حرکتهای اعتراضی در ایران تحت جمهوری اسلامی ۴۴ سال است که ادامه دارد. در این ۴۴ سال، حکومت بهتدریج برای مقابله با جنبشها به یک نسخه مشخص رسید. برای جمهوری اسلامی که هیچ طرحی غیر از سرکوب اعتراضها نمیشناسد، در این نسخه، برای «جمع کردن» اعتراضها، سه مرحله مشخص وجود دارد:
۱- تسخیر کامل خیابان ابتدا با ضربوجرح و شلیک و بازداشتهای گسترده و بعد، راهاندازی گردهمایی حکومتی. اگر جنبشی مثل جنبش سبز ۱۳۸۸ رهبران و تشکیلاتی داشته باشد، آن رهبران بازداشت و تشکیلات مربوطه منحل میشود.
۲- وارد کردن شوکهای بزرگ به معترضان برای منصرف شدن از اعتراض. این شوکها هزینه بالایی دارند؛ مثل حمله به کوی دانشگاه تهران در سال ۱۳۷۸، کشتن ۱۵ نفر در تهران و تبریز در عاشورای ۱۳۸۸، حدود ۱۰۰ کشته در نیزارهای ماهشهر در آبان ۱۳۹۸ و کشتار حدود ۱۰۰ نمازگزار در زاهدان و... .
۳- حمله تروریستی یا بمبگذاری در مراکز مذهبی و عمومی موردتوجه مردم مثل مساجد و امامزادهها تا معترضان برای فاصلهگیری از کشتار غیرقابلقبول مردم، به خانههایشان بازگردند و خواستههایشان را دنبال نکنند. آنها همچنین میخواهند مردم را قانع کنند که در فضای اعتراض، ناامنی به وجود میآید و قربانی ناامنی خود مردماند.
به علت موفقیت این نسخه در سرکوب هر نوع اعتراض و بقای رژیم طبیعی است که این نسخه جا افتاده باشد و به آن عمل شود. اگر اعتراضها با مرحله اول به پایان برسد، حکومت به سراغ مراحل دوم و سوم نمیرود؛ اما سرسختانهتر شدن جنبشها باعث شد که حکومت در سالهای اخیر پس از حدود چند روز یا یک هفته به سراغ مرحله دوم برود. حرکت اعتراضی آبان ۹۸ با کشتار وسیع در سراسر ایران (۱۵۰۰ نفر) یکباره به محاق رفت. حکومت با افزایش بیسابقه هزینهها باعث میشود خانوادهها خود به ترمز اعتراضها تبدیل شوند.
معضل وقتی برای ماشین سرکوب جدی میشود که مرحله دوم هم جواب ندهد. در جنبش سراسری ۱۴۰۱، مرحله دوم پاسخ موردنظر را دریافت نکرد و اعتراضها ۴۰ روز است که ادامه دارد. مقامها بارها آرزومندانه پایان آن را اعلام کردهاند اما اعتراضها همچنان در جریان است. حتی در سه مرحله، تظاهرات خودیها را هم به راه انداختند اما نتوانستند جمعیت قابل توجهی را سازمان دهند و معترضان نیز آنها را نادیده گرفتند.
از این رو حکومت جز رفتن به سراغ مرحله سوم چارهای ندارد. این مرحله سوم در گذشته نیز دیده شد: بمبگذاری در بارگاه امام هشتم شیعیان برای منصرف کردن جمعیت بزرگ سنیهای استان خراسان از ساختن مسجد در مشهد در سال ۱۳۷۳. حکومت معمولا این حملات را به گردن طیفی از مخالفان خود (به تناسب شرایط روز) از مجاهدین خلق گرفته تا داعش و وهابیون میاندازد تا از خود رفع مسئولیت کند.
در جزئیات رویداد حمله به شاهچراغ مثل تعداد حملهکنندگان و ابزارهای استفادهشده در آن آنقدر تناقض وجود دارد که کسی نتواند تصویر روشنی از رویداد پیدا کند. یک منبع دولتی میگوید یک نفر و منبع دیگر میگوید سه نفر در حمله شرکت داشتهاند. یک منبع میگوید حملهکنندگان از موتور سیکلت و منبع دیگر میگوید از خودرو پژو استفاده کردهاند.
