گشودگی اخیر جهان عرب در برابر سوریه میتواند نخستین گام در مسیر بازگشت این کشور به جایگاه اصلیاش باشد، اما برای اینکه سوریه نقش اصلی و محوریاش در جهان عرب و توازن منطقهای خود را بازیابد و از صلح و ثبات درونی برخوردار شود، باید بهتدریج در سطح داخلی و خارجی، گامهای دیگری برداشته شود.
اگرچه از انزوایی که کشورهای عربی، اتحادیه اروپا و آمریکا از سال ۲۰۱۱ به بعد بر سوریه تحمیل کردند، بخش عربی آن با ابتکار و پیشاهنگی برخی کشورهای عربی برداشته شد و دولت سوریه توانست کرسی خود در اتحادیه کشورهای عربی را پس بگیرد و در نشست سران عرب در جده شرکت کند، رژیم دمشق به کمک متحدان روسی و ایرانیاش، تا به حال تنها بر اندکی بیشتر از نیمی از اراضی این کشور تسلط دارد و بقیه در کنترل مخالفان رژیم است. چنانچه شرق فرات در تصرف نیروهای دموکراتیک سوریه (که اکثریت آن را کردها تشکیل میدهند و از حمایت آمریکا برخوردار است) قرار دارد؛ استان ادلب و برخی از روستاهای حلب و حما در کنترل گروه اسلامگرای تندرو هیئت تحریرالشام یا شورای آزادسازی شام قرار دارد و کنترل شمال سوریه و غرب فرات هم در اختیار شبهنظامیان اسلامی و برخی نیروهای مخالف دیگر است.
از سوی دیگر، انزوایی که آمریکا و اروپا بر سوریه تحمیل کردهاند، کماکان ادامه خواهد یافت. زیرا آنها نه خود حاضرند روابطشان با دولت سوریه را عادی کنند و نه دوستان عربشان را به این کار تشویق میکنند، بلکه برداشتن انزوای سوریه را به راهحل سیاسی مبتنی بر قطعنامه ۲۲۵۴ شورای امنیت مشروط و مقید کردهاند.
البته روسیه و چین هم طرفدار راهحل سیاسیاند اما در چارچوب «روند ژنو» و با مشارکت آمریکا یا در قالب «روند آستانه و سوچی» و با هماهنگی کشورهای چهارگانه روسیه، ترکیه، ایران و سوریه.
این در حالی است که تلاشهای چندین ساله برای یافتن یک راهحل سیاسی زیر نظر سازمان ملل متحد با شکست مواجه شده و دیدارهای مکرر گیر پترسون، نماینده ویژه سازمان ملل متحد در امور سوریه، از کشورهای مختلف منطقه نتیجهای ملموسی نداشته و حتی طرح «گام به گام» او را هم نه رژیم سوریه پذیرفته است و نه مخالفان آن. کمیته قانون اساسی سوریه هم تا به حال نتوانسته است برای تهیه قانون اساسی جدید سوریه قدمی بردارد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
به هر صورت تا زمانی که یک راهحل سیاسی بر اساس قطعنامه ۲۲۵۴ شورای امنیت ایجاد نشود، آمریکا و اتحادیه اروپا نه روابطشان با دمشق را عادی میکنند، نه در بازسازی سوریه شرکت میکنند و نه تحریمهای دولت سوریه را برمیدارند. از این رو، آوارگان سوری هم نخواهند توانست به کشورشان بازگردند؛ بلکه مجبور خواهند بود رنج غربت و آوارگی را همچنان تا آینده نامعلومی تحمل کنند؛ صرفنظر از فشاری که بر کشورهای میزبان به ویژه لبنان، ترکیه و اردن وارد میشود.
ناگفته نماند که در حال حاضر پذیرش راهحل سیاسی برای رژیم سوریه بسیار دشوار است. چنانکه در آغاز اعتراضهای مردمی، پذیرش دیگران در چارچوب قدرت سیاسی برایش دشوار بود. اگر این رژیم در آن وقت مشارکت دیگران را در دولت میپذیرفت و تظاهرات مسالمتآمیز را مرحلهای از جنگ جهانی علیه سوریه و برای براندازی نظام تلقی نمیکرد، میتوانست از وقوع جنگ در سوریه جلوگیری کند.
حال در سوریه نه تنها بحران سیاسی کاهش نیافته، بلکه همگام با جنگ عمیقتر هم شده است. افزون بر آن، ویرانیهای مادی و معنوی و آسیبهای اجتماعی ناشی از جنگ چنان گسترده است که بازسازی و بهسازی آنها کار آسانی نخواهد بود. به هر ترتیب مسئله در بودن و نبودن سوریه نیست، بلکه در چگونگی بودن سوریه و چگونگی نظام سیاسی آن است.
پترسون اخیرا از «رکود راهبردی» در سوریه سخن گفت. در حالی که دمشق بهطور تلویحی اشاره کرد که پیشنهاد آمریکا مبنی بر معاوضه سوریه با اوکراین را رد کرده است. پترسون پیش از جنگ اوکراین گفته بود: «درباره سوریه نه تنها هیچ اختلاف راهبردی میان آمریکا و روسیه وجود ندارد، بلکه این دو کشور در یافتن راهحل سیاسی، مبارزه با تروریسم و تامین صلح و ثبات، دیدگاه و منافع مشترک دارند.»
فراموش نکنیم که گشایش اعراب در برابر سوریه گرچه میدان فعالیتهای سیاسی و اقتصادی دمشق را تا حدودی گسترش میدهد، بدون دستیابی به راهحل سیاسی راه به جایی نخواهد برد و بر موضع آمریکا و اروپا تاثیری نخواهد گذاشت. این در حالی است که آینده سوریه در گرو راهحل سیاسی، بازسازی و بازگشت آوارگان است.
© IndependentArabia