جمشید شارمهد، فعال ساکن کالیفرنیا، اواخر ماه ژوئیه، درحالیکه از طریق دوبی به هند میرفت تا در یک کنفرانس فناوری شرکت کند، ناپدید شد. خانواده او با استفاده از اطلاعات تلفنهمراه، حرکت او را رصد میکردند. او قبل از اینکه از مدار خارج شود، به سمت یک منطقه دورافتاده در عمان منتقل شد. چند روز بعد، با چشمان بسته در تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی ایران ظاهر شد. این نتیجه همان اقدامی بود که جمهوری اسلامی آن را «عملیات پیچیده سربازان گمنام» خواند.
والاستریتژورنال* در یادداشتی نوشت: ترسناکتر از آدمربایی آشکار این مخالف ساکن آمریکا، سرنوشت احتمالی او است. در همین تابستان، تهران یک مخالف دیگر را که ربوده بود، به مرگ محکوم کرد. این مخالف به عنوان پناهنده در فرانسه زندگی میکرد. در هفتههای اخیر یک فعال زن حقوق بشر مشهور ساکن آمریکا افشا کرد که خانوادهاش تحت فشار قرارگرفتهاند تا او را به ترکیه دعوت کنند و دستگیر شود.
فعالان دموکراسی ایرانی که در کشورهای غربی ساکن هستند، بهوضوح از این افزایش آدم ربایی نگرانند و امید دارند کشورهای دموکراتیکی که در آنها پذیرفته شدهاند، از آنها محافظت کنند. اما حفاظت از این مخالفان مستلزم آن است که رهبران جهان چنین حوادثی را به عنوان جرایم جداگانه درنظر نگیرند و با آنها به عنوان سیاست تهدیدآمیز دولتی برخورد کنند.
رهبران ایران از زمان انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ مخالفان را شکار میکنند و به قتل میرسانند. در دهه ۱۹۸۰، رژیم جمهوری اسلامی هزاران نفر، از جمله نمایندگان سابق مجلس ایران، رهبران جمعیت یهودی کشور و نخستین وزیر زن را اعدام کرد.
هنگامی که مخالفین به تبعید گریختند ، قاتلان دولت نیز به دنبال آن رفتند. به دستور مستقیم رژیم ، کاپیتان شهریار شفیق و ژنرال غلامعلی اویسی، افسران نظامی سابق شاهنشاهی که گروههای مخالف فعالی را رهبری می کردند، در سالهای ۱۹۷۹ و ۱۹۸۴ در پاریس ترور شدند. وابسته مطبوعاتی سفارت سابق ایران هم در ژوئیه ۱۹۸۰ در مقابل منزلش در مریلند به ضرب گلوله کشته شد.
در سال ۱۹۸۹، هنگامی که علی خامنهای رهبر شد، نهادی تحت امر مستقیم او، موسوم به کمیته امور ویژه، شروع به پیشنهاد ترور افراد کرد. قربانیان افرادی بودند از جمله شاپور بختیار، نخستوزیر سابق، که در اوت ۱۹۹۱ در پاریس بر اثر خفگی و ضربات چاقو کشته شد. فریدون فرخزاد، خوانندهای که با صراحت حرفهایش را میزد، در اوت ۱۹۹۲ با ضربات متعدد چاقو در بن به قتل رسید. ماه بعد از آن، چندین مخالف کرد در رستوران میکونوس برلین به ضرب گلوله کشته شدند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
این کارزار گسترده و هماهنگ امروز هم ادامه دارد. در سال ۲۰۱۷ رئیس یک شبکه تلویزیونی معروف که برنامههای ممنوعه را منتشر میکرد در یکی از خیابانهای استانبول ترور شد. در سال ۲۰۱۸ پلیس فرانسه تلاش برای بمبگذاری در یک اجتماع بزرگ مخالفان را خنثی کرد و در اواخر سال گذشته، یک کارشناس سابق امنیت سایبری وزارت دفاع که به استانبول فرار کرده بود به ضرب گلوله کشته شد.
روزنامهنگاران ایرانی که در رسانههای خارج از کشور کار میکنند، با تهدیدهای متعدد زندگی خود و خانوادههایشان در داخل ایران روبهرو هستند. برخی فعالان گزارش دادهاند كه مقامات رژیم به اعضای خانوادهشان در ایران مراجعه كردهاند تا آنها را فریب داده و به كشورهای اطراف بکشانند تا راحتتر دستگیر شوند.
راهبرد آدمربایی و قتل
بسیاری از قاتلان و همكاران آنها، متحدان نزدیک افرادی از رژیم هستند که به اصطلاح میانهرو خوانده میشوند. فعالان، مخالفان و رهبران مخالف که در خارج از کشور زندگی میکنند، تهدیدی فزاینده برای رژیمی هستند که با فشار مالی و ناآرامیهای سیاسی در داخل روبرو است. در پاسخ به اقدامات این فعالان، تهران دوباره به راهبرد آدمربایی و قتل روی آورده است.
تجربه نشان داده که تهران تنها در مواردی که هزینههای اقدامات فرامرزی بیشتر از منافع آن باشد، حاضر است جلوی این شرارتهای خود را بگیرد.
پس از حمام خونی که در رستوران میکونوس راه افتاد، دادستان ارشد فدرال آلمان، وزارت اطلاعات ایران را در این جرم دخیل دانست. در سال ۱۹۹۷، قاضی دادگاهی که افراد مسلح را محاکمه میکرد، به این نتیجه رسید که مقامات ارشد رژیم در کمیته امور ویژه در تهران دستور قتلها را صادر کردهاند.
تقریباً بلافاصله، کشورهای عضو اتحادیه اروپا سفرایشان را در ایران فراخواندند و روابط دیپلماتیک خود را قطع کردند. هرچند این اقدام موقت بود، اما رژیم عقبنشینی کرد و کارزار ترور خود را برای مدتی طولانی متوقف کرد.
دولتهای غربی تنها در صورتی میتوانند از مخالفان، که اغلب شهروندی کامل آن کشورها را دارند، محافظت کنند که رهبران ایران را مجبور سازند هزینههای جنایاتشان را بپردازند. حرفهای بیعمل کافی نیست.
تا وقتی مقامات ایرانی آزادانه بتوانند در پایتختهای اروپایی بگردند، میدانند که کشتن مخالفان هیچ هزینهای برای آنها ندارد و ایرانیان خارج از کشور، همچون شارمند، به زندگی همراه با ترس گلوله قاتلان و دام آدمربایان ادامه میدهند.
*این متن ترجمه یادداشت روزنامه والاستریت ژورنال است و دیدگاه و نظرات ابراز شده از سوی نویسنده آن، سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمیکند.