در حالی که جهان در گیرودار ویروس کرونا و قرنطینههای اجباری است، ویروس کشنده دیگری در زیر زمین، در کمین قربانیان خود نشسته است؛ افرادی که سالهاست با همهگیری مهلکی در چند قدمی محل سکونت خود سر و کار دارند و توسط مینها قرنطینه شدهاند. قاتلینی مدفون در زیر خاک که قربانیان خود را به ناگاه غافلگیر میکنند و آنها را با معلولیت یا مرگی ناگهانی مواجه میسازند. ساکنان حوالی این زمین پرخطر که بالاجبار در این زمینهای آلوده بهسر میبرند، همواره در معرض این شیوع چهل ساله قرار داشتهاند و جنگ برای آنها همچنان ادامه دارد.
حیاط خانه میدان مین است
چهارمین قربانی امسال مین، چهارده سال دارد. نامش «مهدی چنانی» است و از عشایر کوچرو خوزستان است. مهدی چوپان بود و گله خود را برای چرا به حوالی پادگانی برده بود که مین منفجر شد. وجود مین در زمینهای شهری، با وجود کیلومترها فاصله از مرز، نشانگر وضعیت حاد زمینهای این مناطق است. عده بسیاری از افراد محلی در این سطح وسیع به واسطه مشاغلی مانند کشاورزی و دامداری، بیشتر در معرض خسارات ناشی از انفجار مین هستند. علاوه بر آن، گرفتاری ناغافل کودکان به هنگام بازی و نیز تفریح و تفرج خانوادهها در زمینی که هیچ نشانی از جبهه جنگ و میدان مین ندارد، موجب خسارات زیانبار و دردناکی میشود که خانوادههای بسیاری را متلاشی کرده است. طبق آمارهای جهانی، ایران دومین کشور آلوده به مین پس از مصر است. پس از گذشت سی سال از جنگ ایران و عراق، زمینهای آلوده بسیاری هنوز کشتزار مین است و نتایجی چون مهاجرت، طلاق، از بین رفتن زمینهای کشاورزی، ناامنی و آلودگی محیط زیست، در پی داشته است. زمینهای آلودهای که مختص به میدان مین نیست و به مرور زمان و با تحرکاتی مانند سیلاب و بارش، مینها را از جای خود حرکت داده و وارد مناطق مسکونی کرده است. نزدیک به ۲۴درصد انفجارها در حیاط منازل رخ داده است؛ در یک قدمی حیات روزمره انسانی.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
زمینهای آلوده
پنج استان ایلام، خوزستان، کرمانشاه، کردستان و آذربایجانغربی، با گذشت سیسال از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان مللمتحد از سوی حکومت جمهوری اسلامی ایران، هنوز آلوده به مین هستند و قربانی میگیرند. قربانیانی که دیگر نظامی نیستند و هشتاد درصد آنان را غیرنظامیان تشکیل میدهند. بیش از سه دهه از پایان وضعیت قرمز گذشته است و زندگی این این افراد هنوز به رنگ قرمز است؛ افرادی که ناگزیر به تردد و ادامه حیات در این مناطق هستند و از قاتلی که در زیر خاک در کمین آنهاست، بیخبرند. تقابل ناخواسته با این قاتل نامرئی، گذشته از زیانهای جسمی، سبب بیکاری و افزایش مشکلات روحی روانی شدیدی در میان خانوادهها شده است. در حالی که در وضعیتی عادی هم این مناطق با بحران بیکاری و وضعیت وخیم معیشتی روبهروست، وجود مین و آسیبهای قطعی یا احتمالی آن منجر به فقری مضاعف شده است و مصائب بیشماری پیش روی خانوادههای قربانیان و بازماندگان انفجارها قرار داده است. بسیاری از آنها از پس هزینههای سنگین پروتز و جراحی و فیزیوتراپی برنمیآیند و این چنین، ادامه حیات یک خانواده در معرض نابودی قرار میگیرد.
تاریخ مینروبی ایرانی
۱۰هزار کشته و معلول، شمار افرادی است که پس از پایان جنگ با عراق، قربانی مین شدهاند. اگرچه جمهوری اسلامی ایران هنوز به کنوانسیون منع استفاده از مین نپیوسته است، اما پاکسازی میدانهای مین پس از جنگ، در دستور کار نهادهای مسئول قرار گرفت. ابتدا وزارت کشور، و پس از سال ۸۲، وزارت دفاع و مرکز مینزدایی آن نهاد، مسئول پاکسازی میدانهای آلوده شدند. در ابتدا پیشبینی میشد که ظرف ده سال کلیه مناطق عاری از مین خواهند شد، اما تا به امروز هنوز چهار میلیون و ۲۰۰ هزار هکتار زمین آلوده به مین باقی مانده است وجود انفجارهای غافلگیرانه در مناطقی که انتظار وجود مین از آن نمیرود، هنوز یکی از عوامل ناامنی این مناطق محسوب میشود. پاکسازیهای بیدقت و ارائه آمارهای شتابزده تحت عنوان پاکسازی مناطق مین و برگزاری جشن پاکسازی زودرس، سبب شده است تا مردم به تابلوهای پایان مین اطمینان کنند و با آن اطمینان، قربانی زمینهایی شوند که هنوز حاوی مین هستند و صددرصد پاکسازی نشدهاند.
