بعد از مرگ محمد مُرسی رئیس جمهور پیشین مصر که چند سال در زندان به سر میبرد، در چند شهر افغانستان برای این عضو رهبری اخوان المسلمین مصر نماز میّت غیابی خوانده شد. در شهر کابل و هرات، جادههای شهری نیز به دلیل حضور مردم در نماز میّت غیابی آقای مُرسی بسته شد. این حرکت هرچند هیچگونه حمایت دولت جز تامین امنیت نمازگزاران را به همراه نداشت، ولی زمزمههای ناراحتی کشور مصر از افغانستان، به دلیل این حرکت به گوش رسید. تعدادی از دیپلماتهای افغان تأیید کردهاند که مقامهای مصر از نماز خواندن غیابی برای فردی که به جرم خیانت در دادگاههای این کشور محاکمه شده بود، به شدت ناراحت شدهاند. به گفته یک دیپلمات افغان، مقامهای مصری به وی گفتهاند که آنان همیشه افغانها را دوست خود میدانند ولی افغانها با این حرکتشان نشان دادند که برای دوستی قابل اعتماد نیستند.
اما چرا در افغانستان برای محمد مُرسی نماز میّت غیابی خوانده شد؟ واقعیت این است که نخستین هستههای شکلگیری نهضتهای اسلام گرا در افغانستان با تاثیر از آموزههای اخوان المسلمین مصر ایجاد شد. اکثریت کسانی که در رهبری نهضت اسلامی افغانستان قرار داشتند تحصیلاتشان را در کشور مصر و در دانشگاه الازهر انجام داده بودند. پس از حادثه یازدهم سپتامبر و تبعات بعدی آن که اسلام هراسی یکی از گزینههای آن بود، مکتبیهای اسلامگرا یک بار دیگر به این فکر افتادند که پاسخی به این سوال که چرا مسلمانها در مقابل تفکرغربی به طور متواتر در حال شکست خوردن هستند، پیدا کنند. این مساله در افغانستان نیز که بخشی از مردم حضور نیروهای خارجی در کشور را استیلای کفر بر اسلام میدانستند، قابل تحمل نبود. به همین دلیل جریانهای رادیکال و افراطی مانند القاعده، جمعیت اصلاح، حزب التحریر و حرکتهای کوچک دیگر در افغانستان روز به روز بیشتر گسترش یافت.
با گذشت ۱۹ سال ازایجاد حکومتی با پایههای مردم سالاری، دموکراسی و آزادی قدم به قدم در مقابل افراطگرایی و جهادیسم در افغانستان عقب نشینی میکند. فضای سیاسی – اجتماعی که در میان سالهای ۲۰۰۴ الی ۲۰۰۹ در افغانستان ایجاد شده بود، حالا به شدت به عقب بازگشته است. در چنین احوالی طبیعی است که گروههای افراط گرا و جهادیست که حالا هر روز آموزههای سید قطب را دست به دست میچرخانند و تکیه کلامهای ضد غربی او را در منبرهای حمایت شده از سوی دولت افغانستان بازگو میکنند، برای محمد مُرسی نماز میّت غیابی بخوانند. محمد مُرسی در میان جامعه اسلامی مکتبی افغانستان جایگاه باارزشی پیدا کرده بود. ملاهای افغان در منابر و مساجد با تکرار گفتههای او در مورد غرب و اسراییل سعی در برانگیختن افکارعمومی علیه خارجیهایی که در افغانستان حضور دارند، می کردند. حتی در بسیاری منابر علیه دولت افغانستان نیز سخن گفته میشود و این نظام، «کفری و دست نشانده کفر» اعلام میشود.
دولت افغانستان هم که در چند جبهه در حال نبرد است نمیخواهد در حال حاضر یک جبهه دیگر که همان جبهه ملاهای قشری و افراطی است را علیه خود باز کند. به همین دلیل بیشتر موضعی منفعلانه در قبال این مسایل میگیرد. متاسفانه دولت افغانستان قدرت روز افزون افراطگرایی دینی و سَلَفیگری را دست کم گرفته است. و جریانهای متحجر و پسگرا چنان قدرتمند شدهاند که بی هیچ واهمهای در منابر و مساجد علیه غربیها و دولت دست نشانده آنها، که همین دولت افغانستان است، شروع به تبلیغ میکنند. برای دیپلماسی افغانستان شاید هنوز جایگاه کشوری مانند مصر زیاد تعریف نشده باشد.
اما واقعیت این است که در زمان رقابت با پاکستان، اکثر کشورهای عربی، به جز مصر، بیشتر طرفدار پاکستان هستند تا افغانستان. فقط مصر است که روابط حسنه و محکمی را با دولت افغانستان تا امروز نگه داشته است. حتی در زمان طالبان، مصر حاضر نشد رژیم طالبان را به رسمیت بشناسد و همچنان رابطه خود را با دولت برهانالدین ربانی را حفظ کرد. در دیپلماسی بینالمللی، آنهم در دورانی که دشمنی میان کشورها به صورت یک اپیدمی خونین شیوع یافته است، داشتن متحدین و دوستهای استراتژیک یک اصل مهم دیپلماتیک است. اما در افغانستان به دلیل انفعال بیش از حد دستگاه دیپلماتیک ما به طور متواتر در شرایطی که روز به روز دشمنان بیشتری پیدا میکنیم، دوستان استراتژیک خود را از دست میدهیم و این میتواند در دراز مدت از افغانستان کشوری کاملا منزوی و بدون حامیان استراتژیک بسازد.