اسلامگرایی سنی و شیعه برای بیش از یک قرن در حال شکلگیری گفتمانی، تحریر و تقریر روایتهای عامه پسند تبلیغاتی، نهادسازی، جمع آوری منابع، و جذب و سازماندهی نیروهای خود بودهاند.
در دهههای پنجاه و شصت و هفتاد میلادی آثار سید قطب، ابولعلاء مودودی و علی شریعتی مثل کاغذ زر در جهان اسلام در گسترهای از پاکستان تا مصر برده میشد. چندین نسل از اسلامگرایان سم این ایدئولوژی مبتنی بر زن ستیزی و انسان هراسی را همراه با نفرت از تمدن غربی و وعدهی بهشت حکومت اسلامی با بازگشت به صدر اسلام به خورد جوانان آرمانگرا و جویای زندگی بهتر دادند. هویت اسلامی قرار بود به سرعت به تاسیس مدینهی فاضله بیانجامد و برای تاسیس این مدینه تمسک به هر وسیلهای جایز بود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
امروز نتایج آن تلاشها را در سراسر کرهی زمین میتوان مشاهده کرد. از شکلگیری جنبشها و دولتهای اسلامی در خاورمیانه و فلاکتی که برای ملتهای ایران و سوریه و عراق و افغانستان و یمن و لیبی به بار آورده، تا عملیات ترویستی در پنج قاره با دهها هزار کشته و مجروح در کشورهای با اکثریت مسلمان و هزاران کشته و مجروح در مناطق دیگر در سال. اما برخی رویدادها برای ایدئولوژیها تعیین کننده بودهاند. مثل شکلگیری دولت اسلامی شیعه در ایران یا حملات ۹/۱۱. آیا رویدادهایی مثل مرگ البغدادی و یکی از معاونان وی (المهاجر بهعنوان سخنگو) میتواند مسیر اسلامگرایی سنی را، که در عطش یک دولت اسلامی مستقر میسوخت، فرو بنشاند یا این تحول نیز همانند سقوط طالبان به ظهور گروهی دیگر و دولتی دیگر خواهد انجامید؟ آیا اعتراضات عراق و لبنان که به سوی حزبالله و حشد الشعبی و جمهوری اسلامی متوجه شده میتواند منحنی نفوذ اسلامگرایان شیعه را در منطقه تغییر جهت دهد؟
به این سوالات با تمرکز بر سه دسته تحول در جریان اسلامگرایی پاسخ میدهم: تغییرات گفتمانی، تغییرات افکار عمومی نسبت به آن و تغییرات نقشهی سیاسی برای آنها.
تغییر مسیر
اسلامگرایی شیعه و سنی برای دههها کار خود را در مساجد و محافل فکری متمرکز کرده و به انتقاد از روندهای موجود بدون ارائهی سیاست یا راه حل بدیل میپرداخت. دغدغهی ابتدایی، احیای دین بود و نه تشکیل حکومت دینی. وقتی عِده و عُدهی کافی فراهم شد قدرت سیاسی هدف قرار گرفت. از زمانی که کسب و حفظ قدرت در فعالیتهایشان اولویت یافت و به قدرت و منابع ناشی از آن دسترسی یافتند دغدغههای عموم مردم (مبارزه با فساد و تامین معیشت) واگذاشته شد.
در ایران از اوایل دههی هفتاد، پس از پایان جنگ، افول اسلامگرایی در عرصهی عمومی آغاز شد و امروز در غیر از نهادهای دولتی و حکومتی و قشری که از قِبل آنها روزی میخورند عملا مرده است. در لبنان و عراق این امر دارد با تاخیر اتفاق میافتد و ولی فقیه را در تهران هراسان ساخته است. بههمین دلیل است که خامنهای این حرکتها را به سرویسهای اطلاعاتی غربی نسبت میدهد.
در دوران جنگ با اسرائیل در لبنان و نیز تنشهای نظامی در عراق و رشد داعش، اسلامگرایی شیعه نیز در حال رشد در عرصهی خیابان بود اما با خوددداری اسرائیل از درگیری با حزبالله و مرگ داعش بهعنوان یک دولت مستقر نیروهای اسلامگرای شیعه به سطح دولت ارتقا یافته و به سرعت فاسد و سرکوبگر شدند. آنها نشان دادند که شعارهای عدالتگرایانهشان فقط برای پر کردن جیب خود، شعارهای ضد امپریالیستیشان برای بسیج تودهها در پشت سر خود و شعارهای اسلامیشان برای سوار شدن بر اسب احساسات عمومی بوده است.
