معروف است که سختترین شغل دنیا کار در معدن است. در سادهترین شکل این را میتوان از دست و صورتهای سیاه و خسته کارگران و تصور کار در عمق زمین، آنجا که نفس به سختی بالا میآید، متوجه شد. اما شاید کسانی که این تعریف را از سختترین شغل دنیا ارائه کردهاند، وقتی تصاویر خسته و نفس بریده زنانی را ببینند که مجبورند با بارهای چند ده کیلویی از سربالایی و سرآشیبی کوهها و مناطق صعبالعبور بگذرند یا با همان بار مجبور باشند ساعتها گوشهای از کوه در سرمای سخت زمستان یا گرمای طاقت فرسای تابستان خود را از چشم نیروهای مرزبانی و خشم گلولههای ایشان پنهان کنند تا در نهایت لقمه نانی برای سیر کردن خود و فرزندان شان بدست بیاورند، شغل آنها یعنی کولبری را سختترین شغل دنیا اعلام کنند. تصور چنین شغلی برای مردان هم بسیار سخت است. همین چند هفته پیش بود که دو برادر کولبر بر اثر سرما در کوههای مرزی استان کردستان جان باختند. این دو نوجوان اگرچه با شلیک مستقیم نیروهای مرزبانی کشته نشدند اما آمارهای بسیار تکان دهنده ای در این خصوص منتشر شده است؛ به گزارش سازمان حقوق بشری هەنگاو، در سال ۲۰۱۹ دستکم ۷۶ کولبر در مناطق مرزی کردستان جان خود را از دست داده و ۱۷۶ نفر دیگر نیز زخمی شدەاند؛ این آمار همچنین نسبت به سال ۲۰۱۸ میلادی که تعداد کشتە و زخمی شدگان ٢٣١ نفر اعلام شده بود، با افزایش ۸.۳ درصدی روبرو بودە است.
آریان نصرالهی- خبرگزاری مهر
همه این سختیها و مصائب فقط برای این است که مردمان استانهای کرد نشین بیکارند و هیچ واحد تولیدی یا صنعتی برای اشتغال آنها ایجاد نشده و همین موجب شده است اوضاع اقتصادی و معیشتی مردمان این استانها بحرانی شود. در چنین اوضاعی طبیعی است زنان هم مجبور میشوند وارد چرخه فعالیتی شوند که حکومت آنرا قاچاق میداند و با شدت با آن برخورد میکند. ورود زنان به چرخه کولبری به حدود هفت سال پیش برمیگردد و معروف ترین آنها زنی به نام " خانم " است که مستندی از او ساخته شده است که در آن میگوید ۲۶ سال است کولبری میکند. امثال " خانم " حالا آنقدر زیاد شده است که هلاله امینی نماینده مردم کردستان در شورای عالی استانها در نشست این شورا لب به اعتراض میگشاید. او میگوید:"باعث تاسف است که بگویم با دختران و زنانی مواجه هستیم که مجبورند در نقش یک مرد یا پسر ظاهر شوند تا به صف طولانی کولبران بپیوندند."
اغلب زنان کولبر سه تا پنج روز در هفته با توجه به توانایی جسمیشان پا در جادههای صعب العبور بین کشور ایران و عراق میگذارند و از سمت کشورمان سوخت ، نان و شکر به دوش میکشند و از آن سو لوازم بهداشتی ، چای و تایر خودرو و دیگر نیازهای بازار را که به آنها سفارش داده میشود به داخل می آورند. در این راه، گاهی توسط نیروهای انتظامی دستگیر و مجبور میشوند همه بار را تحویل دهند. اینجاست که دنیا روی سرشان خراب میشود؛ زیرا نه فقط دستمزد ناچیز روزانه پنجاه تا صد هزار تومانیشان از دست میرود بلکه برایشان چند میلیون تومان هم خسارت به بار میآورد. چراکه برای جبران خسارت سفارش دهنده کالا ( قاچاقچی ) مجبورند چندین بار جادههای صعب العبور را بدون دستمزد بالا و پایین بروند. از اینها که بگذریم سالانه ده ها کولبر هم که پا در مناطق پاکسازی نشده از مینهای زمان جنگ میگذارند ، دست و پا و گاهی جان خود را از دست میدهند و در این شرایط کودکان زیادی بی مادر و حتی خانواده ای بی سرپرست میشود. اینها واقعیتهای زندگی بسیاری از زنان مرزنشین استانهای کرمانشاه، کردستان و آذربایجان غربی است که بیشترین کولبرهای کشور را در خود جای دادهاند. حسن علوی نماینده سنندج در مجلس تعداد کولبرها را در سراسر کشور نیم میلیون نفر اعلام کرده است.
