چند روز پیش، مراسم امضای توافقنامههای صلح میان اسرائیل و امارات متحده عربی از یک سو و میان اسرائیل و بحرین از سوی دیگر در محوطه کاخ سفید برگزار شد. در این مراسم، رئیس جمهوری ایالات متحده، نخست وزیر اسرائیل، وزرای خارجه امارات متحده عربی و بحرین، دهها تن از روزنامهنگاران، دیپلماتها و شخصیتهای برجسته حضور داشتند.
این توافقنامهها از آن جهت حائز اهمیت است که پس از توافق صلح مصر و اسرائیل در سال ۱۹۷۹ و توافقنامه صلح اردن و اسرائیل در سال ۱۹۹۴، برای نخستین بار میان اسرائیل و برخی از کشورهای عربی به امضا میرسد.
البته کشورهای عربی و اسلامی در قبال این توافقنامهها، مواضع متفاوتی اتخاذ کردند، برخی آنها را تأیید و برخی دیگر با آنها به مخالفت پرداختند. شماری، این توافقنامهها را نشانه خوبی از آینده صلح در منطقه میدانند و دیگران بدین باورند که این اقدام منجر به ضایع شدن حقوق مردم فلسطین میشود. در حالیکه شماری دیگر، این توافقنامهها را کماهمیت پنداشته و آنها را هیاهوی تبلیغاتی به منظور افزایش شانس پیروزی دونالد ترامپ، رئیس جمهوری ایالات متحده در انتخابات پیشرو در ماه نوامبر آینده تلقی میکنند. افزون بر آن، آنها همچنان این توافقنامهها را تلاش نافرجامی برای نجات نخست وزیر اسرائیل از باتلاق سیاسی میدانند که وی را تهدید به کنارهگیری از دولت و در معرض محاکمه به اتهام فساد قرار میدهد.
من در اینجا قصد ندارم به تأیید یا رد این توافقنامهها بپردازم؛ زیرا جنبههای مثبت و منفی آن مربوط به خود آنها میشود، اما طرفهایی که این توافقنامهها را امضا کردند کشورهای مستقل و دارای حاکمیت کامل هستند، بنابراین، حق دارند از دیدگاههای خود دفاع کنند و منافع مردمشان را در امضای این توافقنامهها نشان دهند. البته هر طرف دیگری، به ویژه فلسطینیها حق دارند با این توافقنامهها ابراز مخالفت کنند و دلایل این مخالفتها را روشن کنند.
اما نکته مهمی که در اینجا میخواهم به آن اشاره کنم، روش منفی و ناهنجار انتقاد است که باعث برانگیخته شدن حس ملیگرایی و احساسات عمومی شده و از واقعیت اوضاع سیاسی فاصله میگیرد و حتی در برخی از موارد به مرز استفاده از کلمات متبذل میرسد و این روش نادرستی است که ناکارایی آن در طول چند دهه گذشته بارها به اثبات رسیده است.
به گفته آلبرت انیشتین: «احمقانه است که یک کار را دو بار با همان شیوه و مراحل انجام دهیم و منتظر نتایج متفاوت باشیم.»، چه رسد که همان روش ناکارآمد را در طول چندین دهه پیوسته تکرار کنیم.
واقعا جای تأسف است که بگوییم برادران فلسطینی که همه نسبت به آنها احترام بسیاری قائل هستیم، به دلیل واکنشهای نادرست در قبال بسیاری از تصمیمات سرنوشتسازی که نقش اساسی در تغییر روند مساله فلسطین که به عنوان نخستین اولویت اعراب و مسلمانان شناخته میشود، داشت، بیشتر از همه مقصر بوده و مسؤولیت بیشتری را به دوش دارند.
در این جا بار دیگر تکرار میکنم که بحث در مورد درست یا غلط بودن مواضع در پذیرش یا رد یک موضع یا تصمیم خاص نیست، بلکه در مورد نحوه برخورد با آنها است. جای تعجب است که این اشتباهات نه تنها از سوی افراد جامعه و کسانی که به طور عموم تحت تأثیر احساسات خود قرار میگیرند و البته این یک پدیده طبیعی و حق آنها است، صورت میگیرد، بلکه برخی از رهبران سیاسی و مذهبی فلسطین نیز با چنین روشی از خود واکنش نشان میدهند.
تردیدی نیست که اعراب و سراسر جهان عرب به دلیل رد تصمیم تقسیم فلسطین و وارد شدن در جنگهای ناموفق که منجر به شهادت دهها هزار نفر شده و باعث خسارتهای بیشمار مالی، از بین رفت تجهیزات نظامی و از دست دادن سرزمینها شد، هزینه سنگینی را برای دفاع از آرمانهای فلسطین پرداختند. جنگ سال ۱۹۶۷، که باعث از دست رفتن سینای مصر، جولان سوریه و کرانه باختری فلسطین شد، برجستهترین نمونه این فداکاریها است. افزون بر آن، کشورهای عربی، پناهندگان فلسطینی را مورد استقبال و پذیرش قرار دادند و از هیچ سعی و تلاشی برای فراهم کردن یک زندگی آبرومند برای آنها دریغ نکردند تا اینکه زمان بازگشت این پناهندگان به خانهها و سرزمینهای آنان فرا رسد، ولی متأسفانه این آرزو تا به حال برآورده نشده است.
در سال ۱۹۷۹، هنگامی که مصر اولین معاهده صلح را با اسرائیل، (صرفنظر از اینکه چه نقاط مثبت و منفی داشت) امضا کرد، اعراب، مصر را تحریم کردند، آن کشور را به خیانت متهم کردند و از اتحادیه عرب اخراج کردند، زیرا معتقد بودند که اتخاذ چنین اقدامات سخت و واکنشهای تندی میتواند در وحدت بخشیدن به صفوف اعراب، بازگرداندن حقوق از دست رفته فلسطین و آزادی سرزمینهای اشغالی کمک کند، اما این آرمان نیز هرگز تحقق نیافت.
