خبر اعدام نوید افکاری در روز شنبه موجی از واکنشها در میان افکار عمومی را برانگیخت. فعالان سیاسی و اجتماعی تا ورزشکاران و هنرمندان و شهروندان، در فضای مجازی هر یک به نحوی خشم خود را از این عمل نشان دادند. این موضوع نشان میدهد که حکومت عملاً با اعدام نوید افکاری، دوباره باعث نوعی اتحاد علیه خود شده و تا مدتها باید به افکار عمومی داخل و نهادهای خارجی پاسخگو باشد.
پس از آن که کارزار جلوگیری از سه زندانی محکوم به اعدام به نتیجه رسید، این امید در میان بسیاری ایجاد شد که میتوان با رساندن صدای مردم به حکومت، دستکم جلو برخی از وقایع را گرفت.
از این رو در مورد پرونده نوید افکاری نیز این امید در میان مردم ایجاد شد که شاید بتوان جلوی مرگ یک انسان دیگر را گرفت.
تلاشها ادامه داشت و حتی بسیاری از نهادهای بینالمللی حقوق بشری و ورزشی نیز وارد گود شدند و حمایت خود را از لغو این اعدام اعلام کردند. واکنشهای جهانی باعث شد جمهوری اسلامی تنها با شهروندان ایرانی مواجه نباشد، بلکه باید جوابگوی بخشی از افکار عمومی بینالمللی نیز باشد که پیگیر ماجرا شده بودند.
اما اقدام حکومت در اعدام ناگهانی نوید افکاری، در ابتدا تعجب و سپس خشم و نفرت افکار عمومی را به همراه داشت.
نسل جدید در ایران در دهه گذشته این حد از نفرت جمعی را تجربه نکرده بود. تأکید بر نسل جدید از آن جهت است که وقایع سالهای ۶۷، ۷۸ و ۸۸ هر یک با فواصل زمانی یک دههای رخ داد و تجربه نسل گذشته بود؛ اما وقایع سال ۹۶، ۹۸ و حال اعدامهای غیرقابلپیشبینی، باعث تداوم حس نفرت و بیعدالتی در میان یک نسل جدید شده است.
موضوعی که روز گذشته جلب توجه میکرد، زمزمه پایان ایده خشونتپرهیزی در میان مخالفان اعدام و منتقدان خشونت بود. گویا حجت بر آنان تمام شده که قطعاً دستگاه قضایی ایران ظالم است و دیگر راه اصلاحی نیست.
این ایده از آن جهت میتواند خطرآفرین باشد که با پایان تفکر مخالفت و مبارزه مسالمتآمیز، هرگونه اقدام خشونتآمیزی این بار به صورت مقابلهبهمثل احتمال بروز پیدا میکند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
میزان نفرت عمومی از حکومت و این اقدام آن در حدی افزایش یافته که اگر کسی عملی خشونتآمیز علیه یکی از افراد یا منافع حکومت بزند، دستکم با حمایت بخش بزرگی از افکار عمومی مواجه خواهد شد. این موضوع را میتوان در لابهلای واکنشهای منتشرشده در فضای مجازی مشاهده کرد.
به دلیل ناامیدی فزاینده از بهبود شرایط و فشار حکومت بر طبقه متوسط به عنوان قشر تأثیرگذار و موتور محرکه جامعه، ناامیدی از مبارزه مسالمتآمیز قطعاً میتواند جامعه را در آینده تندرو کند، تندروی که نقطه شروع آن را خود حکومت کلید زد.
آتش این خشم با ابراز نظر برخی از نزدیکان حکومت و افراد امنیتی و خبرنگاران صداوسیما تندتر شد. در میان تحلیلگران سیاسی کسانی هستند که معتقدند که جمهوری اسلامی عامدانه شهروندان را تحریک میکند و با ابراز خشونت عیان سعی دارد از احتمال اعتراضات آتی جلوگیری کند.
آخرین اعتراض مسالمتآمیز در آبان و سپس دی سال گذشته با سرکوب شدید و شکست مواجه شد و اعدامهای اخیر نیز پسلرزههای همان ماجرا است؛ اما ازاینجا به بعد ممکن است شرایط تغییر کند. هر عملی برای نجات جان، مشروع تلقی میشود. این دقیق همان بخش خطرناک ماجراست.
از مدتها پیش جامعهشناسان هشدار دادهاند که سطح خشونت در جامعه ایران رو به فزونی است و این میتواند منجر به دومینوی وقایع خشونتبار شود. نادیده گرفته شدن مردم توسط حکومت، جامعه مدنی را به یقین رسانده که برای اعمال نظراتش باید روش دیگری را تجربه کند. با در نظر گرفتن وضعیت بد اقتصادی و فقر گسترده در جامعه ایران، گروهی که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند و خشمگین و سرشار از نفرت شدهاند، ممکن است دست به هرگونه اقدام غیرقابلپیشبینی بزنند، اقدامی که حتی خود حکومت نیز آماده مواجه شدن با آن نیست.