دوران اوباما فرصتی استثنایی برای جمهوری اسلامی ایران بود که دامنه نفوذ امنیتی و نظامی خود را در خاورمیانه از یک پایتخت (بیروت) به چهار پایتخت (بیروت، دمشق، صنعا و بغداد) برساند. دمشق پیش از این تنها پل انتقال سلاح از ایران به لبنان بود. شکلگیری و بسط قلمرو داعش (در حالی که اوباما هیچ راهبردی در برابر آن نداشت) فرصتی گرانبها برای جمهوری اسلامی ایران فراهم آورد که به بهانه «دفاع از حرم» یا امن کردن مرزها در داخل و مقابله با بربریت در خارج، نیروها و همپیمانانش را در منطقه بسیج کند و به «میلیشا»سازی بپردازد. داعش هدیهای آسمانی برای پروژه صدور انقلاب شیعی به سبک جمهوری اسلامی ایران به خاورمیانه بود.
دولت اوباما به دلیل دشمنی تاریخی چپ رادیکال آمریکایی با عربستان سعودی و اسرائیل، در این جهت تلاش میکرد که دست جمهوری اسلامی ایران را در رقابتهای منطقهایاش با دولتهای جنوب خلیج فارس باز بگذارد و از نفوذ عربستان سعودی و اسرائیل بکاهد. این دولت علیرغم زمینههای موجود، هیچ تلاشی برای شکل دادن به یک ائتلاف ضد گسترشطلبی جمهوری اسلامی ایران به خرج نداد. برجام و منافع مالیاش، مشکلات مالی جمهوری اسلامی ایران در این پروژه را نیز حل کرد و دلاری از منابع بازگشت داده شده، در جهت توسعه کشور صرف نشد.
اکنون پس از گذشت چهار سال از دولت ترامپ میتوان پرسید که پروژه بسط نفوذ نظامی- امنیتی جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه به چه سمت و سویی روان است. آیا باید منتظر سقوط پایتختهایی دیگر در جهت جاه طلبیهای رژیم یا جنگهای داخلی بیشتر بود، یا چهار پایتخت موجود به فضایی مخاطرهآمیز برای حکومت جمهوری اسلامی ایران و چاه ویلی برای منابع ملی ایران تبدیل شدهاند؟
سوریه
پایان جنگ داخلی با تمسک رژیم بشار اسد به شدیدترین حملات (از جمله اتهام استفاده از سلاحهای شیمیایی)، کشتار صدها هزار (هفتاد هزار زن و کودک) و آواره کردن میلیونها سوری، آغاز تحکیم نظامی- امنیتی جمهوری اسلامی ایران در سوریه نبوده است. روسیه و ترکیه، رقبای اصلی جمهوری اسلامی ایران در سوریه، این رویای خوش را باطل ساختهاند. پس از پایان کار داعش در سوریه، در سه سال اخیر حملات مداوم اسرائیل به نیروهای سپاه قدس و تدارکات نظامی جمهوری اسلامی ایران در سوریه، نقطه امنی برای آنها در این کشور باقی نگذاشته است. این حملات باعث شد که حزبالله حدود ۲۵۰۰ نیروی خود را که در تیررس موشکهای اسرائیلی بودند، از سوریه خارج کند. در کنار این حملات، تحریمها دست جمهوری اسلامی ایران را در گسترش ریزهخواری (با دادن حقوقهای ۱۰۰ تا ۳۰۰ دلاری به لشکر بیکاران سوری) برای تشکیل نیرویی شبیه به حزبالله لبنان در سوریه، بسته است. ترکیه با استخدام نیروهای جنگجوی سوری برای بسط نفوذ در لیبی، به رقیبی جدی برای جمهوری اسلامی ایران در تشکیل «میلیشیا» تبدیل شده است. امروز دیگر علی خامنهای در جاهطلبیهای منطقهای تنها نیست؛ اردوغان به وی پیوسته است و اتحادیه اروپا تازه دارد از خواب چند دههای در برابر رویاهای امپراطوری اسلامگرایان شیعه و سنی بیدار میشود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
عراق
سرکوب جنبش مردمی علیه فساد و سوء استفاده از قدرت توسط نیروهای حشد الشعبی با هدایت قاسم سلیمانی و ابومهندس، موجب نوعی شکاف در میان مقامات شیعه عراقی و نیز حشد الشعبی شد، تا حدی که نیروهای نزدیک به سیستانی در حشد الشعبی از آن جدا شدند. دولت ترامپ با استفاده از این شکاف، سلیمانی و ابومهندس را حذف کرد. این تحولات موجب روی کار آمدن دولت الکاظمی شد که دیگر مثل دولت نوری المالکی و عادل عبدالمهدی، دستنشانده جمهوری اسلامی ایران و سپاه قدس نیست. نیروهای حشد الشعبی نیز در حال ادغام در ارتش عراق هستند و میتوان با اطمینان گفت که در انتخابات آینده عراق، سیستانی عامل تعیین کننده خواهد بود و نه چمدانهای دلاری که از ایران برای سیاسیون شیعه نزدیک به جمهوری اسلامی ایران ارسال خواهد شد.
