(در سلسله مصاحبههای «بیله دیگ – بیله تهدیگ»، خواهر ثاریه، با قلم سحرآمیزش، سردار شورالاسلام رییس «سازمان تولید امامزاده در سپاه» را به چالش میکشد. اینک ادامه آن)
بخش بیست و سه
بسمالله الرحمن الرحیم. «خبر سلامت شدن رهبر گرامی کره شمالی که عکسهای زیادی از ایشان گرفته شده و در همه سایتها نیز بود، بار دیگر مشت محکمی است به دهن آنهایی که خیال میکنند دیکتاتورها مریض میشوند یا میمیرند.»
سردار گرامی مطالب بالا را گفته و اینجانبه به دقت مینویسیم. سردار میافزاید:
- بنویس کیم جونگ اون، نور چشم رهبر معظم ماست. رهبر او را پنج برابر آقا مجتبا دوست دارند.
میپرسم:
- مگر کیلویی دوست دارند؟
سردار گرامی متوجه شوخی بودن سوال اینجانبه نشده و مشغول توضیح میشود و میگوید:
- دقیقاً وزن کیم جون را نمیدانم. خودشان هم نمیدانند. یعنی هنوز ترازویی ساخته نشده که بتواند وزن ایشان را درسته نشان بدهد مگر این که دور از جانشان ایشان را تکه تکه کنند، وزن کنند، ارقام را سرهم باهم جمع کنند.
سردار در این موقع فکر کرده و افزود:
- فقط این را بگویم که کیم جون جان اگر مسلمان بود و قرار بود ختنهاش کنند، در یک نوبت دوکیلو و نیم از وزنش کم میشد.
سردار افزود:
- ولی اگر عنایت رهبر معظم نبود، این خوب نمیشد.
- چه عنایتی؟
- مقام رهبری شاش بهش دادند. شاش شتر.
- جدی؟
- جدی. تازه آن هم شاش شتر تازه. نه این که شاش را از اینجا بستهبندی کنند بفرستند. خیر. آقا دستور دادند یک شتر درسته را با هواپیما ببرند پکن. همانجا بدوشند ادرارش را به ایشان بدهند.
میگویم:
- پکن چرا سردار؟
- پایتخت کره شمالی کجاست؟
- پیونگ یانگ.
سردار با حالت ضایعالوضعی میگوید:
- همون. ... امیدوارم هواپیما عوضی نرفته باشه! .... تازه اونم چه هواپیمایی. مقام معظم با جت مخصوص خودشان شتر را فرستادند. همون هواپیمای ۱۵۰ میلیونی که از سلطان برونیی خریدند، پولش را هم ندادند. شتر در خواب هم نمیدید در یک چنین هواپیمایی سوار شود و در تمام طول پرواز پنبه دانه بخورد. خصوصاً که هواپیمای مخصوص رهبری مجهز به کَمل-روم نیز میباشد.
- کملروم چه میباشد سردار؟
- کملروم اتاق مخصوص برای حمل و نقل شتر میباشد.
در این موقع اینجانب با هوش ذاتی و شمع روزنامهنگاری خود حدس زدیم که شاید سردار در حال دست انداختن اینجانبه میباشد:
- سردار گرامی، جسارتاَ شما به مسخره کردن اینجابنه مشغول میباشید؟ زیرا این چیزها که میگویید با عقل جور در نمیآید.
سردار با مهربانی زایدالوصفی گفت:
- نه. اینها را برای انحراف افکار عمومی سرهم میکنیم. یکی از تاکتیکهای ما، پخش اطلاعات غلط و انتشار شایعات میباشد که مردم از حقیقت ماجرا و مسایل پرت باشند، بعد ببینند همه اطلاعات و پیشبینیهایشان غلط است! بنابراین در مطبوعات شما هم که آزادی قلم دارید وآزادی بیان نیز هست، اینها را بنویسید.
اینحانبه پرسیدیم:
- ولی سردار گرامی، وجدان روزنامهنگاری کجا میرود؟
سردار فرمود:
- وجدان روزنامهنگاری به بند ۲۰۹ زندان اوین میرود! به سلول انفرادی میرود! میخوای بری ببینی؟
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
بنابراین، اینجانبه متوجه تهدید گردیده و قول دادیم هرچی سردار گرامی میگوید دوتا هم بگذاریم رویش و بنویسیم. خصوصاً که علاوه بر شتر زنده، یک عدد رأس ماچه الاغ تربیت شده نیز در هواپیمای رهبری بوده که از تولید به مصرف حضوراً برای رهبر کره شمالی عنبرنسای گرم تولید نماید. لازم به توضیح است که هواپیمای مجهز رهبری دانکی-روم نیز دارد!