بوقهای تبلیغاتی جمهوری اسلامی در حالی این حمله را به گروههای تکفیری نسبت میدهند که قدرتمندترین گروه تکفیری یعنی طالبان که بر افغانستان حکم میراند، با جمهوری اسلامی رابطهای دوستانهای دارد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
برای اینکه اتهام حمله به شاهچراغ متوجه خود جمهوری اسلامی است، شش دلیل وجود دارد. در این ماجرا نخستین متهم رژیم ترور در ایران است؛ این اتهام نه از روی نظریه توطئه (صرفا طرفی را که از یک رویداد سود بیشتری میبرد، مرتکب بدانیم) بلکه بر اساس الگوی رفتاری رژیم به حکومت وارد است. دلایل زیر انکارناپذیرند:
۱- موفقیت بینظیر مخالفان در برگزاری اعتراضها به مدت ۴۰ روز و نیز اعتراضهای باشکوه روز چهلم قتل مهسا در دهها شهر و دهها دانشگاه. حکومت در برابر این اعتراضها مستاصل شده است. کشتار گسترده با هلیکوپتر و پهپاد در این مقطع برای رژیم بسیار گران تمام میشود. در نتیجه، این اعتراضها باید تحتالشعاع یک رویداد جانکاه مثل حمله تروریستی به شاهچراغ قرار میگرفت. انتخاب زمان این حمله تنها با اهداف سازمان تبلیغات حکومتی همخوانی دارد.
۲- هیچ گروه و سازمان ایرانی مخالف حکومت در ۱۰۰ سال اخیر حمله به مراکز مذهبی را جزو اهداف خود قرار نداده است. حتی کمونیستها در دهههای ۵۰ و ۶۰ هم با این مراکز کاری نداشتند. مجاهدین خلق یا فرقان نیز مقامهای سیاسی-مذهبی را هدف قرار میدادند و نه مراکز مذهبی را. حملات به دفاتر امام جمعهها یا حوزههای درس روحانیون حکومتی وجه حکومتی آنها را هدف قرار میدهد و نه وجه مذهبی آنان را.
۳- تروریسم یک اقدام کور نیست و اهداف سیاسی خاصی را دنبال میکند. در این مقطع، حمله تروریستی به شاهچراغ در شیراز و کشتن حدود ۱۵ نفر برای هیچ سازمان سیاسی مخالف جمهوری اسلامی بهرهای ندارد. همه رهبران سازمانهای سیاسی دارند اعتراضها را دنبال میکنند تا ببینند نتیجه چه میشود. تنها نهادی که از این حمله بهره میبرد، خود حکومت جمهوری اسلامی است.
۴- حکومت جمهوری اسلامی از همه ابزارها و امکانات و نیز پسزمینههای فکری و ایدئولوژیک برای عملیات تروریستی برخوردار است؛ چون تروریسم کسبوکار این حکومت است. برای جمهوری اسلامی، ترور هم وسیله و هم هدف، هم استراتژی و هم تاکتیک است.
۵- مذهب برای جمهوری اسلامی ابزار است و در هر شرایطی میتوان اماکن مذهبی و دینداران را برای تداوم نظام قربانی کرد.
۶- نسبت دادن این عملیات به داعش از طریق بوقهای تبلیغاتی جمهوری اسلامی بیاساس است. سایتها و کانالهای داعش مسئولیت این عملیات را بر عهده نگرفتهاند.
رویه دستگاههای اطلاعاتی بیشتر کشورها در چند دهه اخیر، تشکیل حلقهها و هستههای تروریستی برای کنترل این پدیده و یافتن عناصر رادیکالشده و آماده ترور بوده است. در کشورهای غربی، از این روش برای پیشگیری ترور استفاده میشود. اما در نظامهای تمامیتخواه و تروریست، از این تاکتیک برای اجرای عملیات تروریستی حتی بدون آگاهی عاملان آنها از منابعی که از آنها حمایت میکند، استفاده شده است. کسانی که در ایران ترور میکنند و ابزارهای آن را در اختیار دارند، ممکن است در شرایط خاص، حتی بدون آنکه خود بدانند، برای دستگاههای امنیتی کار کنند. این نیروها از کشتن هیچکس باکی ندارند.
نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی برای اقناع عناصر رادیکال به منظور حمله به مراکز مذهبی قدرت تحلیل لازم را دارد. در اولویتبندی عملیاتی نیروهای سرکوب جمهوری اسلامی، برای کنترل و مهار اجتماعات، عنوانی به نام «قربانی کردن برخی عوامل خودی» (سپر بلا کردن) وجود دارد. کشتن چند ۱۰ نفر و زخمی کردن چند ۱۰ نفر دیگر برای هدفی بزرگتر در نظام ایدئولوژیک اسلامگرایی کاملا جای میگیرد.
در زبان انگلیسی یک مثل بسیار گویا هست که میگوید اگر موجودی مثل اردک حرف میزند، مثل اردک راه میرود و مثل اردک قدم میزند، خود اردک است. اگر یک عملیات تروریستی همه نشانههای یک حکومت را دارد- کشتن مردم به شکل تصادفی، هدف قرار دادن مکانهای مورداحترام مردم، و فقدان اطلاع رسانی هماهنگ حکومت در مورد آن- میتوان آن را به همان حکومت نسبت داد. به عنوان نمونه، به اسیدپاشی به زنان و دختران «بدحجاب» توجه کنید. مجرمان هیچگاه پیدا نشدند، مقامها دختران و زنان را سرزنش کردند و نتیجه هم به نفع حکومت بود؛ ارعاب عمومی برای رعایت حجاب اجباری.