راز موفقیت توییتر خیلی ساده به نظر میرسد. نیاز نیست هیچ کس آن را جدی بگیرد، که یعنی هر کس میتواند از آن به هر نحوی که میخواهد استفاده کند. و از آنجا که این طرح بینهایت ساده است همه آن را انجام میدهند. کاربر میتواند پیامی کوتاه به گروهی از افرادی که انتخاب کردهاند آن را بخوانند فرستاده یا پیامهای کوتاه کسانی که خود انتخاب کرده را بخواند.
اگر به خاطر توییتر نبود من از قوانین اصلاحی سال ۲۰۱۰ درباره مواد غذایی مطلع نمیشدم، (قانون کنترل اضطراری فنجانهای ژله در ولز) و مثل این که این امر واقعیت دارد، کما این که آریه کولر وقتی در حال نوشتن این مطلب بودم نیز توییت کرد: توییتر«بهترین ابزار قانون نوشته است.» خب تا قبل از توییتر، یعنی پیش از ۲۰۰۷، شخصی ممکن بود درباره این مسائل در وبلاگ خود بنویسد ولی اطلاعرسانی از این خبر به بیش از ۱۴۰ کاراکتر احتیاج ندارد و تنها ارزش یک لحظه توجه کردن دارد. توییتر میتواند آن را با سرعت و وسعت بسیار بیشتری از یک پست بلاگ پخش کند چرا که تنها کاری که نیاز است بکنید «ریتوییت» کردن آن و به اشتراک گذاشتنش با سایر فالوئرهای خود است. توییتر ذرهای به مجموعه خوشحالی بشر افزوده است.
محققان در بخش علوم کامپیوتر موسسه پیشرفته دانش و فناوری کره جنوبی، توییتر را مورد مطالعه قرار داده و به این نتیجه رسیدهاند که این سایت شبکهای خبری است تا آن که رسانهای اجتماعی باشد، اما لذت آن در این است که هر دوی آن کاربردها را دارد. من از توییتر برای در ارتباط ماندن با خبرنگاران سیاسی، سیاستمداران و دیگر افراد علاقهمند به سیاست بهره میجویم. لذت این کار در برقراری ارتباط همیشگی است.
محققان کرهای دریافتند میانگین درجه جدایی هر دو حساب کاربری توییتر چهار است. این یعنی اطلاعات باید از حساب کاربری چهار نفر که چه با کامپیوتر یا گوشی همراه به توییتر وصل هستند عبور کند تا از هر جایی از دنیا به من برسد، از فالوئری به فالوئر دیگر تا این به کسی برسد که من فالو میکنم. برعکس فیسبوک که میانگین درجه جدایی ۶ است که همچنین مساوی با درجه جدایی است که استنلی میلگرم در «آزمایش دنیای کوچک» در سال ۱۹۶۷ در امریکا بدان رسید، او در این آزمایش از افرادی در ایالت نبراسکا خواست بستهای را از آشنایی به آشنای دیگر بفرستند تا به فردی مشخص در شهر بوستون برسد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
یکی از آشنایان من در توییتر اکنون جمیما خان است، که شخصی نیست که من معمولا با او جوکی را در میان گذاشته یا شوخی کنم. اما وقتی او شروع به فعالیت کرد آنقدر شوخطبع بود که ریتوییت کردن بطلبد و به همین خاطر اکنون من یکی از فالوئرهایش هستم. البته وقتی که او توییت کرد: «عمران در ماه مه ۱۹۹۵ به پدرم گفت: آیا میشود دست دخترت را بگیرم؟ پدرم پاسخ داد: چرا؟ مگر دزدی کرده؟»
من اصلا فکر نکردم این واقعا خود او باشد. واین یک امتیاز دیگر اینترنت است: آدم نمیداند افراد واقعا چه کسی هستند و این مساله اغلب اهمیت چندانی هم ندارد. ریلمولزورث واقعا نایجل مولزورث نیست. ایجافجالاجاکول همان کوه آتشفشانی واقعی در ایسلند نیست اما او هم گهگاه حرفهای سرگرم کننده برای توییت کردن دارد. اما آشکار شد جم خان خود او بوده است. او در دوران کارزارهای انتخاباتی با ارسال توییتی از فعالیت خود برای بردارش زاک در ریچموند خبر داد. به گزارش او مادرشان هم به آنها پیوست و به آنها گفت جلوی درب مردم از جمیما پذیرش خوبی میشود «اما فایده آن چیست؟»
با این وجود اما بیشتر اوقات توییتر مانند یک سایت خبری است. با سایر رسانههای اجتماعی متفاوت است چرا که ارتباطات در آن لزوما دوطرفه نیست. افراد میتوانند یکدیگر را فالو بکنند یا نکنند، اما به یافته پژوهش کرهای چهار پنجم ارتباطات در توییتر یک طرفه است. این یعنی حسابهای کاربری اصلی در توییتر که فالوئرهای فراوانی دارند به عنوان توزیعکننده اخبار عمل میکنند. وقتی من کارم را در این روزنامه به عنوان گزارشگر سیاسی در سال ۱۹۹۵ آغاز کردم منبع اصلی «اخبار فوری» در بریتانیا سایت پرس اسوسیشن بود که از قضا تیترهایی کوتاه از اخبار را منتشر میکرد.
