در منطقه شارلوتنبورگ برلین در نزدیکی خیابان کورفورستندام، جایی که اوج مدرنیته غربی و عرضه آن است، گالری هنری و تاریخی به چشم میخورد که نه تنها مدرن نیست که اوج سنت است. جایی که نه غربی، که کاملا شرقی است.
گالری آناهیتا عرضه کننده تاریخ و فرهنگ هزاران ساله بخش وسیعی از آسیاست. کوزههای بسیار بزرگی که از خاک و دل تاریخ بیرون کشیده شدهاند و اسرار نهان در سینه دارند. فرشهایی که هنر بی بدیل دستان زنان و مردان هنرمند ایرانی است. مجسمههای بودایی که انگار از پس سدهها خیره تو را نگاه می کنند!
أناهیتا صدیقی نیریز، دختر ۳۰ ساله ایرانی است که از ۴ سال پیش بعنوان جوانترین گالریدار برلین، در این سبک و فرم، کارش را آغاز کرد. آنطور که خودش میگوید، با هزاران شوق و شور و علاقه به هنر و فرهنگ مشرق زمین، این خانه فرهنگ و هنر را برای آشنایی بیشتر اروپاییها و به ویژه آلمانیها با فرهنگ شرقی ایجاد کرده است.
هنرهای آسیایی و به ویژه ایرانی در جای جای این گالری جا خوش کرده اند. او میگوید وجود این گالری زمینههای فراوان قبلی دارد که یکی از آنها علاقه و تحصیل وی در دانشگاه مطالعات شرق و آفریقا در شهر لندن و در رشته هنر و معماری اسلامی است.
آناهیتا میگوید: «شیفتگی من نسبت به فرهنگ و هنر آسیایی و به ویژه ایرانی باعث شد، بعد از پایان تحصیلاتم از لندن به برلین بازگردم و بر هنر شرق و به طور خاص هنر ایرانی تمرکز کنم، چراکه من معتقدم آسیا دچار یک رنسانس خواهد شد و ما به گالریهایی نیاز داریم تا هنر و فرهنگ گذشته این منطقه از جهان را نشان دهد و ارتباطات میان فرهنگهای مهم آسیایی و خاورمیانه که کشور ما هم جزئی از آن است، حفظ کند».
نگاه اصلی گالری آناهیتا به ایران و مهمترین هنر این سرزمین، یعنی فرش و نساجی است که قدمتی هزاران ساله دارد؛ همینطور ظروفی در این اینجا وجود دارد که مربوط به تاریخ دوران اسلامی ایران است. آناهیتا علاقهاش به چنین آثاری را اینگونه توضیح میدهد: «ایران از مهمترین تمدنهای جهان و بطور خاص از ویژهترین تمدنهای اسلامی است؛ هر شخصی که اندکی از هنر سررشته داشته باشد مجذوب شکلها و طرحهای هنرمندان گذشته میشود. به ویژه وقتی به آثار هنرمندان ایرانی در طول تاریخ نگاه میکنیم سطح بالایی از هنر مفهومی را به همراه پاکی و صداقتی که در وجود هنرمند بوده میبینیم».
با نگاهی جستجوگر وهنرمندانه به قطعات و اشیا تاریخی گالری، مدرنیته خاص زمان خلق آنها را میتوان با چشم خود دید؛ این مدرنیته به ویژه در برخی آثار قرن اول و دوم هجری قمری بیشتر دیده میشود. در اینجا همچنین گلیمهایی هست که میتوان آنها را به عنوان هنر مدرن، بسیار غنی و تاثیرگذار ایران باستان به علاقهمندان معرفی کرد.
برخلاف موزههای مهم و بزرگ برخی پایتختهای اروپایی مانند لندن و پاریس، در موزههای برلین آثار قدیمی ایرانی به طور خاص به نمایش گذاشته نمیشوند و متاسفانه چنین زیر ساختهایی در آلمان برای هنر ایرانی در نظر گرفته نشده است. کمرنگ بودن هنر قدیم ایران در موزههای آلمان یکی از انگیزههایی بود که آناهیتا را بر آن داشت تا این گالری را تاسیس کند.
خودش معتقد است هنر ایرانی باید به هم نسلیهایش و جوانان اروپایی که هیچ شناختی از گذشته باشکوه ایران ندارند معرفی شود.
از او میپرسم برای نسلی که در غرب زندگی میکند و همه لحظاتش در دنیای مدرن صنعتی میگذرد آیا هنر ایرانی جذابیت دارد؟ میگوید: «این آثار در نگاه اول شاید برای آنها چندان جذابیتی ایجاد نکند. اما وقتی ما در اینجا جشنها و مراسم فرهنگی برگزار میکنیم و آنها به رابطه بین این اشیا و هنر و فرهنگ ما پی میبرند، کاملا به هنر و سرزمینی که این اشیا از آنجا آمدهاند علاقهمند میشوند».
آناهیتا چند سالی است که جشن نوروز را با آداب ایرانی که برای آلمانیها بسیار جذاب بوده برگزار کرده که بسیار مورد استقبال قرار گرفته است. اوهر ۲-۳ ماه یکبار مراسم شب شعر برگزار میکند که بصورت موزیکال و نمایشی است. در این مراسمها همه صندلیها پر میشوند و آلمانیها به سنت دیرین ایرانیها روی فرشهای دستباف ایرانی مینشینند و به اشعار مولانا، حافظ، سعدی، فروغ فرخزاد، سیمین بهبهانی و دیگر شاعران به زبانهای آلمانی، انگلیسی و فارسی گوش میکنند.
او میگوید: «همه ما میدانیم که رسانهها آنچه درباره ایران منتشر میکنند اغلب سیاسی است و انگار مردم این کشور مدام درگیر سیاست هستند، اما من میخواهم در این گالری روی لطیف وهنرمند و صد البته تمدن و میراث فرهنگی ایرانی را به بازدیدکنندگان نشان دهم».
پس از صحبتهایمان وقتی از گالری آناهیتا بیرون آمدم، دیگر احساسم این نبود که اینجا یک گالری با اشیا قدیمی است، بلکه احساس کردم اینجا در قلب اروپا خانهای گرم و سرشار از هنر وجود دارد که در کنار ظرفها و فرشهای ایرانی، بخشی هر چند کوچک از هویت و فرهنگ ایرانی را به نمایش گذاشته است.
وقتی گالری را ترک کردم ساعت به وقت برلین ۱۰ شب بود و این یعنی روز کاری آناهیتا که از ساعت ۱۴ آغاز شده بود و تا ۱۹ ادامه داشت، سه ساعت بیشتر طول کشیده بود و همه اینها از عشق او به هنر و البته جذابیت صحبت از هنر بود که در زمان و مکان نمیگنجد.