یمن
پروژه جمهوری اسلامی ایران در یمن فعلا در شرایط تعلیق به سر میبرد و از تحرک و شتاب اولیه دیگر خبری نیست. مقامات وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران مدتهاست که آمادگی خود را برای مذاکره در مورد یمن اعلام کردهاند و از سوی دیگر، خود و همپیمانان چپ آنها در دنیا دارند تلاش میکنند با تحریم فروش سلاح به عربستان سعودی، فضای تنفسی برای حوثیها ایجاد کنند. حوثیها به عنوان یکی از نیروهای موثر در یمن، شانسی برای قبضه کردن کامل قدرت ندارند و جنگ داخلی در این کشور تداوم پیدا خواهد کرد. عاملی که در آینده نقشی جدی پیدا خواهد کرد، این است که آیا جمهوری اسلامی ایران همچنان قادر خواهد بود مثل گذشته سلاح و دلار برای حوثیها تامین کند، یا خیر. با کاهش شدید قیمت نفت و نیز کاهش شدید صدور نفت ایران، چشمانداز این موضوع از هر زمان دیگری تاریکتر به نظر میآید.
لبنان
انفجار بندر بیروت نقطه عطفی در تحولات سیاسی لبنان بود که به سقوط دولت مورد حمایت جمهوری اسلامی ایران و حزبالله انجامید. رد پای حزبالله در ذخیرهسازی و جابهجایی اورانیوم در لبنان و اروپا، علامت سوالهای جدی در مورد نقش حزبالله در آن انفجار (با حدود ۲۰۰ کشته و شش هزار زخمی) ایجاد کرده است. مردم لبنان که مستقیم و غیرمستقیم از کمکهای میلیارد دلاری نقدی جمهوری اسلامی ایران به حزبالله منتفع شدهاند، امروز از حیث امنیتی با این پرسش مواجهند که چرا باید یک میلیشیای تا دندان مسلح را در کنار ارتش ملی خود داشته باشند، و بیش از پیش به ریسک این شرایط واقف شدهاند. همچنین، مدل حکمرانی جمهوری اسلامی ایران، یعنی فساد تا بن دندان و ارعاب در فضاهای عمومی تا حد کویر و کوه، در لبنان به بحران اقتصادی و اجتماعی عظیمی منجر شده است که هیچ دولتی به راحتی نمیتواند از آن جان سالم به در برد. شهرداریهای لبنان ماهها از جمعآوری زبالهها عاجز بودند. بدون کمک خارجی (مثل کمک فرانسه) که بدون قید و شرط نخواهد بود، دولت لبنان که حزبالله نیز در فساد و ناکارآمدی آن شریک است، نمیتواند کشور را اداره کند.
خلیج فارس
توافقنامه عادیسازی روابط میان کشورهای جنوب خلیج فارس و اسرائیل و باز شدن آسمان این کشورها به روی اسرائیل، موجب تقویت همکاریهای امنیتی میان آنها و ایجاد مخاطره برای تاسیسات اتمی و موشکی جمهوری اسلامی ایران خواهد بود. با این توافقنامهها که تعداد امضاکنندگان آن افزایش خواهد یافت، جمهوری اسلامی ایران هیچ جای پای تازهای در منطقه پیدا نخواهد کرد. اصولا انگیزه اصلی این توافقها پیشگیری از بسط نفوذ امنیتی جمهوری اسلامی ایران در منطقه است. خطر جمهوری اسلامی ایران برای اکثر دولتها روشن شده است. تهدید صریح پادشاه بحرین توسط سپاه پاسداران پس از توافق عادیسازی روابط با اسرائیل، حاکی از تاثیر این توافقها در آینده امنیتی- نظامی منطقه است. با شکلگیری اتحاد میان اسرائیل و دولتهای جنوب خلیج فارس، حمله سپاه به نفتکشها و تاسیسات نفتی در منطقه خلیج فارس در آینده برای جمهوری اسلامی ایران هزینهدارتر خواهد شد.
جمهوری اسلامی ایران نه تنها دوست و همپیمان دایمی و راهبردی در منطقه و کشورهای همسایه ندارد، بلکه بر اساس روندهای فوق، در آینده شرایط بسیار دشواری در منطقهای با منافع متضاد خواهد داشت. رفتار مقامات جمهوری اسلامی ایران، از حمله به سفارت کشورها تا ترور شهروندان ایرانی و غیرایرانی در دیگر کشورها (در عراق و ترکیه)، و از ارسال سلاح به گروههای نزدیک تا پناه دادن به گروههای مسلح، دولتها و مردم منطقه را نسبت به نیات و برنامههای آن رژیم حساستر کرده است. یکی از وجوه بیداری سیاسی در خاورمیانه، بیداری از رویای جامعه ایدهآلی است که اسلامگرایان یک قرن به مردم این منطقه وعده کردهاند.