پس از قریب سه سال ترزا می، نخستوزیر بریتانیا، بالاخره استعفا داد. در کل کشور تقریبا هیچ نیرویی نمانده بود که از او و صدارتش دفاع کند. اکنون خیلیها فراموش کردهاند که او همین چند ماه پیش کمیته قدرتمند ۱۹۲۲ را که متشکل از نمایندگان حزب محافظهکار در مجلس است، قانع کرده بود توافقی را تصویب کند که مصونیت او در مقابل کودتاهای درونی حزبش را تضمین میکرد. اما واقعیات سیاسی، قویتر از ضوابط درونحزبی هستند. خانم می پس از دیداری با گراهام بریدی، رئیس کمیته ۱۹۲۲، اعلام کرد هفت ژوئن، برابر با ۱۷ خردادماه، بالاخره از سمت خود استعفا خواهد داد. میتوان حدس زد که بریدی، خانم می را تهدید به شورش نمایندگان حزب در مجلس کرده است.
می در سخنرانی خداحافظیاش به بعضی دستاوردهای دولتش، مثل کاهش کسری بودجه و بیکاری و افزایش بودجه کمک به بهداشت روانی اشاره کرد، اما ناظران عموماً اتفاق نظر دارند که بعید است تاریخ از او به نیکی یاد کند. خانم می در شرایط بسیار دشواری نخستوزیر شد. نخستوزیر قبلی، دیوید کامرون، پس از نتیجه بهتآور همهپرسیای کنار رفت که در آن مردم رأی به خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، برگزیت، دادند. خانم می جزو مخالفین این خروج بود و حالا باید آنرا هدایت میکرد. طرفداران اصلی خروج البته امثال بوریس جانسون بودند؛ نماینده راستگرا و پر سر و صدایی که میدانست تحول کشور در آن شرایط آسان نیست و اصلاً نامزد نشد. خانم می در نهایت بدون حتی انتخابات درونحزبی نخستوزیر شد، چرا که تمام رقبایش کنار رفتند.
اما او نه تنها موفق نشد روند خروج کشور از اتحادیه را مدیریت کند و یا راه جایگزینی پیش بگذارد، که نشان داد اصلاً آدم مذاکره نیست. او حتی از پس راضی کردن حزب خودش هم بر نمیآمد، چه برسد به رسیدن به توافق با ۲۷ کشور خارجی. آخرین توافق برگزیتی که او روز سهشنبه اعلام کرد چنان مورد مخالفت گسترده قرار گرفت که نه تنها نمایندگان حزب که بسیاری از اعضای کابینه خود می نیز حاضر به پذیرش آن نبودند. او البته فعلاً چند روز دیگر در صدر کار است تا شاهد نتایج احتمالاً فضاحتبار حزبش در انتخابات روز پنجشنبه مجلس اروپا و همچنین میزبان دونالد ترامپ، رئیسجمهوری که دعوت از او در قالب مراسم ویژه دولتی از جمله دیگر اقدامات مورد مناقشه خانم می بود، باشد.
رقابت برای جانشینی می ۲۰ خرداد آغاز میشود. ۱۲۰ هزار عضو حزب محافظهکار شش هفته وقت دارند از میان نامزدها یکی را به عنوان رهبر جدیدشان و نخستوزیر کشور انتخاب کنند. در حال حاضر بیشترین شانس پیروزی از آن بوریس جانسون است؛ کسی که سه سال پیش حاضر به سکانداری نبود. جانسون ایندفعه تیم مهیبی پشت خود دارد. جیکوب ریس ماگ، نماینده سنتی و راستگرا که به شدت مخالف عضویت در اتحادیه اروپا است جزو مهمترین حامیان او است. انتظار میرود لینتون کرازبی، استراتژیست راستگرای استرالیایی هم به طور غیررسمی مشاور جانسون باشد.
جرمی هانت، وزیر خارجه هم نامزد شده است. دیگر نامزد احتمالی دومینیک راب، وزیر سابق برگزیت، است که گفته آخر این هفته به موضوع نامزدی در این انتخابات فکر میکند. مایکل گاو، وزیر محیط زیست و ساجد جاوید، وزیر کشور، از دیگر چهرههایی هستند که احتمالاً در چند روز آینده به میدان میآیند. انتظار میرود نزدیک ۲۰ نفر نامزد این رقابت انتخاباتی شوند.
