«زنان سرکش! زنان دشوار!» روزاموند پایک در ماموریت است. لهجه اش بی نقص و لحنش مبارزهجویانه است. این بازیگر انگلیسی به آسانی از قالب این نقش در قالب نقشی دیگر جا میگیرد. او میگوید: «میدانید، گفتن چیزهایی که مردم انتظار شنیدنش را ندارند لذت دارد.»
روزاموند پایک برای بار اول در نقش «دختر باند» (اصطلاحی که در مورد زنان نقش مقابل جیمز باند استفاده میشود)، مظهر ظرافت، وقار و یک کوه یخ در فیلم «روزی دیگر بمیر» ظاهر شد.
پایک در سال ۲۰۱۴ با ظاهر شدن در نقش «ایمیدان» در فیلم «دختر گمشده» همه را شگفتزده کرد. «ریس ویدراسپون»، «ناتالی پورتمن» و «شارلیز ترون» خواهان ایفای این نقش بودند، اما این پایک بود که توانست چنان نمادی از یک بیرحمی خالص و مسحورکننده ارائه دهد که هنوز یکی از درخشانترین تصاویر روانپریشی در تاریخ سینماست. پایک در این نقطه باز نایستاد.
پایک در فیلم سال ۲۰۱۷ «متخاصمان» نقش یک زن آمریکایی پیشگام (گروهایی که نخست در آمریکا ساکن شده و با سرخپوستان جنگیدند) را بازی میکند که خانواده اش را در مقابل چشمانش میکشند. یک سال بعد، با چشمبند بر یک چشم و پشتی خمیده نقش ماری کُلوین، خبرنگار جنگ در فیلم «جنگ خصوصی» به کارگردانی «متیوهاینهمن» ظاهر میشود.... و اکنون در نقش ماری کوری، فیزیکدان لهستانی-فرانسوی به کارگردانی مرجان ساتراپی. ماری کوری نخستین زنی بود که موفق به ربودن جایزه نوبل شد، و نخستین فردی بود که دو بار این جایزه را دریافت کرد.
اما این فیلم تاریخ فمینیسم در حد یک کتاب روی میز یا مَثَلی نیست که تنها به کلیتی اشاره میکند. پایک تصویر مادام کوریای را ارائه میدهد که بویی از تشریفات و تعارفات اجتماعی نبرده است. در گفتارش جسور و بی پرواست، هرنوع نشانه ترحم را رد میکند و با مردها در تحسین مقالات علمیشان لاس میزند. بیش از آن درگیر عوض کردن دنیاست که نگران دوست داشته شدن باشد. پایک میگوید: «ما همیشه نابغههای مرد داشتهایم. همیشه این شرایط را تحمل کرده ایم که: اوه، او (مرد) نابغه است و البته که آدمی سرسخت و مشکل است.» و همان گونه که واکنش ها به آزمایش مقدماتی صحنههای فیلم نشان داد، «سعی کنید یک زن نابغه را در مقابل مردم قرار بدهید... و همه به او حمله میکنند که چرا این زن دلپذیر و دلچسب نیست.»
فیلم «رادیواکتیو» - اقتباسی از رمان موشکافانه «لورن رِدنیس» - مثل شخصیت اصلیاش – فیلمی پیچیده است که تمامی پیروزی ها و تراژدیهای زندگی کوری را در معرض دید میگذارد. ما عمق عشق او را به همکار و شوهرش پیر کوری (سَم رایلی) و هیجان و شادی کشف دو عنصر جدید پولونیوم و رادیوم را میبینیم و این که چگونه عوارض ناشی از تشعشعات رادیواکتیو زندگی را از بدنهایشان بیرون کشید. پییر کوری در ۴۶ سالگی زیر چرخهای یک گاری رفت و در دم جان سپرد. ماری کوری در ۶۶ سالگی بر اثر سرطان مغز استخوان درگذشت. پایک این زوج را «معصوم» توصیف میکند. چیزی شبیه به جذبه مرگ در ماری کوری دیده میشود وقتی با یک لوله رادیوم در دستش به خواب میرود گویی پتوی آرامبخش مرگباری را روی خود کشیده است.