اینجانبه حالا از سردار گرامی راجع به وقایع واقعی سوال نمودیم. سردار افزود:
- وقایع واقعی در همین مورد است که کیم جون حالش که بهتر شد میآید اینجا به بیت رهبری برای کارآموزی.
- رهبر کارآموزی میکند یا کیم جون؟
-هیچکدام. آقا مجتبا کارآموزی میکند. رهبر و کیم جون تبادل اطلاعات دوطرفه دارند. ولی غیر از این، اخبار واقعی که موضوع اصلی است، دزدی شبانه در امامزادهها میباشد که الان ما با آن درگیر هستیم. قبلاً از توقف نذورات به علت کرونا گفته بودم. حالا موضوع دزدی نذورات پیش آمده!
- مگر امامزادهها تعطیل نمیباشد؟ بنابراین نذوراتی هم در داخل ضریحها نمیباشد، پس دزد برای چی میباشد؟
سردار توضیح داد:
- یک عده شبانه با ماسک و نقاب و وسایل دزدی، به لطف تاریکی صحن امامزاده، از دری، دیواری، سوراخی، راهآبی خود را به ضریح مقدس میرسانند و با مهارت و تردستی زایدالوصفی یک مشت اسکناس یا طلا جواهر دزدکی توی ضریح میاندازند و فرار میکنند! اینها مؤمنین معتقدی هستند که مریض در خانه دارند یا بچه کنکوری دارند یا کارشان پیچ خورده یا کاندیدای انتخابات مجلس هستند که از امامزاده مراد میخواهند. بنابراین مخفیانه نذر خود را می اندازند و درمیروند.
- فکر میکنید به این ترتیب نذرشان برآورده میشود سردار؟
- والله نمیدانم که در آن تاریکی شب، حضرت امامزاده میتواند اینها را شناسایی کند که کدام مریض مال اینهاست یا نه؟
- خُب چرا امامزاده همه مریضهای حوزه استحفاظی خود را یکباره معالجه نمیکنند؟
- همین طور مفتی؟ خرج امامزاده را کی بدهد؟ حقوق متولی و سهم امام و قسط آقا مجتبا را از کجا بیاوریم؟
-عجب.
- جمال شماست. امامزاده حواسش جمع است، اگر نذورات نگرفته مراد بدهد، همه میخواهند مریضشان راه رضای خدا خوب شود. این با اصل بیزینس جور درنمیآید.
- پس خوب است که در زمان تعطیلی کرونایی هم امامزاهها هنوز درآمد دارند.
- بعله. خوشبختانه تبلیغات چهل ساله در باره امامزادهها اثرش را کرده. خصوصاَ امامزادههای جدید با آرشیتکت مدرن بهتر کار میکند. متأسفانه آن هفته یادم رفت بگویم که این شاش شتر و پشگل ماچلاق یک مقدار با امامزادههای ما رقابت کردند و کاسبی کساد شد. ولی باز خدا را شکر بد نیست.
سردار بعد از شکر خدای باریتعالا افزود:
- البته الان شبها دوجور دزد به امامزادهها میزند. یکی آنهایی که گفتم. نذری دارند، نیازی دارند، مریضی دارند. یکی هم آنهایی که نان ندارند، غذا ندارند و میآیند مرادشان را از امامزاده نقداَ برداشت کنند. اینها چون میدانند معتقدین میآیند پول میاندازند، شبانه میروند پول آنها را با انبر و سیخ و ابزار مخصوص از ضریح میکشند بیرون.
میپرسم:
- سردار، آنوقت تکلیف نذرکننده با امامزاده چی میشود؟ اگر پولش دزدیده شود، آیا امامزاده همچنان مریضش را شفا میدهد یا مرادش را میدهد؟
سردار فکری میکند و بطور زایدالوصفی میافزاید:
-راستش نمیدونم. البته در خیلی از موارد، ما قبل از دزد دوم میرسیم و نذورات را برمیداریم و مطمئناً حضرت امامزاده لحاظ میفرماید، اما دقیق نمیدانم. باید از مراجع پرسید.
گفتم:
- این هم غمانگیز است که شتر و الاغ به خاطر شاش و پشگلشان، بازار امامزاده را کساد کنند.
سردار با شوخطبعی ذاتی خود که تا به حال ندیده بودم، افزود:
-عیبی نداره، احتمالاً مال جدشونو میخورند. شاید اون امامزادههه بابابزرگ خودشون باشه!...هاهاها ....
(ادامه دارد)