اکنون توییتر به این نیاز پاسخ داده است چرا که گزارشگران و شهروندخبرنگاران وقتی جایی اتفاقی در حال وقوع است یکدیگر را با خبر میسازند یا با حمایت از رهبری حزب کارگر مخالفت میکنند. وقتی آدام بولتون در مناظره زنده تلویزیونی با الاستیر کمپبل در مذاکرات بعد از انتخابات عصبانی شد، همه توییت کردند تا به یکدیگر خبر دهند شبکه خبری اسکای را روشن کرده و بهترین بخشهای این مناظره را شاهد باشند. ویلیام هاگ اعلام کرد مذاکرات با لیبرال دموکراتها در توییتر از سر گرفته شده است. این شبکه راهی برای سیاستمداران برای صحبت کردن فرای رسانههای جنجالی را فراهم میآورد. اما همچنین روشهایی جدید را برای گزارشگری خبرنگاران ارائه میکند.
در روز سهشنبه، ۱۱ مه، لوسی منینگ، خبرنگار سیاسی شبکه خبری آیتیوی (ITV News) توییت کرد: «همین اکنون به دیوید کامرون برخوردم و از او پرسیدم مذاکرات چگونه پیش میرود. او پاسخ داد: نمیدانم، دیگر کسی چیزی به من نمیگوید.» در همان لحظه که دیوید کامرون حس شوخطبعی خود را بازیافته بود فهمیدم به توافق رسیدهاند. همان شب او راهی کاخ سلطنتی شد.
علاوه بر این، توییتر امکان گزارش و تفسیر زنده امور را فراهم میآورد. با انتشار مدارک ائتلاف بعد از کنفرانس مطبوعاتی مشترک دیوید کامرون و نیک چگ در حیات دفتر نخستوزیری، کاربران توییتر به موارد مشکوک اشاره کردند. در عرض چند دقیقه، شرط اخذ آرای ۵۵ درصد برای تعطیل کردن مجلس نمایندگان به عنوان یکی از مشکوکترین موارد معرفی شد. یکی از اوقاتی که استفاده از توییتر به اوج خود رسید در طول مناظرات تلویزیونی دوران انتخابات بود، وقتی افراد صاحب نظر مانند خود من به تمسخر مجازی مناظرهکنندگان پرداختیم. عبارت «با نیک موافق هستم» به سرعت بعد از مناظره اول به تکیهکلامی رایج مبدل شد و توییتر در اشاعه آن نقشی به سزا ایفا کرد.
پس این پاسخی فایدهگرا به این سئوال است که «توییتر برای رفاه انسان چه نقشی ایفا میکند؟» توییتر اطلاعات و تفکرات را به گونهای کارآمدتر منتقل میکند. اما همه با این ادعا موافق نیستند. هر تغییر فناوری به عنوان چیزی که اخلاقیات را زیر سئوال برده و محصولات فرهنگی قبلی و ظاهرا برتر را نابود میکند، تلقی میشود.