با وجود این، مرجان ساتراپی از به فیلم کشیدن یک بیوگرافی معمول سر باز میزند. هرچه باشد او کارگردان فیلم «پرسپولیس» سال ۲۰۰۷، خاطرات کودکی اش در جریان انقلاب ایران و فیلم «صداها»ی سال ۲۰۱۴ با بازیگری رایان رینولدز است که در آن رینولدز نقش یک قاتل زنجیرهای تصادفی را بازی میکند که مطمئن است میتواند با حیوانات خانگیاش حرف بزند. کارهای ساتراپی حس درد را با تمام قدرت رویا و تجسم تلفیق میکند که به همان اندازه جالب و هوشمندانه است که ویرانگر.
در اینجا او با میراث پیچیده کوری در کشمکش است... در صحنههای توهم آمیزی که کشفیات رادیوتراپی، پرتاب بمب اتم روی هیروشیما، آزمایشهای اتمیدر نوادا و فاجعه چرنوبیل را پیش بینی میکند. کوری نه تنها شاهد این صحنههاست، بلکه در اوج فیلم از میان آنها میگذرد و تنها قدری با کلمات شوهرش آرام میگیرد که میگوید: «تو سنگی را در آب انداختی... امواج ناشی از آن را نمیتوانی کنترل کنی.» پایک میگوید: «وقتی با یک ذهن رادیکال مثل ذهن مادام کوری رو به رو هستید باید رادیکال عمل کنید.» نسخه پیشین فیلم با فاجعه هیروشیما آغاز میشد - «یک برخورد ترسناک و هشداردهنده» که او معتقد است «صحنه را برای آن چه در این فیلم با آن روبهرو میشویم آماده میکند. این فیلم آسان، دلپذیر، زیبا و دوستانه نیست.»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
نشانههایی در صنعت فیلمسازی دیده میشود که میپذیرد قدرت زن لزوما با کامل بودن عجین نیست و قهرمانان فمینیست ما همگی «زن شگفتانگیز» (واندر وومن) نیستند. به عروج «فیبی والر-بریج» نگاه کنید که در فیلم «فلیبگ» و «کشتن ایو» ایفای نقش کرده و درنوشتن سناریوی «وقت مردن نیست»،فیلم جدید جیمز باند، نیز شرکت داشته است. روزاموند پایک میگوید به عنوان «دختر باند» سابق از شنیدن این خبر خوشحال شده است. او میگوید: «سخت احساس حسادت کردم که در این یکی نیستم. این اصیل و کمیک است. ما را به جای دیگری میبرد. آن را به جلو میبرد که باید ببرد.»
او قدری مکث کرد و بعد با خنده گفت: «فکر میکنم ماری کوری همان قدر از شوکه کردن مردم لذت میبرد که فیبی والر- بریج.» سالهای پایانی زندگی ماری کوری با رسوایی همراه بود زیرا نشریات خبر رابطه او را با پل لنگپین، مردی متاهل منتشر کردند. اما حتی وقتی این رسوایی دریافت دومین جایزه نوبل ماری کوری را در معرض تهدید قرار داد، او نیازی به توضیح و توجیه کارش احساس نکرد.
روزاموند پایک از موضوعی به موضوع دیگر میرود و خط فکری روشنفکرانهاش را مثل حیوانی که بو میکشد دنبال میکند. این به وضوح نشانه یک ذهن مشغول و خلاق، و نتیجه والدینی است که شغل خوانندگی اپرایشان آن ها و روزاموند را در کودکی به اقصا نقاط اروپا میبرده است. او بعدا با یک بورس تحصیلی وارد آموزشگاه شبانه روزی شد و در هفده سالگی پس از بازی در نمایشنامه رومئو و ژولیت تولیدی «تئاتر ملی جوانان» برای خود مدیر برنامه ای پیدا کرد. پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه آکسفورد بود که نقش «دختر جیمز باند» در فیلم «روزی دیگر بمیر» به او پیشنهاد شد. این نخستین فیلم او بود.
