ایندیپندنت مستقلانه و بیطرفانه هتل به شما معرفی میکند. میتوانید به پیشنهادهای ما اطمینان کنید. در بعضی موارد اگر روی پیوندها کلیک کنید و هتلی را رزرو کنید سودی هم به ما میرسد، ولی هرگز نخواهیم گذاشت این مسئله بر پوشش خبری ما تأثیری بگذارد.
اولین بار ۳۰ سال پیش به نیویورک رفتم. پدرم که دائم به خاطر کارش به این شهر رفت و آمد داشت خیلی خوش داشت جاهای دیدنی معروفاش را به ما نشان دهد و خب عکسی از مادرم هست که خسته و کوفته بین برجهای دوقلو ایستاده. من که بچه ده ساله بداخلاقی بودم، اولویتام این بود که به اسباببازی فروشی فائو شوارتز برویم (تا روی آن پیانوی بزرگشان بپر بپر کنم) و به فروشگاه برادران وارنر برویم تا عروسک پلاستیکی ماروین مریخی بخریم. پس از آن هرگز شور و شوقی برای بازگشت به نیویورک نداشتم، تا اینکه اخیراً دیدم موجی از تورهای بازدید از جاذبههای معماری این شهر به راه افتاده و این به من یاد داد که گاهی جالبترین جنبههای شهر در نگاه اول به چشم نمیآیند.
حالا سه دهه پس از آن روزها به اینجا برگشتهام. امسال موزه معروف سولومون آر گوگنهایم ۶۰ ساله میشود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
نیامدهام از ساختمان امپایر استیت بالا بروم یا در بوستان های لاین پرسه بزنم. بلکه میخواهم بروم زیر پوست شهر و با قایق مؤسسه معماران آمریکایی اطراف منهتن را بگردم و معماری شهر را ببینم. راهنمایم معماری به نام آرتور پلَت است و گشت و گذارمان را از بخش غربی منهتن و از نزدیک بوستان باشکوه هادسن ریور آغاز میکنیم. پلت به این نکته اشاره میکند که در دهه هشتاد میلادی مردم اصلاً نمیرفتند ساحل منهتن را ببینند، ساحلی که الآن گرانترین منطقه نیویورک است. پلت با لحنی خشک میافزاید «طنز ماجرا اینجاست که آب دریا دارد بالا میآید.»
او توضیح میدهد که منهتن در دهه ۱۸۹۰ شروع به تغییرات اساسی کرد. در معماری به این دوره اصطلاحاً جنبش شهر زیبا میگویند. برنامهریزان شهری دیدند شهرهای اروپا دارند زیباتر میشوند (مانند لندن که جنبش باغشهر داشت حومه آن را دگرگون میکرد) و معمارانی را که در پاریس تحصیل کرده بودند استخدام کردند تا در اینجا با هنرشان جادو کنند. سنگ آهک و گچ را به عنوان مصالح کار انتخاب کردند تا بناهای معروف هنرهای زیبا مانند گرند آرمی پلازای منهتن را به آن بیارایند.
تور معماری نیویورک با قایق مؤسسه معماران آمریکایی (مؤسسه معماران آمریکایی نیویورک)
امروزه زمان و فضای خصوصی در تعیین سر و شکل منهتن اولویت دارد. پلت به خیابان ۲۰۰ یازدهم آن سوی آب اشاره میکند، که در آن برای خودروها آسانبر تعبیه کردهاند و ساکنین این خیابان میتوانند خودروشان را در واحد مسکونی خودشان پارک کنند و نیز مجتمع مسکونی تازهساز ۷۰ وستری را در محله ترایبکا نشان میدهد که رابرت ام استرن آن را طراحی کرده. زیبایی نمای گچی و محوطه ماشینرو این مجتمع (که معماری نادر و رو به ویرانیاش روزگاری گل سر سبد معروفترین ساختمانهای منهتن بود و ساختمان داکوتا، خانه جان لنون، هم در میان آن قرار داشت) مرهون دوره شهر زیبا است.
برنامه تلویزیونی گپ و گفتهای رایت: جشن ۶۰ سالگی موزه گوگنهایم نیویورک (دیوید هیلد)
نکته جالب در تورهایی که با قایق میبرند این است که از روی آب میتوانید جزئیاتی را ببینید که وقتی در خیابان هستید از نظر پنهاناند. وقتی به دماغهي جنوبی منهتن نزدیک شدیم از کنار موزه میراث یهود (به شکل ستاره داوود) رد شدیم. پلت به من میگوید سقف شش لایه این موزه نشان از شش میلیون یهودی دارد که در هولوکاست کشته شدند. از کنار بخش شرقی منهتن گذشتیم و رو به شمال به سوی برانکس (بخشي از نيويورك) روان شدیم. پلت به ما گوشزد کرد که آسمانخراشهایی که بنیان بر این جزیره بادخیز دارند نه تنها باید زیبا باشند بلکه باید مقاوم هم باشند.
خیابان ۶۰۱ لگزینگتون از میان انبوهی از ساختمانها پیدا بود. این خیابان را در سال ۱۹۷۷ ساختهاند و مقر اصلی سیتیبانک بوده. سیتیبانک اولین آسمانخراش آمریکاست که میراگر دارد. میراگر وزنهای ۴۰۰ تنی است که نوسان ساختمان را کم میکند. سپس هیبت ساختمانهای مِسفام آمریکایی (American Copper) ما را به شگفتی وا داشت. روی پل هوایی این ساختمانهای تازه گشایشیافته استخری هست که امکان شنا بین دو برج را برای ساکنان فراهم میکند.