اسلامگرایی سنی که دامنهی عمل بسیار گستردهتری داشته به دلیل تعجیل در نابودی ایالات متحده و تاسیس دولت اسلامی با اجرای همهی احکام شریعت از روز اول هم یکباره توانست دهها هزار نفر را در پشت سر خود بسیج کند و هم دشمنان خود را با هم متحد سازد. امروز حیطهای برای تاسیس دولت اسلامی باقی نمانده و دول روسیه، ترکیه و ایران دارند خلاءهای باقی مانده را در خاورمیانه پر میکنند. آنچه میماند حدود ۱۸ هزار نیروی فشل داعش است که نه راه پیش و نه راه پس دارند. این نیروها در حال اضمحلال و دست به دست شدن میان قدرتهای منطقهای هستند و بسیار بعید است بتوانند دوباره در قالب یک دولت ظاهر شوند، اما میتوانند تا دههها برای دولتهای موجود، بالاخص عراق و سوریه دردسرهای امنیتی ایجاد کنند. هرچه این گروهها سطح خشونت خود را بالاتر میبرند از دامنهی جذب آنها بیشتر کاسته میشود، گرچه زمینهی جذب رادیکالترین نیروها را فراهم میآورند. امروز اسلامگرایی سنی در غرب تنها توان جذب گرگهای تنهایی را دارد که میخواهند با خونریزی خودی نشان دهند اما در محلات و مساجد تحت عنوان دولت اسلامی نمیتوانند نفوذ کنند، چون دست آنها خوانده شده است. البته مبانی این ایدئولوژی یعنی تنفر از غرب و اسرائیل، ضرورت بازگشت به صدر اسلام و اجرای تام و تمام شریعت برای حل همهی مشکلات بشری همچنان زنده میماند و روحانیون و غیر روحانیون آنها را موعظه خواهند کرد. تفاوت آنجاست که بر خلاف دهههای شصت و هفتاد میلادی اینها دیگر ایدههای خیالی و آرمانی نیستند بلکه در یک دوره تجربه شده و نتایج فاجعه بار خود را نشان دادهاند.
تغییر نقشهی افکار عمومی
تغییر مسیر اسلامگرایی از حوزهی عمومی به دالانهای قدرت به سرعت وجه اقتدارگرا، تمامیت خواه، تروریستی و سرکوبگرانهاش را برای مردم منطقه به نمایش گذاشت. مردم کوچه و خیابان در عصر اطلاعات به زمان زیادی برای درک آنچه میگذرد نیاز نداشتند. داعش با قدرت تبلیغاتیای که داشت مدام دستاوردهای خود را در اجرای احکام دینی به نمایش میگذاشت، اموری که اسلامگرایان برای دههها فقط موعظه میکردند و مردم کوچه و خیابان زشتیهای آنها را در عمل ندیده بودند. بهرغم پنهانکاری اسلامگرایان شیعه در اجرای احکام خشونت بار شریعت و کشتارهای جمعی اخبار و توابع آنها (قبرستانهای جمعی مثل خاوران) برای مردم ایران آشکار شده است. مردم خاورمیانه به سرعت متوجه شدهاند که اسلامگرایی به دنبال چیست: تاراج منابع و بسط قدرت انحصاری خود.
چیزی که برای اسلامگرایان، اعم از سنی و شیعه اهمیت نداشته منافع و امنیت ملی و خیر و رفاه عمومی بوده است. وضعیت ایران، لبنان و عراق را قبل و بعد از قدرت گرفتن اسلامگرایان شیعه با بعد از آن یا وضعیت افغانستان و سوریه را قبل و بعد از حکومت طالبان و داعش مقایسه کنید. اسلامگرایان حاکم با چپاول منابع عمومی، قاچاق و پولشویی و داد و ستد در سطح قدرت ثروتمند شدهاند و بقیهی جمعیت فقیر.
تغییر نقشهی سیاسی
همان طور که با صلح در بوسنی بساط حضور اسلامگرایان در این منطقه به سرعت برچیده شد، پایان جنگ در عراق و لبنان مردم را متوجه کرده است که عاملان بدبختی آنها همانا کسانی هستند که با وعدهی بهشت به سراغ آنها آمدهاند. سقوط دولت لبنان بعد از اعتراضات ماه اکتبر ۲۰۱۹ شروع تحولات سیاسی ناشی از قیام بیکاران و گرسنگان از هر قومیت و مذهب علیه گربههای چاق اسلامگرا و متحدان مسیحی و غیر مسیحی آنهاست. در عراق نیز پایههای دولت عبد المهدی بسیار لرزان است و بعد از صدها کشته و هزاران زخمی و دهها هزار بازداشتی بسیار بعید است این دولت برقرار بماند. به همان دلیل که داعش سرنگون شد (نگاه داشتن مردم در فقر و فلاکت و اقدامات خشونت بار) ساختار سیاسی عراق و لبنان نیز در حال تغییر است. اعتراضات عمومی دولتها را مجبور به تغییر خواهند کرد.