نقش او به عنوان «میراندا فراست» قهرمان شمشیربازی با بستگی به خاندان سلطنتی و نهایتا یک جاسوس دوجانبه، برای موفقیت حرفه ای او به منزله شمشیر دولبه بود. از یک سو پایک را در مرکز توجه قرار داد و از سوی دیگر به او مُهر «بلوند سرد» و «رُز انگلیسی» زد که توصیفی حاکی از زیبایی خارق العاده و فقدان شخصیت است. چه حس میکنید وقتی به شما رُز انگلیسی میگویند؟ او با ناخرسندی پاسخ داد: «این که تبدیل به یک ابزار شده ام. لطفا راه بهتری برای توصیف من پیدا کنید.»
او اوقاتی را به یاد آورد که «استوارت پیرسون رایت» نقاش پرتره در حال کشیدن صورت او اذعان کرد که «کشیدن پرتره زنان جوان به خاطر انتظاراتی که از زیبایی وجود دارد بسیار دشوار است. این یک انتظار ذاتی و درونی است. اما اگر چهره مردی پنجاه ساله را بکشید، اختیار کامل دارید که شخصیت و زندگیای را که بر او گذشته به تصویر بکشید.» آن گفتگوی صادقانه میان مدل و نقاش تحکیم کننده احساسات پایک در قبال صنعت فیلم و سینما و تاکید بیش از حد آن بر جوانی و زیبایی بود. پایک میگوید: «هرگز در این فضا احساس راحتی نکردم.»
راه گریز او کارش بوده است. وقتی بازی میکند نوعی دگرکونی و تحول عجیب در او به وجود میآید. پایک هرگز به تغییر ظاهر جسمی چشمگیر علاقه ای نداشته است – یک کلاه گیس ساده کافی است – اما به نظر میرسد میتواند شکل استخوانهایش را تغییر دهد و فضا را به کلی دگرگون کند. برای نقش ماری کوری او عکسهای برجای مانده از این فیزیکدان را نمونه کارش قرار داد.
پایک میگوید: «او همیشه قدری کمحوصله به نظر میرسید. حقیقتا وقت صبر کردن ندارد و هرجا ممکن است صبر نمیکند. یا در حال حرکت است یا با کسی حرف میزند.» هرچند پایک خود را هنرپیشهای به سبک استانیسلاوسکی توصیف نکرده، تحصیلاتش در بازیگری نیست و اصراری هم برای ماندن در شخصیت داستان در جریان فیلمبرداری ندارد، اما بی تردید پژوهشگر دقیقی است. برای فیلم «رادیو اکتیو» هفته ای چهار روز درس شیمی گرفت و پیش از شرکت در اقتباس بازی ویدئویی «دووم» به کلاس درس کالبدشکافی رفت.
در گذشته، او به روشی اشاره کرد که در آن اجازه میدهد شخصیت داستان وارد بدنش شده و سپس خود را رها میکند تا نقش را به طور ناخودآگاه ایفا کند. بخش کوچکی از این شخصیت ها در او باقی میمانند. پایک میگوید: «پس از ایفای نقش ماری کلوین و ماری کوری – این دو ماریِ بسیار نزدیک به یکدیگر وارد زندگی من شدند و میراث طولانیمدتی در بدن من در سطوح سلولی باقی گذاشتند. میدانید، ممکن است مردم این مصاحبه را بخوانند و بگویند «یاوهسرایی میکنم» اما من به آن چه میگویم معتقدم. فکر میکنم این شخصیتها، این احساسات قوی را بدنتان در سطح فیزیکی و سلولی بخاطر میسپارد.»
گاه پایک بعضی از فیلمهای سابقش را تماشا میکند و در اوج لحظات هیجانانگیز آن حس میکند قلبش به تپش افتاده است. کمتر کسی این فرصت را پیدا میکند که یک زندگی را دوبار تکرار کند.
او با نقلی از شعر مری الیور میگوید: «چه میخواهی با زندگی وحشی و زندگی با ارزشت بکنی؟ جواب من این است که بازیگری بهترین راه حل است.»
میتوانید فیلم «رادیواکتیو» را دانلود کنید و «دی وی دی» آن هم روز ۲۷ ژوئیه منتشر خواهد شد.
© The Independent