آمریکا با شکاف عمیق سیاسی داخلی و چالشهای بزرگ خارجی روبرو است، در حالی که چین هنوز تحت تاثیر پیامدهای انقلاب فرهنگی عصر مائوتسه تونگ است که «مردم حزب [کمونیست] را به وحشت انداختند و حزب مردم را به وحشت انداخت»؛ واقعیتی که تاتیانا برانیگان در کتاب «حافظه سرخ: زندگی کردن، به یاد آوردن و فراموش کردن انقلاب فرهنگی چین» به آن اشاره کرده است. با این حال دو کشور مزبور همچنان در مسیر رقابت راهبردی گام برمیدارند و نه جنگ غزه و آشفتگی خاورمیانه، نه جنگ اوکراین و تشنج اروپا و نه خطر درگیری بر سر تایوان نتوانسته است این رقابت را مهار کند و این رقابت رو به گسترش که از نظر تاریخی بین یک ابرقدرت حاکم و یک ابرقدرت در حال ظهور جریان دارد، عملا اجتناب ناپذیر به نظر میرسد.
ویلیام برنز، رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، میگوید: «رقابت با چین اولویت اصلی واشینگتن باقی خواهد ماند»، اما جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی آمریکا، میگوید: «ایالات متحده آمریکا و چین از نظر اقتصادی به یکدیگر وابستهاند. این رقابت واقعا جهانی است، اما با مجموع حاصل جمع صفر نیست و چالشهای مشترک دو طرف بیسابقه است.»
اگرچه شی جینپینگ، رئیسجمهوری چین، به قول مائو معتقد است که «مبارزه آمریکا با چین یک امر اجتنابناپذیر تاریخی است»، او این شعار را مطرح میکند که «دو طرف باید برای جلوگیری از تشدید تنش و رویارویی تلاش کنند و با حفظ احترام متقابل به دنبال همکاریهای دوجانبهای باشند که منافع هر دو طرف را تامین میکند».
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
با این حال، رابرت گیتس، وزیر پیشین دفاع ایالات متحده، شعار شی درباره «تجدید قوای بزرگ ملت چین» را به اختصار «مسلط شدن چین بر جهان در سال ۲۰۴۹» تعبیر میکند؛ به این معنی که چین در صدمین سالگرد پیروزی انقلاب چین در سال ۱۹۴۹، بر جهان مسلط خواهد شد. اکنون اگر گفته شود که پس از مطرح شدن صحبت درباره «پایان تاریخ»، برخورد ایدئولوژیها پایان یافته است، میتوان گفت که برخورد منافع ژئوپلیتیکی و راهبردی همچنان بهعنوان محرک سیاستها باقی میماند.
البته رقابت آمریکا و چین تنها به عرصه قدرت سخت محدود نیست، بلکه قدرت نرم را هم دربرمیگیرد. شی بر «اعتماد و امنیت فرهنگی» و گسترش موسسات کنفوسیوس در ۱۶۲ کشور جهان تکیه میکند و جو بایدن، رئیسجمهوری آمریکا، بر لزوم «الگو» بودن ایالات متحده تاکید دارد. بایدن گفته بود: «ما نهتنها با الگوی قدرتمان، بلکه به لطف خدا با قدرت الگویمان جهان را رهبری خواهیم کرد.»
با این حال، هنوز در میزان قدرت نظامی، ناوهای هواپیمابر، سلاحهای هستهای و موشکی و پایگاههای نظامی فرامرزی تفاوت زیادی میان دو کشور وجود دارد. چین پس از تثبیت حضورش در جیبوتی، به دنبال ایجاد پایگاه دیگری در آفریقا است، در حالی که آمریکا حدود ۸۰۰ پایگاه نظامی در سراسر جهان دارد.
در صورت پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری، آمریکا با نوعی جنگ داخلی سرد و در صورت شکست او با یک جنگ داخلی داغ مواجه خواهد شد. اما به گفته برانیگان، در چین که جامعه آن به دنبال انقلاب فرهنگی دستخوش فرسایش درونی شد، دانشجویان امروز آن از نسل زد هستند. بهعنوان مثال، شی که پدرش یکی از اعضای برجسته حزب کمونیست چین بود، صحنه بازداشت پدرش به دست افراد نادان و تحقیر او را شاهد بود. حتی خود شی هم با اعزام به روستا برای کار در مزرعه مجازات شد، اما او امروز میداند که «انقلاب فرهنگی در نهایت تجربهای در مسئولیتپذیری و آزمونی برای درک بیشتر واقعیتها بود».
آمریکا نگران و مضطرب است، در حالی که چین در آرامش و راحتی به سر میبرد و هیچ عجلهای ندارد. همانطور که ویلیام برنز در مقالهای که در فارین افرز منتشر شد، نوشت که ایالات متحده با چالشهای خارجی شدید برای گذار به دنیای چندقطبی مواجه است، زیرا «جهان پس از جنگ سرد، با شروع جنگ روسیه در اوکراین پایان یافت». علاوه بر آن، بازگشت احتمالی ترامپ به کاخ سفید، تهدید دیگری برای آمریکا است، بهویژه اینکه ترامپ آرزوی ایفای نقش یک دیکتاتور را دارد و میخواهد مانند ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه، و رجب طیب اردوغان، رئیسجمهوری ترکیه، در یک نظام رسمی دموکراتیک، حکومتی تکنفره اعمال کند.
از سوی دیگر، چین که با نگرانیهای اقتصادی جدید و مخالفتهای سیاسی پنهانی مواجه است، پیوسته در حال حرکت به سمت تمرکز قدرت در دست یک نفر مانند دوره مائوتسه تونگ است. گیدئون راچمن در کتاب «عصر مرد قوی: رهبرپرستی تهدیدی برای دموکراسی است»، حرفهای زیادی درباره تجربیات شی جینپینگ دارد. راچمن مینویسد: «اقتدارگرایی جدیدی در جهان در حال گسترش است که از چین تا هند، مجارستان، لهستان، روسیه، ترکیه و حتی آمریکا امتداد دارد.»
«در جهان، رهبران قدرتمند بسیاری وجود دارند که به دنبال ایجاد اشکال حکومت تکنفره از طریق راهبردی متکی بر ترس، میهنپرستی و نارضایتی مردماند، اما نقطه ضعف رهبران قدرتمند این است که حکومت تکنفره پایدار نیست و بهندرت میتواند وعدهها را محقق کند.»
امروز از چین بهعنوان «توتالیتاریسم دیجیتال» یاد میشود، اما جریان سیاسی آمریکایی که خواستار درگیری اجتنابناپذیر با چین است، با مخالفت افراد منطقی و واقعگرا مواجه است. آدام توز، مورخ اقتصادی و استاد دانشگاه کلمبیا، بر لزوم «سازش با ظهور تاریخی چین» تاکید میکند. در حالی که گراهام آلیسون، دانشمند علوم سیاسی، خواستار «پذیرش نفوذ سنتی چین در آسیا» است. علاوه بر اینکه هنری کیسینجر فقید هم بر ضرورت سازش و همسویی با چین تاکید میکرد. اما این کشمکش آنچنان گسترده است که پیامدهای آن نهتنها در فهم نابخردان که در فهم خردمندان هم نمیگنجد.
برگرفته از ایندیپندنت عربی
© IndependentArabia