مذاکرات محرمانه فلسطینیها و اسرائیلیها پس از کنفرانس بینالمللی صلح مادرید در سال ۱۹۹۱، واقعیت جدیدی را تحمیل کرد. رهبران فلسطین بهجای تعهد به مذاکره در هماهنگی با هیأتهای عرب و با توجه به این که تصمیم گرفته شده بود تا هنگام بهدست آوردن حقوق فلسطینیان و تأسیس کشور مستقل فلسطین که پایتخت آن بیت المقدس باشد، هیچ توافقنامه صلحی با دشمن اسرائیلی به امضا نرسد، در سال ۱۹۹۲، گفتوگوهای محرمانه خود را با اسرائیل تحت نظارت نروژ آغاز کردند و خبر امضا شدن توافقنامههای صلح میان فلسطین و اسرائیل، (پیمان اسلو ۱) و (پیمان اسلو ۲)، جهان عرب را متعجب کرد.
اما علیرغم مخالفت بسیاری از کشورهای عربی با این دو توافقنامه به دلیل اینکه هیچ تضمینی برای اجرای آنها توسط اسرائیل وجود ندارد، فلسطینیان تأکید کردند که آنها صاحبان اصلی این مسأله هستند و این موضوع در گام اول به آنها مربوط میشود، البته سرنوشت این توافقنامه که مرده متولد شد برای هیچ کسی پوشیده نمانده است.
سپس پیمان صلح میان اردن و اسرائیل در سال ۱۹۹۴ به امضا رسید و این توافقنامه به دلیل اینکه پس از پیمان اسلو میان فلسطینیان و اسرائیلیها منعقد شد، با آرامش نسبی مورد پذیرش قرار گرفت.
اما شکست توافقنامه اسلو، که رهبری فلسطین به تنهایی مسؤولیت امضای آن را بر عهده دارد، باید رهبران فلسطین را وادار کند تا پیش از آنکه به کشورهای دیگری که تصمیم به امضای توافقنامه صلح با اسرائیل دارند، حمله کنند، اندکی به تأمل و اندیشه بپردازند.
مسلما آنها حق انتقاد و برشمردن نکات مثبت و منفی را دارند، اما انتقاد بایستی به شیوه مودبانه و فرهیخته و دور از اتهامات و توصیف به خیانتکاری باشد، نه آنگونه که در نشست اخیر دبیران کل جناحهای فلسطینی اتفاق افتاد.
در واکنش به توافقنامه صلح امارات متحده عربی و اسرائیل، شیخ محمد حسین، مفتی قدس و سرزمینهای فلسطینی، با صدور فتوا، نماز خواندان اماراتیها را در مسجد الاقاصی ممنوع اعلام کرد. البته درهم آمیختن دین و سیاست محدود به مفتی قدس نیست، زیرا پیش از آن نیز دهها مفتی و دانشمند در طول تاریخ اسلام، فتواهای متناسب به نظامهای حاکمی که در سایه آنها زندگی میکردند، صادر کردند. البته در این اواخر و در بحبوحه تحولات موسوم به «بهار عربی» نیز نمونههای زیادی از این گونه فتواها صادر شد و دهها شیخ و مفتی اقدام به صدور چنین فتواهایی کردند.
اما موضع اغلب فلسطینیها، جز شمار اندکی، عملا تأسفآور بود و با نگاهی گذرا به آنچه در این زمینه در شبکههای اجتماعی منتشر شده و میزان استفاده از کلمات متبذل و ناپسند از سوی برخی از منتقدان و کسانی که با همین روش نافرهیخته به آنها پاسخ دادهاند، مشخص میشود که افراد یادشده تا چه حد دچار انحطاط اخلاقی شدهاند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
حمله مخالفان توافقنامههای امضا شده با اسرائیل، محدود به امارات متحده عربی و بحرین نشده، بلکه عربستان سعودی را نیز در برگرفت، طوریکه برخی، عربستان سعودی را متهم میکنند که به صورت محرمانه در پس پرده این توافقنامهها نقش داشته و برخی دیگر ادعا میکنند که عربستان سعودی درصدد عادیسازی روابط با دشمن اسرائیلی است. در حالیکه مقامات ارشد عربستان سعودی تعهد خود را به ابتکار صلح عربی که در اجلاس بیروت در سال ۲۰۰۲، از آن پردهبرداری شد، اعلام کرده و تأکید دارند که این کشور پیش از تأسیس کشور مستقل فلسطین که پایتخت آن بیت المقدس باشد، هیچ توافقنامهای را با اسرائیل امضا نخواهد کرد.
بهنظر میرسد فلسطینیها فراموش کردهاند که عربستان سعودی دهها میلیارد دلار به ملت فلسطین کمک کرد و برای متحد کردن صفوف فلسطینیان و حل اختلافات آنها تلاشهای بیشماری را انجام داده است. البته همه «توافق مکه» را که در سال ۲۰۰۷، به حمایت ملک عبدالله بن عبدالعزیز، پادشاه فقید عربستان سعودی به منظور آشتی میان جنبشهای فتح و حماس برگزار شد به خاطر دارند.
برادران عزیز فلسطینی! ما نگرانیها و هراسهای شما را درک میکنیم، اما شما باید در مورد گفتمان کنونی خود که در طول دهها سال گذشته تغییری نکرده است، تجدید نظر کنید؛ زیرا این روش، جز اینکه منجر به تفرقهافکنی، افزایش اختلافات و از دست دادن حقوق شود، هیچ کارایی دیگری ندارد.