اما آینده بریتانیا با این حساب چه خواهد شد؟
آقای جانسون روز جمعه گفت بریتانیا در هر صورت ماه اکتبر از اتحادیه اروپا خارج میشود. یعنی اگر او موفق نشود به توافقی با بروکسل برسد که در مجلس نیز رأی بیاورد شاهد «خروج بیتوافق» خواهیم بود که میتواند عواقب سنگین و پیشبینیناپذیری داشته باشد.
از آنجا که اعضای حزب محافظهکار عموماً مخالف عضویت در اتحادیه اروپا هستند، بعید است هر که رهبر شود موضعی متفاوت از این داشته باشد.
با این حساب باید منتظر باشیم که نخستوزیر بعدی بالاخره شاهد خروج از اتحادیه اروپا باشد، مگر اینکه بحرانهای سیاسی او را مجبور به برگزاری همهپرسی جدید و یا انتخاباتی کنند که در آن حزب محافظهکار شکست بخورد.
و این دومی است که در تحلیلهایی که پس از استعفای می نوشته شد کمتر به آن اشاره میشود: احتمال برگزاری انتخابات زودهنگام. یعنی خواستهای که جرمی کوربن، رهبر حزب کارگر، مدتها است مطرح میکند و روز جمعه نیز آن را تکرار کرد.
سیاست بریتانیا در چند سال گذشته دچار چند زلزله بزرگ شده است. این روزها زلزله برگزیت بیشتر از همه مورد صحبت است اما انتخاب جرمی کوربن به رهبری حزب کارگر از بسیاری جهات زلزله مهمتری بود. کوربن سیاستمداری در چپ افراطی حزب کارگر است و هرگز حتی یک روز هم در سمت اجرایی و کابینه نبوده است. او بود که با عملکرد موفقش در انتخابات ۲۰۱۷، در حالی که بعضی از نزدیکترین متحدینش نیز آماده شکست و کنار رفتنش بودند، روند کنار زدن می را کلید زد. می با وعده «دولت قدرتمند و باثبات» به آن انتخابات رفته بود و انتظار داشت اکثریت حزبش را چند برابر کند. نتیجه اما یکی از موفقترین نتایج حزب کارگر در چندین سال اخیر و از میان رفتن اکثریت می بود.
کوربن سیاستمداری معمولی نیست و اگر انتخاب شود چپگراترین سیاستمدار تاریخ کشور و یکی از مهمترین نمونههای انتخاب دولت دموکراتیک سوسیالیستی در قرن بیست و یکم خواهد بود. نظرسنجیها همه نشان میدهند که آنچه چند وقت پیش تنها رویا (یا کابوس) بود امروز به واقعیت بدل شده است: نخستوزیری کوربن ممکن است.
کوربن دوام خود و نزدیک شدن به قدرت را به عوامل بسیاری مدیون است: استقامت در مقابل همه چیز، سازمان چند هزار نفره «مومنتوم» که لشکری پشت او گرد آورده، و البته افزایش شدید نارضایتی در بریتانیا به خصوص بین جوانان و افراد کمدرآمد.
اما یکی از کارتهای برنده کوربن خود خانم می بود؛ رهبری که عملکردش آنقدر بد بود که کار کوربن را در اپوزیسیون به نسبت راحت میکرد. حالا اگر فردی شایستهتر بر جای او بنشیند کار کوربن و حزب کارگر نیز سختتر خواهد شد.
از این زاویه است که باید به رهبر بعدی حزب محافظهکار بیاندیشیم. او با برگزیت هر کاری که انجام دهد، وظیفه تاریخیاش از جانب حزبی که نماینده قدرت و ثروت در بریتانیا است، مقابله با مهمترین چالش پیش روی روابط قدرت و ثروت در صد سال اخیر است. باید دید جانسون یا همحزبیهایش میتوانند جلوی سوسیالیسمِ خیزان کوربن بایستند یا خیر؟