در شرایط فشار حداکثری ایالات متحده (تحریمهای نفتی و بانکی) و حذف (قاسم سلیمانی)، جمهوری اسلامی ایران برای بقای نظام، دو ماشین سرکوب و تبلیغات خود را با حداکثر توان به کار انداخته است. در حوزه سرکوب، بازداشتها و تیراندازی و ارعاب خیابانی در پناه فضای امنیتی ادامه دارد. جمهوری اسلامی در حوزه تبلیغات بسیار منعطف و بر اساس شرایط روز عمل میکند و گفتمان و روایت خود را تغییر میدهد. در روزهای بعد از قتل سلیمانی، چهار روایت در برنامههای تبلیغاتی رژیم قابل مشاهده بوده است. این چهار روایت را در گزارههای زیر خلاصه کردهام:
حمله و فشار، ملت ایران را پشت سر رژیم متحد میکند
ادعای سخنگوی سپاه مبنی بر ۲۵ میلیون تشییع کننده در پنج شهر (که حدود دو برابر کل جمعیت آن شهرهاست) معطوف بود به این که قتل سلیمانی همه ملت را پشت سر رژیم بسیج کرده است. کل جمعیت این پنج شهر حدود ۱۴ میلیون نفر است و با فرض حضور همه آنها در تشییع سلیمانی جمهوری اسلامی، توانِ آوردنِ ۱۱ میلیون نفر با اتوبوس از شهرهای دیگر را ندارد. خامنهای همین ادعا را در نماز جمعه با عبارت «دهها میلیونی» تکرار کرد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
سخنان مجریان شبکه افق مبنی بر این که «هر کس اعتقاد [به جمهوری اسلامی] ندارد، جمع کند از ایران برود»، یا خطاب به رخشان بنیاعتماد که «اگر آن بچههای سپاه در مرز نبودند، خانمی که تو میآیی فراخوان میزنی، میدانی که دست امثال عبدالمالک ریگی به تو و دخترت و کس و کارت میرسید؟ شاید هم خوشت میآمد، شاید هم دوست داشتی»، یا «ده تا هواپیمای دیگه هم بیفته در مقابل اتفاق اصلی هیچه»، همه در جهت تصفیه ناهمرنگها و متحد سازی امت در پشت سر نظام بوده است. به خیابان آمدن معترضان بعد از آشکار شدن دروغگویی مقامات و دستگاه تبلیغاتی برای سه روز متوالی، کل این روایت همدلی ملی در خدمت نظام را به سطل زباله انداخت.
امریکا با حذف تروریستهای شیعه ناامنتر میشود
از روزی که سلیمانی کشته شد، سخن همه مقامات سیاسی و نظامی رژیم که مدام در بوقهای تبلیغاتی آن تکرار شد، این بوده است که بعد از کشتن سلیمانی امریکا دیگر روی آرامش نخواهد دید و انتقامهای بعدی در جریان است. خامنهای حمله موشکی را فقط یک سیلی دانست که انتقام، بعد از آن خواهد آمد. حسن روحانی همین خط تبلیغاتی را دنبال میکند؛ وقتی میگوید، «سرباز آمریکا در ناامنی است و ممکن است سرباز اروپایی هم ناامن باشد. ما میخواهیم از این منطقه بروید.» این ادعاها وقتی به طبل توخالی تبدیل شد که جمهوری اسلامی قبل از حمله به پایگاه الاسد، آن را به عراقیها (و لذا امریکاییها) اطلاع داد. در همان نقطه، میزان ادعاهای ناامنسازی امریکا توسط جمهوری اسلامی ایران، سیر نزولی یافت، اما بلافاصله دمکراتها و رسانههای غربی همین خط را برای مقابله با سیاست ترامپ ادامه دادند. بر مبنای فرضیه و دیدگاه دیگری، میتوان چنین پنداشت که سیاست جمهوری اسلامی ایران، همیشه کشتن نیروهای امریکایی در سراسر نقاط دنیا و فتح کاخ سفید بوده است، و کشتن سلیمانی این سیاست را تغییر نخواهد داد.
سلیمانی محبوب و کاریزماتیک بود
تلاش دیگر ماشین تبلیغاتی جمهوری اسلامی ایران، کاریزماسازی از سلیمانی و دیگر فرماندهان سپاه بود. سلیمانی به «سردار زاهد و عارف و پارسا و فدایی و محبوب ملت» ارتقا یافت. ستایش از سلیمانی تا قبل از اعلام سقوط هواپیمای اوکراینی با موشک سپاه، بدون وقفه از بوقهای تبلیغاتی رژیم جریان داشت. حتی جناح اصلاحطلب در این ستایش از جناح مقابل پیشی گرفت. کسانی مثل تاجزاده که منتقد نظام تلقی میشوند، فضای بعد از قتل سلیمانی را «فضای معنوی و همدلی» نامیدند. اصلاحطلبان بدون واژه «شهید»، از کسی که خون صدها هزار نفر از مردم خاورمیانه روی دستهایش است، یاد کردند.