وقتی من تدریس تاریخ معاصر در دانشگاه ملکه ماری لندن را آغاز کردم به فردی برخوردم به نام تارا برابازون، استاد مطالعات رسانه در دانشگاه برایتون که استدلال میکرد گوگل «عامل تنبل کننده مغز است.» او به دانشجویانش اجازه نمیداد از گوگل یا ویکیپدیا استفاده کنند. اصلا نمیدانم چطور میتوانست جلوی استفاده دانشجویان از اینترنت را بگیرد، تا چند سال آینده انجام چنین کاری مانند جلوی نفس کشیدن افراد را گرفتن است. ما در دانشگاه ملکه ماری رویکردی کاملا در تضاد با آن را پیش گرفتیم. از گروهی فیسبوکی بهره جستیم تا با دانشجویان در تماس بوده و موارد خواندنی هر هفته را برایشان بفرستیم. واقعا وحشت دارم که بدانم پروفسور برابازون درباره توییتر چه میاندیشد.
اما همیشه این چنین بوده است. تئاترها باعث حواس پرتی مردم از زندگی کاملا مذهبی میشد. رمانها مشوق تشنج و هرج و مرج بود. و در بیشتر موسیقیهای معاصر نمیتوان کلمات ترانه را شنید. تلویزیون قرار بود قاتل کتابها باشد. ارسال پیامک کوتاه قرار بود پایانی باشد بر سوادآموزی. کیندل قرار بود کتابها را بکشد اما کتابها هنوز اینجا هستند و آمازون در واقع باعث فروش بیشتر کتاب شده است. همانطور که باشگاه کتابخوانی ریچارد و جودی چنین نقشی ایفا کرد. هر موج از فناوری جدید (به جز ماشین فاکس) زندگی فکری انسانها را غنیتر کرده است. یکی دو فناوری در این میان جان سالم به در نبردند اما در پی همانها هم اموری شگفتانگیز اتفاق افتاد.
فناوریهای تلگراف و ارسال نامههای دستنویس اکنون متعلق به کشوری دیگر است. اما هر دوی این فناوریها از نو ابداع شدهاند. عبارت اختصاری «کم گوی و گزیده گوی» از رمان «پرستوها و طوطیها» (Swallows and Amazons) به توییتر بازگشته است، نه به این خاطر که به ازای هر کلمه توییت باید مبلغی پرداخت بلکه به این خاطر که حد نصابی از پیش تعیین شده وجود دارد.
امروزه دیدن نامهای دستنویس بیشتر برای وقتی است که شخصی درمیگذرد اما با ایمیل یا فیسبوک میتوانید روزانه به هر کسی هر چند بار که میخواهید بنویسید. خطوط تلفن خانهها نیز به سرعت رنگ میبازند. همین چند هفته پیش مکان دفتر ایندیپندنت عوض شد و من اخیرا متوجه صدایی جالب در اطرافم شدم. همکار کمک رسانم در میز کناری بود که گفت: «تلفنت زنگ میخورد.»
