آنچه حسن روحانی با ادبیات مرسوم ظاهراً تمجید آمیز درباره ورزش زنان به زبان میآورد، با واقعیتهای ورزش زنان در ایران سنخیت ندارد. حرفهای او از جنس افتخار مرسوم مقامات در سخنرانیهاست اما ورزش افتخار را نه با حرف، بلکه در میدان و بهسختی و به میزان امکانات و فرصتها میسازد.
حسن روحانی، رئیسجمهوری ایران روز پنجشنبه در مراسم افتتاح آنلاین طرحهایی در حوزه ورزش و گردشگری، درباره ورزش زنان اظهارنظر کرد. او گفت: «من به گسترش ورزش بانوان کشور بسیار افتخار میکنم. ورزش بانوان ما نشان میدهد تبلیغاتی که علیه ایران در طول سالهای گذشته انجام دادند، تبلیغات ناروا، ناصحیح و نادرستی بوده است. اسلام دین آزادی است، دینی که صحنه فعالیت اجتماعی را در چارچوب اخلاق اسلامی برای همه آماده کرده و خانمهای ما همهجا میتوانند در علم، در دانش، در فعالیت سیاسی و در فعالیت اجتماعی حضور فعال داشته باشند که نمونه آن درصحنه انتخابات کشور است. زنان ما در مسابقات بینالمللی باعفت و حجاب اسلامی خود شرکت میکنند، پرچمدار هستند و قهرمان میشوند و این برای ما بسیار افتخار است. خانمهای ما همهجا بحمدالله دوشادوش مردان برای آبادانی کشور تلاش و فعالیت میکنند.»
ورزش زنان در ایران «ورزش بانوان» خطاب میشود تا ظاهری احترامبرانگیز به خود بگیرد؛ اما ورزش زنان حتی بیتوجه به ممنوعیتهای نوشته و نانوشته در ساختار سیاسی - اجتماعی ایران، در آن محدودهای که فعالیتش آزاد است دچار وضعیتی تبعیضآمیز و غیرمحترمانه است و فرصت رشد حرفهای از زنان سلب میشود.
حجاب در ورزش فقط آن مسئلهای نیست که در وجوه دیگر زندگی موردنقد قرار میگیرد که باید یک انتخاب باشد، بلکه مسئله حجاب در ورزش منجر به ممنوعیت چندین رشته ورزشی -مثل شنا، شیرجه، واترپلو و ...- شده و دختران ایرانی در بسیاری از رشتههای ورزشی دیگر سالهای سال منتظر ماندهاند تا با تائید نوع پوشش آنها از سوی فدراسیونهای جهانی فرصت بازی در رقابتهای بینالمللی را داشته باشند. فدراسیونهای جهانی برای تائید یک پوشش خاص در ورزش مجبورند آسیبهای پوشش غیرمتعارف را بررسی کنند تا ورزشکار حین رقابت ورزشی دچار مصدومیت یا مشکلات غیرقابلپیشبینی نشود.
دختران ورزشکار ایرانی از بسیاری فرصتهای جهانی محروم شدهاند، محرومیتی که فرصت رقابت و پیشرفت را سوزانده و آنها را نسل به نسل ازآنچه بر ورزش حرفهای جهان میگذرد، دور کرده است. ورزشکار حرفهای در فرآیند رقابت در عرصههای بزرگتر آموخته میشود.
دستمزد ورزشکاران زن ایرانی نه در مقایسه با نمونههای جهانی، بلکه در مقایسه با ورزشکاران مرد در ایران بهشدت تبعیضآمیز است. در پرمخاطبترین رشتههای ورزشی مثل فوتبال زنان که توجه به آنها بیشتر است، دستمزد سالیانه بازیکنان و مربیان آنچنان ناچیز است که آنها نمیتوانند ورزش را بهعنوان حرفه خود انتخاب کنند. هنوز در فوتبال زنان ایران دستمزد سالیانه چند ده میلیون تومانی پرداخت میشود و باشگاهها حتی در پرداخت منظم همین حقوق توانایی مالی ندارند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
دستمزدها در ورزش مردان ایران بهرغم آنکه باشگاهها با مالکیت دولت اداره میشوند، قابلمقایسه با دستمزد زنان در ورزش نیست. باشگاه دولتی در فوتبال مردان دستمزد ده میلیارد تومانی به یک بازیکن میپردازد یا بدهیهای چند صد میلیارد تومانی بهجا میگذارد اما حاضر نیست برای راهاندازی تیم فوتبال زنان سالیانه فقط چند صد میلیون هزینه کند.
شاید چند ورزشکار زن در موقعیتهایی که مدال المپیک یا پارالمپیک به دست میآورند، وضعیت متفاوتی را تجربه کنند و از فرصت پاداشهای مقامات سیاسی برای تبلیغ ورزش زنان بهرهمند شوند، اما ورزش برای پیشرفت عمومی به جریان سرمایهگذاری همیشگی و فرصت برای همگان نیاز دارد تا پدیدهای فراگیر برای زنان در جامعه باشد و این جریان میتواند نسلها را در ورزش بسازد. با چند پاداش تبلیغاتی به چند ورزشکار، ورزش رونق نمیگیرد.
ورزش زنان در ایران به دلیل محدودیتها و ممنوعیتهای پوشش رسانهای تصویری در جذب پشتیبانها ناکام است. ورزشی که دیده نمیشود، نمیتواند برای پشتیبانها فرصت تلقی شود و این وضعیت رغبتی برای سرمایهگذاری خصوصی در ورزش زنان باقی نمیگذارد.
کم شمار ورزشکاران زن که فرصتی کوتاه و گذرا برای معرفی داستان خود در ورزش مییابند، همواره با وحشت به پشت سر نگاه میکنند و از موانعی حرف میزنند که مسیر موفقیت را برای آنها سخت کرده بود؛ اما احتمالاً آنها با تعجب حرفهای رئیسجمهوری ایران را میشنوند که میگوید: «زنان در ورزش پرچمدار هستند و این برای ما بسیار افتخار است.»
یکی از مهمترین ملاقات ورزشی حسن روحانی در دوران ریاست جمهوری ایران با جیانی اینفانتینو، رئیس فیفا در تهران برگزار شد، دیداری که اینفانتینو باور کرد وعده رئیسجمهوری ایران درباره حضور تماشاگران زن در ورزشگاهها به واقعیت تبدیل میشود؛ اما آن وعدهها و آن دیدار احتمالاً فراموششدهاند و همچنان درهای ورزشگاهها به روی زنان ایرانی بسته است.