رویای ولایت آقا مجتبی

اینکه بعد از دو دهه یک‌باره و برای اولین بار کلیپی از مجتبی خامنه‌ای که در سایه بود، منتشر شد، خود حاوی چند پیام بود. در سراپرده قدرت چه اتفاق‌هایی در شرف وقوع بود که ضرورت پرده‌نشینی رسمی را به قطعی بدل کرد؟ 

مجتبی خامنه‌ای-وب‌سایت آستان قدس

دوشنبه ظهر از مدرسه رفاه به روزنامه برگشتم. با سرعت خود را به اتاق جلسات صبح و عصر هیئت دبیران، معاونان و خود سردبیر رساندم. صالحیار با آمدن من با صدای بلند گفت: چه آورده‌ای؟ گفتم: روز پنجشنبه خمینی بازرگان را به نخست‌وزیری منصوب می‌کند. گفت: سربه‌سرم نگذار! در برابر مظفر بقایی و دکتر مکری و آیت و سنجابی، آیا بازرگان محلی از اعراب دارد؟ گفتم: سرم را می‌دهم.

۱۵ سال بعد مرحوم صالحیار در چند شماره اطلاعات، حکایت آن روزها را بازگفت که موجود است.

پس از اینکه درباره منبع خبر به صالحیار اطمینان دادم، ساعتی بعد روزنامه با تیتر «بازرگان نخست‌وزیر حکومت انقلابی» چاپ شد.

سرانجام پنجشنبه آمد. هاشمی رفسنجانی حکم نخست‌وزیری بازرگان را خواند.

۴۵ و اندی سال بعد، می‌خواهم خبر و گزارشی را بنویسم که می‌توانند در آن تشکیک کنند، اما تعهد می‌دهم که این سناریویی است که اتاق فکر سیدعلی خامنه‌ای و پسرش مجتبی برای جانشینی او ترسیم کرده‌اند.

شنبه پیش، ۱۶ نوامبر، گزارش‌هایی درباره وضعیت سلامتی خامنه‌ای مطرح شد.

روز بعد در شامگاه یکشنبه، جلسه‌ای با حضور مجتبی خامنه‌ای برگزار شد. من از این جلسه و آنچه در آن گفته شد، بی‌خبرم اما می‌دانم سناریو جانشینی در آن شب کلید خورد.

چند ماه پیش، من همین‌جا به‌اختصار از سناریو جانشینی گفتم. حالا با جزئیات بیشتری آن را برمی‌شمرم.

نخست اجازه دهید راز بازگشت علی لاریجانی به صحنه و سفرش به بیروت را بازگویم. روزی که علی مجلس را داشت و اخوی صادق قوه قضاییه و خبرگان را، آشکار بود که خامنه‌ای نگران فردای بعد از خود است. صادق با بودن اخوی در راس قوه مقننه، تا رهبری چند پله‌ فاصله داشت اما به‌اشارتی، قوه قضاییه را از دست داد و به لابیرنت مجمع تشخیص مصلحت پرتاب شد. علی آقا هم آزرده به‌کناری نشست. امروز اما او بازگشته است. دیگر از جانب او و اخوی صادق و پیران ویسه و محمدجواد خطری متوجه مجتبی نیست، پس لقمه‌اش دهیم و بیروتش فرستیم.

حال برگردیم به روایتی که از جانشینی دارم:

فرا رسیدن زمان اعلام رهبری مجتبی خامنه‌ای

اینکه بعد از دو دهه یک‌باره و برای اولین بار کلیپی از مجتبی خامنه‌ای که در سایه بود، منتشر شد، خود حاوی چند پیام بود. در سراپرده قدرت چه اتفاق‌هایی در شرف وقوع بود که ضرورت پرده‌نشینی رسمی را به قطعی بدل کرد؟ 