موزه میراث یهود (گتی ايميجز)
روز بعد در خیابانها به راه میافتم و به دیدن منهتن جنوبی و منطقه وال استریت میروم و با توری همراه میشوم به سرپرستی آنالین دینکلمان که کارمند سابق بانک و شیفته معماری است. انتظار داشتم انبوهی از مؤسسات را آنجا ببینم که تنگاتنگ هم باشند، اما دینکلمان توضیح میدهد که پس از حادثه یازده سپتامبر قانونی وضع شده که طبق آن باید مقر شرکتهای بسیار بزرگ به چند شعبه کوچک تقسیم شود، که در نتیجه آن، جا به جا دفترهای کار خالی در این منطقه به وجود آمده. این فضاها بعداً تبدیل به کافه، بوتیک و حتی مدرسه شده و محلهای متکثرتر پدید آورده. این محله بسیار تاریخی است. از کنار میخانه فراونسس رد میشویم، ساختمان آجری کوتاهی که در سال ۱۷۱۹ ساخته شده و انگار به آسمانخراشهای پشت سرش تکیه داده.
در واقع اینجا آنقدر تاریخی است که هرکس که میخواهد آسمانخراش جدیدی در این منطقه بسازد باید اول کاوشهای باستانشناسانه در زیر زمین انجام دهد. در خیابان براد، دینکلمان به صفحهای شیشهای کف خیابان اشاره میکند. عابران از توی این شیشه میتوانند بقایای میخانهای در قرن ۱۷ را ببینند که در جریان کاوشهای باستانشناسانه کشف شده است. نزدیک همانجا ساختمانی آفتابفام با آجرهای زردرنگ نماینده آثار به جا مانده از اشتات هایس (تالار شهر) است که در سال ۱۶۴۱ بنا شده. این ساختمان اولین آسمانخراش نیویورک بوده است.
پلمونیکوز، اولین رستوران آمریکا که منوی چاپی داشته (دلمونیکوز)
رستوران دلمونیکوز (اولین رستوران آمریکا که منوی چاپی داشته) در خیابان بیوِر نیز به همان اندازه پيشرو بوده و در سال ۱۸۳۷ باز شده. نمای اخراییرنگ ساختمان این رستوران فقط برای قشنگی نیست، بلکه به خاطر ضدحریق بودن آن به این شکل کار شده و همین باعث شده اولین ساختمان ضدحریق شهر باشد. نیویورک از لحاظ معماری نسبت به زمانه خودش آشکارا جلوتر بوده و دینکلمان به این نکته اشاره میکند که توسعه ارتفاعی این شهر به لطف وضع قوانین همواره درست مدیریت شده، قوانینی مانند قانونی که در سال ۱۹۱۶ تصویب شد و آسمانخراشها را ملزم میکند کوتاه بلند باشند تا نور خورشید بتواند از میان آنها به خیابان بتابد.
حادثه یازده سپتامبر ثابت کرد حتی ساختمانهایی که خلاقانهترین طرحها را دارند ممکن است فرو بریزند. طنز روزگار اینجاست که ساختمانی که اولين بار در جهان هدف حمله با بمب جاسازي شده در داخل وسيلهي نقليه قرار گرفت همچنان با افتخار پا بر جاست. در سال ۱۹۲۰ به جای خودرو درشکه اسبی در بیرون از ساختمان جی پی مورگان و شرکا منفجر شد و ۳۰ نفر را کشت. عاملان آن حادثه هرگز پیدا نشدند. دیواری را که به وضوح آسیب دیده بود هرگز بازسازی نکردند و روی آن با ترکش نشان یادبود گذاشتند.
پایانه حمل و نقل مرکز تجارت جهانی، که به نام اوکولوس مشهور است، و سانتیاگو کالاتراوا آن را طراحی کرده (عکسهای گتی)
وقتی تور تمام میشود پیاده به سمت اوکولوس میروم، پایانه حمل و نقل جدید برای مرکز تجارت جهانی نوساز. قدم گذاشتن به درون این فضای بسیار بزرگ و سفید احساس رفتن به درون قفسه سینه دایناسور را به آدم میدهد. این ساختمان یادآور خط افق نیویورک است که شکلاش دائماً متغیر است. و نیز یادآور این نکته که زیبایی را میتوان در دور از انتظارترین مکانها یافت و دید. چون پس از بازدید از اوکولوس، ایستگاه واترلو بسیار بیروح به نظر میآید.
همان شب شاهدی بر این مدعا میآید. شام را در رستوران لگسی رکوردز میخورم، چون میخواهم هرطور شده خوراک اردک با سس عسلشان را امتحان کنم. اما طراحی ساختمان و فضای بسیار زیبای دروناش بیشتر هوش از سرم میبرد. داخلاش ملغمه زیبایی از چوب، برنج و مرمر است. متوجه میشوم پیش از اینکه طراح فوقالعاده اینجا کن فالک آن را تبدیل به رستوران کند، استودیوی یکی از شرکتهای تولید صفحه بوده و از وقتی تغییر کاربری داده ماهنامه آرکیتکچرال دایجست مرتباً به آن میپردازد. هتلام هم که همان هتل میلینیوم تایمز اسکوئر نیویورک است که به نظر گزینه بدی نمیآید. من این هتل را به خاطر نزدیکیاش به جاهایی که میخواستم ببینم انتخاب کردم. اما بعد دیدم بمب زیبایی افسانهای آرت دکو است. حالا میفهمم که انگار نیویورک فقط پیانوی غولپیکر و ماروین مریخی ندارد.
این نوشته برگردان فارسی از مقالات منتشر شده دیگری است و منعکس کننده دیدگاه سردبیری روزنامه ایندیپندنت فارسی نمی باشد.
© The Independent