«سیمون روچا» مجموعه بهار و تابستان سال ۲۰۱۹ خود را در محوطه سلطنتی نئوکلاسیک «لنچستر هاوس» در منطقه سلطنتی «سنت جیمز» لندن عرضه کرد.
این خانه مجلل که در سال ۱۸۲۵ و از نوعی سنگ آهک برای دوک یورک و آلبانی ساخته شد، اکنون توسط اداره امور خارجی و مشترکالمنافع اداره میشود و فاصله زیادی هم با مرکز نمایش هفته مد لندن در محل شورای نمایش مد بریتانیا در «استرند ۱۸۰» (۱۸۰ Strand) دارد.
این یک نمایش معمول روچا است: سقفهای طلاکاری شده، فرشهای قرمز و لوسترهای کریستالی. این طراح، همواره ترجیح میدهد که مجموعهای ارائه دهد که داستانی روایت میکند؛ از سالنهای مجلل رقص در «گلداسمیت هال» گرفته تا زیرزمینهای سبک معماری بروتالیست (نشان دادن مصالح خام در بنا) در سالن توربین و مدرن تات. چنین چیدمانهایی، این نمایش تجاری را به یک تجربه تئاتری بدل میکند.
سیمون روچا در سن ۳۲ سالگی به طرحی تبدیل شده است که چشمانداز منحصر به فرد او چیزی شبیه به کار طراحان روشنفکری مانند کوکو شانل، مادلین ویونه و موچیا پرادا در تاریخ مد است. او با اجتناب اکید از جریانهای مد، چیزی را به عنوان مد ارائه میدهد که نزدیک به اثر هنری است و میتواند پوشندههای لباسها را به مکانی خیالی ببرد.
روچا که از سن ۱۳ سالگی با پدرش (جان روچای طراح و دارنده نشان سلطنتی بریتانیا) قلابدوزی و بافتنی را در استودیو آموخت، مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته طراحی مد از «سنترال سنت مارتینز» و تحت تعلیم «لوییز ویلسون» مشهور دریافت کرد، کسی که روشهای تدریس سختگیرانهاش باعث پیشرفت آثار جسورانه طراحان لباسی نظیر الکساندر مک کویین، فیبی فیلو و جان گالیانو شد. او نشان تجاری خود را در سال ۲۰۱۰ و در هفته مد لندن عرضه کرد و تاکنون موفق به دریافت سه جایزه مد بریتانیا شده است، او فروشگاههایی در لندن و نیویورک دارد و افراد مشهوری همچون جیلین اندرسون، جولیان مور و ریانا از طرفداران این نشان تجاریاند. روچا با اجتناب از پیوستن به چرخه رقابت تولیدات مد، که سالانه شش نمایش را طلب میکند بر شیوه خود و دو نمایش در سال پایبند ماند.
روچا با الهام گرفتن از لباسهای دوره ویکتوریایی و الیزابتی و رمانتیک از طریق دامنهای زنانه حجیم و آستینهای پفدار و ترکیب آنها با نشانههای معاصری از ابزار نظامی گرفته تا اسباب بردگی و یا حس مادرانهای که در درخشش جنس پلاستیک شفاف وجود دارد، به تکرار مضامینی میپردازد که در آن مرواریدها، بندهای چرمی، پوشش صورت، تور، ابریشم و حریر وجود دارد. این طراح مد لندنی و متولد دوبلین به همراه گروه طراحان تماما زن خود، دست به نمایش مدی زد که در آن ملکهها (مانکنهای نمایش لباس) کفشهای کاملا مسطح پوشیده بودند.
در این فصل روچا نه تنها از دوره الیزابتی بریتانیا الهام گرفته، بلکه از میراث دیگر خود یعنی چین نیز بهره برده است. او بعد از نمایش توضیح داد: «این موضوع به نیمهچینی بودن من برمیگردد. من به تمام خانوادهام که بخش مهمی از گروه من هستند نگریستم و تصمیم گرفتم آن را انعکاس بدهم.
ما از روز«کویینگ مینگ» تجلیل میکنیم که به زبان چینی به معنی روز مرگ است. ما از تپهای بالا میرویم و از مزار پدربزرگ و مادربزگم دیدن کرده و قبرها را میشوییم. همه اینها از آن جا نشات میگیرد.»
تمرکز اصلی این فصل بر فرم و شکل بود و تاپهای بزرگ و شق ورق «ای لاین» (که بالا تنه تنگ و پایین کمر گشاد میشود) همچنین پیراهنهایی را با آستینها پفی در بخش سرشانه و تنگ در ساق دست شامل میشد و دو سبک را نشان میداد که به طور خاص به طراحان قدیمی اشاره دارد. مدل اول پیراهن آزاد و بدونبندی را نشان میداد که توسط یک نوار بالای زانو تنگ میشد و مدل کوتاهتر دامن معروف «پل پوآرو» در سال ۱۹۰۸ بود. و بعدی هم لباسهای بدون نوار و بند بود که به سادگی مانند چادر از سینه مانکنها آویزان میشد و طرحهای اولیه «کریستوبال بالنسیاگا» را یادآوری میکرد. «این پیراهنها به شکل کروی ساخته شدند. ایده طراحی آنها از دامن گرفته شد و سپس آنها را آن بالا (درقسمت سینه) گره زده و به این پیراهنها تبدیل شدند.»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
اما بدون شک چشمگیرترین عنصر این مجموعه کلاههای لبهپهن بود که توسط پوششهای آویزان و بلند و همچنین صدها گل ریز تزیین شده بودند و به آن چه که در دوران سلطنت تانگ (۹۰۷-۶۱۸) میپوشیدند، اشاره داشت.
همانند بسیاری از کارهای روچا، تاریخ هنر از طریق طراحیهای گلدوزی شده، دامنهای پفدار بزرگ و پیراهنهای پرنقش و نگار که تصاویر زنان با رنگ روغن روی آن چاپ شده بود، به شکل قابل توجهی جلوهگر بود. روچا توضیح میدهد: «این تصاویر، نقاشیهایی از معشوقههای قرن ۱۶ بودند. من این نقاشیها را در یک بازار عتیقه در هنگگنک پیدا کردم، آنها تفسیری از آثار اصلی بودند. ما تصمیم گرفتیم آن را به شیوه خودمان تفسیر کنیم. ما نقاشیهای خودمان را شبیه آنها که پیدا کرده بودم، کشیدیم و سپس از آنها روی لباسها استفاده کردیم.»
لوازم جانبی (که کمسودترین عنصر در نمایش روچا به شمار میرود) بیشک یک برد تجاری خواهد بود چرا که سربندهای منجوقدوزی شده، گوشوارههای آویز مرواریدی و صندلهای مسطح با پرها و کرکهای آراسته شده، حس ظرافت و سرزندگی را القا میکرد. «آن کفشهای ژلهای کوچک هم که انگار کفش نبودند، حس پابرهنگی را انتقال میدادند.»
دیدن یک نمایش تماشایی از روچا غافلگیرکننده نیست. آن چه تعجبآور این است که او چگونه همچنان نفس تماشاگران را درسینه حبس میکند.
«من میخواستم این نمایش بسیار سرزنده باشد و در پایان هم مسرورکننده بود.»
© The Independent