بسیاری از بازیکنان شادمان لیورپول با موی سرخرنگ استادیوم واندا متروپولیتانو را ترک کردند.
بعضیهایشان داشتند داد میزدند. ترنت الکساندر-آرنولد فریاد میزد: «ا حساس لعنتی فوقالعادهای داره!» داشتند خودشان را خالی میکردند.
مربی هم همینطور. یورگن کلوپ اعتراف کرد که در استادیوم گریه کرده.
اما وقتی وارد نشست خبری شد خبری از گریه نبود. البته که پرشور و شوق بود اما جوری صحبت میکرد که انگار حواسش پرت است. معلوم بود هنوز واقعیت را درک نکرده.
چطور میتوانست غیر از این باشد؟ کم چیزی نیست. به خصوص بعد از تجربه چندین شکست.
حالا اما او میداند که برنده میدان است. قهرمان. قهرمان اروپا. برای اولین بار در طول دوران حرفهایاش در سومین حضورش در فینال جام باشگاهها بالاخره توانست قهرمان شود.
قبل از شروع بازی از او پرسیده بودند آیا فکر نمیکند در حرفهاش بدشانس بوده و او گفته بود که به شانس و اقبال اعتقادی ندارد.
کلوپ روز جمعه از جنبههای مختلف فوتبال و مربیگری گفت و تاکید کرد که قضاوت یک تیم صرفا از روی عملکردش در فینال، چندان درست نیست.
با اینهمه شنبه شب که شد (یا شاید هم در واقع بامداد یکشنبه) کلوپ به نوعی اعتراف کرد که تمامی آن شکستها، تاثیری درونی بر او و تیمش گذاشته بودند.
او پس از پیروزی گفت: «بیشتر از همه برای خانوادهام خوشحالم. چند بار با مدال نقره رفته بودیم تعطیلات و این خیلی حس خوبی نیست».
این پیروزی برای لیورپول حیاتی بود. عملکرد لیورپول در لیگ نشان میداد که شاید برای نخستین بار در هفت فینال قبلیِ کلوپ، ایندفعه شکی نبود که تیم او از حریف بهتر است. در نتیجه شکست توجیه پذیر نبود. اگر شکست خورده بودند، کارنامه کلوپ به مشکلی واقعی و آفتی تبدیل میشد که قرار نبود از آن رها شود. درست مثل بنفیکا که ۵۷ سال است نتوانسته در فینالی اروپایی پیروز شود.
اما حال تمام اینها برای همیشه از میان رفتهاند. جام که بالا رفت، همه اینها دود شدند و به هوا رفتند.
و بدون آن شکستها پیروزی دیشب ممکن نمیبود.
لیورپول حالا سومین تیم تاریخ جام اروپا است که در فینالی میبازد و بعد سال بعد برمیگردد تا فاتح همان جام شود. آث میلان در سالهای ۱۹۹۳ و ۱۹۹۴ چنین کرد و بایرن مونیخ در ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳. این نشانه عزمی راسخ است.
تجربه شکستهای پیشین به روشنی در این مسابقه به کمک لیورپول آمد. پس از آن شکستها کلوپ هر آنچه در توان داشت به کار بست. این مربی آلمانی با چنین شیوههایی تیمش را با دقت و مهارت ارتقا داد و نتیجه آن را در دفاع خوب این تیم دیدیم.
عملکر فوقالعاده الیسون (که چند توپ دشوار را گرفت) و اطمینان خاطری که ویجیل فان دیک به تیم داد، به لیورپول این امکان را داد که دفاعی بازی کند؛ شیوهای محتاطانه و البته تا حدی خالی از هیجان.
اقبال لیورپول در پنالتی نخست، طبیعتا به آنها کمک کرد. اما موضوع خیلی ساده بود: کیفیت بازی لیورپول از تاتنهام بهتر بود. لیورپول این کیفیت را به تدریج و به دست آورده. شکستهای سالهای گذشته در اصل، در خدمت هدفی بزرگتر و تبدیل لیورپول به تیمی بهتر بود و عاقبت هم همینطور شد.
از کلوپ که راجع به تاکتیکهای بازی پرسیدند گفت: «نمیخواهم توضیح دهم چرا پیروز شدیم. فقط میخواهم لذت ببرم که بردیم».
او بالاخره میتواند چنین بکند. میتواند از فتح جام باشگاهها لذت ببرد. تمام شکستهای قبلی باعث شدند این پیروزی شیرینتر شود. کلوپ شاید لزوما به این موضوع اعتراف نکند هم واکنشهای او و تیمش بیشک گویای همین امرند.
© The Independent