ظاهرا اکثر چین قرار است فناوری خطوط تلفنهای خانگی را به طور کامل کنار گذارد، کمی شبیه اتفاقی که در انتقال از به کار گیری حیوانات به استفاده از کامیونها اتفاق افتاد، بسیاری از کشورها زحمت احداث تونل و کانال برای ریلهای راهآهن و استفاده از قطار را در این میان بر خود تحمیل نکردند. اما نکتهای کمی نگرانکننده این است که انگار همین اتفاق دارد برای ایمیل میافتد. همانطور که ساتنام سانگرا سال گذشته در نشریه تایمز پرسید: آخرین باری که از فردی نوجوان ایمیل دریافت کردید کی بود؟
پس باید به روز بمانیم. در واقع مشخص شد اکثر کاربران توییتر افراد جوان با شلوارهای جین تا زیر باسن کشیده یا حلقههایی در بینی خود نیستند، بلکه افرادی کمی بالغتر در آن فعالیت دارند. جوانان از برنامههای پیامرسان و فیسبوک استفاده میکنند یا حداقل این چیزی است که من در وبلاگها خواندهام. لازم به ذکر است که تحقیقی دانشگاهی اکثر فعالیتهای انجام شده روی توییتر را به عنوان «حبابی بیهدف» توصیف کرد. اگر این محققان در دره ریفت حضور داشتند وقتی که پالی پرایمت قبیله خود را تشویق کرد از نشانههایی صوتی بهره جویند که شاید به آنها امکانی انقلابی اعطا کند، احتمالا آن کار را هم این گونه طبقهبندی میکردند. ما باید از فناوریهای جدید بنا به سلیقه خود استفاده کنیم یا آنها را نادیده بگیریم. تنها چیزی که بیهدف است مخالفت با آنها است. آن دسته از ما که روزهای طولانی انتظار، تماسهای تلفنی از دست رفته، و کتابخانههای اسناد و مدارک را در دوران پیش از ابداع کامپیوترهای شخصی امستراد به یاد داریم باید به این نتیجه برسیم که توییتر گزینههای پیش روی نویسندگان را تکمیل میکند. گزینههای از کتابهای آهسته و ابدی و پستهای وبلاگ و مقالههایی دقیق گرفته تا توییتهایی سریع و زودگذر.
این امر خوبی است ولی فواید بیشتری هم وجود دارد. توییتر غنای زندگی انسان را افزایش میدهد. این شبکه فقط بخش کوچکی از الطاف بیکران اینترنت است که باعث میشود ما زرنگتر شده، اطلاعات بیشتری یافته و از نظر اجتماعی بیشتر با یکدیگر در ارتباط قرار بگیریم. گرچه همین ویژگی ارتباطات اجتماعی آن است که باعث میشود بسیاری از افراد در این باره دودل شوند.
هنگام حضور در جمع، پشت کامپیوتر نشستن یا با موبایل کار کردن رفتاری ضد اجتماعی تلقی میشود و واقعا هم برای هر کار مکان و زمانی مشخص وجود دارد، دیوید کامرون هم راست میگفت که جلسات کابینه جای هیچ یک از این کارها نیست. اما اگر این ابزارها کل زندگی شما را اشغال نکند هیچ اشکالی در استفاده از آنها وجود ندارد. کما این که نورمن تبیت، بلاگری که انتظار چنین کاری از او نمیرفت، پست هفته پیش خود را این گونه به پایان برد: «میتوانم اینجا برای ابد به حرافی ادامه دهم اما خانم تبیت سرم برای صرف صبحانه غر میزند.»
اما این بلاگنویسی است که واقعا میتواند کل زندگی فرد را اشغال کند. توییت کردن واقعا چنین کاری با فرد نمیکند. بالاخره هر توییت تنها ۱۴۰ کاراکتر است که شامل فواصل هم میباشد که میشود ۲۶ کلمه. نه نوشتن آن زمان زیادی میبرد و نه خواندن آن. لینکهای ارتباطی به وبلاگها، سایتهای خبری، یوتیوب و سایر موارد است که وقت میگیرد.
و ارتباطات اجتماعی در توییتر هم درست به اندازه زندگی واقعی آسیبپذیر هستند. توییتر مکانی دوستانهتر از محیط وبلاگها است چرا که مردم معمولا کسانی را دنبال میکنند که به تفکرات و اظهاراتشان علاقهمند هستند، در نتیجه افراد از توهین و فحاشی سایتهای خبری و بخش نظرات وبلاگها اجتناب میکنند. زندگی اجتماعی در توییتر سریعتر و گروهیتر از زندگی رو در رو است. البته که ژرفای آن را ندارد اما از مضرات «ارتباطات واقعی» نیز اجتناب میکند، مواردی نظیر اوقاتی که تظاهر میکنیم در خانه نیستیم یا تلفن را پاسخ نمیدهیم.
من عاشق توییتر هستم، برای انتقال دانش و اطلاعات، بحث با دوستان، نظر دادن درباره زندگی، کائنات و هر چیز دیگر، و به این خاطر که اکنون از قوانین فنجانهای ژله ولش آگاه هستم.
© The Independent