از غرب و شمال غرب کشور به سمت جنوب که بیاییم به استان هرمزگان میرسیم. در اینجا به سبب مرزهای آبی که با کشورهای عربی همسایه دارد و همچنین امکان ورود کالاهای قاچاق، جماعتی که اغلب زنان سرپرست خانوار و نیازمند را تشکیل میدهند از روی ناچاری وارد بازار کولبری و چتربازی شده اند تا به ازای جابجایی بسته بندیهایی که چند برابر خودشان است دست مزد اندکی دریافت کنند. بی بی زینب یکی از همین زنان کولبر یا در اصطلاح رایج در جنوب "چترباز" است که شبکه اطلاع رسانی دانا دو سال پیش با او مصاحبه کرده است. او گفته بود: از سال ۱۳۷۰ و از روی ناچاری وارد این کار شدم ابتدا کار برایم سخت بود چرا که مجبور بودم هر روز صبح زود از بندرعباس به قشم بروم و ازآنجا با چندین بسته جنس به بندر برگردم. او که مادر پنج فرزند و سرپرست خانوار است در ادامه گفته بود: اگر بخت با ما یار باشد و با گلف های دریابانی برخورد نکنیم بار را به مقصد می رسانیم در غیر این صورت علاوه بر مصادره شدن بار باید خسارت ارباب را هم پرداخت کنیم.
از آنجایی که امکانات کشور در چهل سال گذشته از عمر جمهوری اسلامی به طور متوازن در سراسر کشور توزیع نشده است کولبری و به طور کلی روی آوردن زنان به مشاغل سخت می تواند طبیعی باشد اما در پایتخت چرا باید زنان به مشاغل سخت و البته این بار غیر بهداشتی روی بیاورند؟ از زنان و دخترانی سخن میگوئیم که چرک و آلودگی زبالهها، گلهای روسری و لباسهای ایشان را پوشانده و پژمرده کرده و تن شان بجای بوی عطر، بوی تعفن زباله گرفته است. این روزها به آنان زنان زباله گرد میگویند. آنها مجبورند برای کسب رزق و روزی هر روز سطل های زباله را زیر و رو کنند و مواد ضایعاتی مثل آهن ، مس ، بطری ، قوطی نوشابه و حتی ضایعات مملو از میکروب بیمارستانی را جمع آوری کنند. حسن موسوی چلک، معاون سازمان بهزیستی ایران، گسترش پدیدۀ "زنان زبالهگرد" را در مرحله هشدار اعلام کرده و گفته است: فقر و بی تفاوتی و همچنین کاهش مسئولیت اجتماعی در قبال محرومان، از جمله عواملی هستند که به نوبۀ خود در توسعۀ پدیدۀ "زنان زبالهگرد" نقش دارند. واقعیت این است زنان هر روز از حدود ساعت ۱۹ تا اواخر شب در خیابانهای تهران و حتی برخی شهرهای بزرگ در معرض بیشترین آسیب ها قرار میگیرند. زباله گردی و قرار گرفتن در معرض انواع آلودگیها تنها معضلی نیست که با آن مواجه میشوند بلکه در کنار آن خطر تجاوز و خفتگیری به ویژه در اواخر شب نیز در کمین آنها است. داستان این زنان وقتی غمبار تر میشود که شهرداری ضایعات را به طور مستقیم از آنها نمیخرد و آنها مجبورند ضایعات را با کمترین قیمت به واسطهها بفروشند.
اینها بخش کوچکی از سرنوشت زنانی است که رهبران جمهوری اسلامی قول داده بودند در نظام آنها ارزش بالایی خواهند داشت.