رژیم عادی، و دشمنانش غیرعادی هستند
در همه گزارشها و داستانهای بوقهای تبلیغاتی رژیم اقتدارگرا و تمامیتخواه جمهوری اسلامی، این روایت عرضه میشود که رژیم قربانی سلطهگران غربی است و اسلامگرایان مظلومترین انسانهای روی زمین هستند. در عین حال، تبلیغ میشود که دولتهای غربی و ایالات متحده میخواهند ایران را تحت سلطه قرار دهند. روایت «تروریسم اقتصادی» از تحریمها، با دروغهایی مثل کمبود دارو به علت تحریم، بخشی از این داستانسازیهاست. در ادبیات مقامات نظام، مقامات دولت ترامپ به عنوان تروریست و دلقک و برهم زننده نظم و مقررات بینالمللی معرفی میشوند، آن هم از سوی کسانی که چهار دهه است در کار ترور و سرکوب و نقض قوانین بینالمللی بودهاند. حتی مساوی قرار دادن نظامهای دمکراتیک و باز غربی با جمهوری اسلامی، مغلطهای است که با هیچ یک از شواهد فوق نمیخواند.
همراهی رسانههای غربی با این روایتها
رسانههای امریکا که اکثرا با ترامپ مخالف هستند، مشاطهگران ایرانی-امریکایی که هدفی جز بقای جمهوری اسلامی ندارند، برخی رسانههای فارسی زبان خارج کشور، چپ اروپایی-امریکایی که ترامپ را خطری بزرگتر برای تمدن غربی نسبت به داعش و جمهوری اسلامی میداند، و برخی اندیشکدههای امریکایی که هدفی غیر از مخالفت با ترامپ ندارند (مثل شورای آتلانتیک و شورای روابط خارجی) همه در پیشبرد چهار روایت فوق و روایتهای نادرست و جعلی آن با جمهوری اسلامی همراهی کامل دارند. تنها به روایاتی که از سوی آنها در نوشتهها و سخنرانیها و گزارشها منتشر میشود نگاه کنید؛ مواد تولیدی و گزارشگران آنها چهار روایت دستگاه تبلیغاتی رژیم را تکرار میکنند که با آنچه از زبان مقامات رژیم و خبرگزاری فارس و تسنیم منتشر میشود، مو نمیزند. این هماهنگی البته اتفاقی نیست، چون گروههای فوق و جمهوری اسلامی، ضد امپریالیست و ضد امریکایی/ضد اسرائیلی هستند. به علت همین همنوایی است که بوقهای تبلیغاتی رژیم مدام مطالب این گروهها را تکرار میکنند (به مطالب هر روزه روزنامه کیهان نگاه کنید) تا اثبات کنند که «دشمن» هم حرفهای آنها را تایید میکند؛ در حالی که اینها نه دشمن، بلکه خشنودسازان مقامات جمهوری اسلامی، از سر تنفر از ترامپ و اتحاد با چپ و اسلامگرایان امریکایی و اروپایی هستند.
برخی رسانههای امریکایی/اروپایی هم مثل تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی (انبیسی و بیبیسی انگلیسی) مراسم تشییع سلیمانی را به طور زنده برای دنیا پخش کردند، بدون آن که دیدگاهی انتقادی را در کنار روایت حکومتی (مصاحبه با کارکنان کیهان) بگذارند. مشاطهگران رژیم در رسانههای ضد امریکایی شیوخ عرب (الجزیره)، کشتن سلیمانی را با حملات ۱۱ سپتامبر مقایسه کردند؛ گویی سلیمانی همانند بیش از سه هزار شهروند امریکایی است که مورد ترور قرار گرفتهاند. آنها بدون توجه به چند پاره بودن جامعه ایران، و تحت تاثیر حرکت تبلیغاتی رژیم، قتل سلیمانی را مایه بازگشت ایران به دوران تاریک خمینی دانستند. گزارشگر سیانان عینا روایت فرماندهان سپاه را در ناامنتر شدن امریکا بعد از حذف سلیمانی و متحد شدن ایرانیان در پشت سر رژیم تکرار کرد. روزنامه کیهان تهران عینا این گزارشها را که تکرار تبلیغات رژیم است، ترجمه میکند و از زبان رسانههای غربی گزارش میکند.