعه افغانستان، بهویژه جوامع سنتی ساکن در استانهای دوردست افغانستان چیست؟ در جامعه افغانستان «رفتار آزاد» را به دختران و زنانی نسبت میدهند که به آگاهی نسبی از خود و حقوق انسانی خود میرسند، به خود اجازه میدهند که فکر کنند، تصمیم بگیرند، از خود دفاع کنند، خودشان را فراتر از یک ابزار جنسی تصور کنند و به علایق درونیشان اجازه بروز بدهند. اما بار معنایی این عبارت بیشتر منفی است تا اینکه نشانه آگاهی و بالا بودن سطح تفکر زن باشد.
از سوی دیگر، در بافت اجتماعی افغانستان، زنی که به خود اجازه میدهد عاشق شود یا شریک زندگی آیندهاش را خودش انتخاب کند، زنی لجامگسیخته و بیبندوبار به نظر میآید. در اغلب موارد، خانوادهها حتی اقوام دور و نزدیک این زنان، به خود اجازه میدهند برای اینکه او از ساختاری که جامعه و خانواده برایش تعریف کرده است پا فراتر نگذارد، او را مجازات کنند.
این تصویری بسیار قدیمی است که عمو و دایی و حتی پسران آنها و چه بسا حتی شوهر خاله و عمه نیز نگران آبروی دختری شدهاند و به او حمله کردهاند، او را شکنجه کردهاند و حتی به قتل رساندهاند. این افراد هرگز احساس ندامت نمیکنند، بلکه با کمال افتخار خود را ناجی آبرو و حیثیت خانواده و قبیله میدانند.
در ماجرای فریحه، دختر قندوزی سربریدهشده، نیز این احتمال داده میشود که او را مردان خانوادهاش و یا افراد دیگری کشته باشند که این دختر را زنی لجامگسیخته و مایه شرم قبیله میدانند. طالبان محلی نیز افرادی را در رابطه با این قتل بازداشت کردهاند.
البته بازداشت افراد به اتهام قتل هم دردی را دوا نمیکند، زیرا تجربه سالها نشان داده است کسانی که به اتهام قتل یک زن، آن هم با انگیزه ناموسی، بازداشت میشوند، بهسادگی و فقط با پادرمیانی بزرگان خانواده یا محل، بدون هیچگونه مجازاتی، آزاد میشوند. فقط کافی است یکی دو نفر از مردان خانواده به پلیس یا نهادهای قضایی بگویند که این قضیه ناموسی است و ما برای حفظ آبروی خود این کار را کردیم، دیگر نه پلیس، نه طالبان، نه قاضی و نه دادگاه هیچیک در چنین مواردی به خود زحمت پیگیری و مجازات نمیدهد، زیرا در تعریف سنتی جوامع مذهبی افراطی همچون افغانستان، زنی که از خطوط تعریفشده مردان خانواده پا فراتر میگذارد، مهدورالدم است و قاتلش تبرئه میشود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
این قضیه در مورد زن ۱۹ ساله فاریابی نیز صدق میکند. شوهرش او را به قتل رساند، او و جنین در شکمش را از بین برد و کسی دادخواه نیست. وقتی شوهری زنش را میکشد، تعریف همه این است که قضیه ناموسی بوده و مرد حتما دلیلی قانعکننده برای این کار داشته است. هنوز هیچکس در رابطه با این قتل بازداشت نشده است. اگر هم بازداشت شود، به همان روالی که بالا ذکر شد، رها میشود و چندی نمیگذرد که زن دیگری میگیرد، یعنی مردم همچنان حاضرند دخترشان را به عقد چنین مردی دربیاورند.
شمار این اتفاقها در افغانستان به اندازهای زیاد است و برخورد قضایی با آن به اندازهای سهل و یکسان است که به نظر میرسد دیگر از زنکشی، به هر روشی، حتی در نظر افراد تحصیلکرده و چه بسا اهل رسانه، حساسیتزدایی و قباحتزدایی شده است. مردم ماجرای قتل یک زن را، همچون داستانی تخیلی، برای یکدیگر تعریف میکنند و واکنش خاصی هم ندارند. رسانهها نیز، بیشتر در موارد قتل زن بهدست شوهر، اهمیت چندانی نمیدهند و گاهی به یک پست در رسانههای اجتماعی اکتفا میکنند.
در ۲۰ سال گذشته، با وجود میلیاردها دلاری که به نام حمایت از زنان، مقابله با خشونت علیه زنان و دسترسی زنان به عدالت در افغانستان هزینه شد، میزان خشونتها و قتلهای زنان کاهش محسوسی نداشت. اغلب آمارها در این زمینه، سال به سال، نمودارهای نوسانی داشت، گاهی بالا، گاهی پایین و دوباره بالا؛ به این معنا که کاری بنیادین صورت نگرفت که این نمودارها را با روندی ثابت به سمت پایین سوق دهد.
ریشهکنی این معضل راهی طولانی است و به زمان زیادی نیاز دارد. آموزش برابری باید از مهدکودک و مدرسه شروع شود و در دانشگاه به بالندگی و تفکر برسد. باید نمودار عمومی خشونت در همه سطوح جامعه پایین بیاید، افراطگرایی مذهبی مهار شود و زنان فرصت حضور در جامعه و حق کار و فعالیت داشته باشند.
جامعه افغانستان در دو دهه گذشته، تا حدودی چنین فرصتهایی داشت، اما فساد گسترده و حیفومیل امکانات و بودجههای که این مسیر را تسهیل میکرد سبب شد تا جنگ ادامه پیدا کند، افراطگرایی مذهبی رشد کند، دوری از مدرسه و دانشگاه گسترش پیدا کند و کیفیت پایین آموزش بهویژه در مناطق دوردست، تفکیک میان باسواد و بیسواد را دشوار کند.
اکنون که بار دیگر کشور در کام افراطگرایی مذهبی فرو رفته است، آنچه در مورد آینده زنان این سرزمین میشود تصور کرد، فقط سیاهی و بیصدایی است و سیر صعودی نمودار خشونت، زیرا رویکرد زنستیز و افراطی طالبان به تفکر زنستیز مجال بیشتری میدهد و باورهای سختگیرانهتر در مورد زنان را به روح مردانه جامعه القا میکند.