زمینی که دیگر مطمئن نیست
در سال ۹۸، انفجارهای مین اغلب در مناطقی رخ داد که پیشتر، پاک بودن آنها اعلام شده بود. این ناامنی و عدم اعتماد به آمارهای رسمی، سبب وحشت و سردرگمی اهالی این مناطق شده است. زندگی در میدان مینی که نام و نشانی ندارد، باعث شده است تا این افراد همواره در معرض آسیبهای جدی باشند. راه رفتن بر زمینی که هیچ اطمینانی به آن نیست، به نوعی اضطراب و بیاعتمادی به زمین انجامیده است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
«عیسی بازیار»، متخصص پاکسازی میدانهای مین و فعال حقوقبشر در زمینه حمایت از «قربانیان مین»، در گفتوگو ( با نویسنده) میگوید: «جمهوریاسلامی (ایران) طبق معمول علاقه زیادی به آمارسازی دروغین دارد. با همین آمارها بود که در بهمن ۱۳۹۱ جشن پاکسازی در استان کرمانشاه گرفتند و اعلام اتمام پاکسازی کردند، اما پس از آن دیدیم که حداقل ۲۵۰ نفر همان جا روی مین رفتند. ما اعتراضاتی در آن زمان به دولت کردیم که این آمارهای کذب خطرناک است و مردم باور میکنند و با این اعتماد برمیگردند روی زمین کشاورزیشان که آلوده است. چوپان با همین اعتماد است که خودش و گلهاش را روی مین میبرد.»
بازیار که خود کتابهایی در زمینه مین و پاکسازی این میدانها دارد، دلیل انفجار مین در مکانهایی که پیشتر اعلام اتمام پاکسازی شده، عدم توجه و رعایت استاندارهای جهانی پاکسازی مین میداند و دستورالعملهایی که به آنها عمل نمیشود. وی در مورد سرنوشت قربانیان و آسیبدیدگان میگوید: «کمیسون ماده ۲ استانداری، متولی قربانیان مین است که هیچ کاری انجام نمیدهد. اکثر پروندهها رد میشود، مخصوصاً پروندههای مناطق کردنشین، حال به دلیل کولبری یا به دلیل خروج از مرز، این پروندهها رد میشوند. بیش از دو هزار پرونده تنها در سردشت و پیرانشهر وجود دارد که رسیدگی نشدند و در تعلیق قرار گرفتهاند. خانواده همین قربانی جدید، مهدی چنانی، از کجا باید شش میلیون تومان پول بیاورد تا بچهاش را بستری کنند؟ یک چوپان از کجا باید بیاورد؟ گفتهاند که ترقه بوده و اینجا نباید مین باشد. مشخص است که کیلومترها دور از مرز نباید مین باشد، آن هم در پادگانی که تغییر کاربری داده شده و الان متروکه است. چرا باید این مینها جمع نشوند؟ در جای جای کردستان پایگاههایی بوده که پس از جنگ متروکه شدهاند، اما مینهایش جمع نشدهاند. تنها در روستای «نشکاش» و در جایی که پادگان متروکه بوده، هفت کودک روی مین رفتهاند.»
وقتی مینها بیدارند
در بهمن ماه سال ۱۳۸۳، سخنگوی ستاد مبارزه با قاچاق کالا، در مقابله با قاچاق و کولبری خواستار کاشت مین جهت مقابله با این وضعیت شد. این سخنان هر چند موجب بروز اعتراضهایی شد، اما نشانگر خواستی دوگانه در میان مسئولان حکومتی بود. از سویی ستاد مبارزه با قاچاق کالا به کاشت مین اصرار میورزید، و از سوی دیگر نهادهای پاکسازی میدانهای مین، به زدودن آنها اصرار داشتند. آنچه این تضاد آراء را هنوز پس از گذشت سالیان در عرصه مناسبات پاکسازی مین برجسته میسازد، وجود تفکری نظامی است که با مینزدایی بشردوستانه در منافات قرار میگیرد.
آمارها نشان میدهد که بیش از ۵۵ درصد از قربانیان مین، کودکان کمتر از ۱۴ سال بودهاند. این امر گویای نیاز این مناطق به آموزش هر چه بیشتر خانوادهها و ورود «سمن»ها («سازمانهای مردمنهاد») و گروههای حقوقبشری به حیطه آگاهسازی مردم نسبت به زمینهای آلوده است. مینزدایی در این شرایط، تنها مشکلی نظامی نیست و وظیفهای است که نیازمند مشارکت همگانی است تا به اهداف بشردوستانه خود نزدیک شود. تداوم برخورد قربانیان با مین، بیانگر این موضوع است که عزمی جدی برای این پاکسازی وجود ندارد و صریح به ما میگوید که این مینها نیستند که جان میگیرند، بلکه بیمسئولیتی و نظامیگری در عرصه مقابله با این بذرهای نظامی است که میوه مرگ به ارمغان میآورد. در حالی که جنگ به خواب رفته، این مینها هستند که بیدارند تا در خموشی مسئولان، جان غیرنظامیان را بگیرند.