اولین دلیل همان بود که پیش از این نوشتم. ترس از نقطه‌زنی‌های بنیامین از تل‌آویو. پیام دوم این کلیپ بدین شرح بود که: «ای علما! ای مردم! ای ذوب‌شدگان در ولایت! آقا جانم بدانید و آگاه باشید که بنده کلاس خارج برگزار می‌کردم، پس شرایط علمی رهبر شدن را دارم.» و سرانجام بیت‌القصید پیام اخیر این بود که این تعطیلی می‌تواند همیشگی باشد، چرا که «تعطیل شدن کلاس‌ها به دلیل شرایطی است که با پذیرش مسئولیت سنگینی که بر دوش من افتاده و قرار گرفتنم در برابر یک تکلیف شرعی و انقلابی، اجتناب‌ناپذیر است. اینکه حضرت آقا از این موضوع بی‌اطلاع‌اند، زمینه را برای زدودن این شائبه فراهم می‌کند که رهبر شدنم موروثی است و به دستور پدر بوده، در حالی که مجلس خبرگان بنده را «کشف» کرده است».

اما چگونه مجلس خبرگان رهبری به این کشف رسید، موضوع پیچیده‌ای نیست و سناریو کم‌وبیش در این مسیر قرار دارد.

ابتدا، یکسری خبر نیمه‌رسمی درباره بیماری خامنه‌ای از طریق سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی به بیرون درز می‌کند تا امت حزب‌الله توجیه شوند که سلامتی «رهبر» در خطر است و «مجلس خبرگان رهبری پس از بحث و بررسی شرایط جسمی و سنی حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، با اکثریت مطلق آرا، آیت‌الله سید مجتبی خامنه‌ای را به جانشینی مقام معظم رهبری منصوب و برای انجام دادن بخشی از وظایف رهبری که به تشخیص ایشان، خارج از توان جسمی و سنی معظم له است، اذن شرعی و مجوز قانونی صادر کرده است».

پس از اعلام خبر جانشینی مجتبی خامنه‌ای از سوی مجلس خبرگان رهبری، «مقام معظم رهبری» بیانیه‌ای صادر و در آن تاکید می‌کند: «من همواره معتقد به جوان‌گرایی و سپردن مسئولیت‌های مختلف از جمله وظایف خطیر رهبری به جوان‌ترها بوده‌ام، اما بارها با طرح نام نزدیکانم مخالفت کردم و گرچه آقا سید مجتبی را دارای ویژگی‌های علمی و مدیریتی برجسته می‌دانم، به دلیل شائبه وراثتی شدن رهبری با آن مخالفم. اگر در این زمینه حق قانونی داشتم، حتما از این حق برای ملغی کردن تصمیم اعضای محترم خبرگان رهبری استفاده می‌کردم. از این طریق از علمای عظام و روحانیون معزز مجلس خبرگان رهبری می‌خواهم از شجره طیبه روحانیون، فردی شایسته و مردمی را برای این منظور در نظر بگیرند.»

پس از بیانیه پدر، بیانیه مجتبی خامنه‌ای هم در پی اعلام نظر مجلس خبرگان رهبری در خصوص اعلام جانشین رهبر جمهوری اسلامی صادر می‌شود: «اینجانب ضمن تشکر از اعتماد علمای مجاهد و فضلای گرانقدر این مجلس و با عنایت به تاکیدهای رهبر انقلاب، از پذیرش این سمت معذورم و خواهان تجدیدنظر در مصوبه جلسه اخیر آن مجلسم.»

و ناگهان دعوت و حمایت گروه‌های به اصطلاح «مردمی» و دینی از مجتبی خامنه‌ای برای پذیرش نظر مجلس خبرگان رهبری و قبول کردن «مسئولیت خطیر» کمک به هدایت امور جامعه اسلامی فوران می‌کند. 

بعد هم رسانه‌های حکومتی و ائمه جمعه فریاد برمی‌دارند که «چه کسی برای کمک و مشاوره به رهبر انقلاب امین‌تر، مورد اعتمادتر و نزدیک‌تر از فرزند برومندشان؟ و اگر هم رهبر انقلاب و هم آقا مجتبی با این امر مخالفت کرده‌اند، به خاطر شائبه وراثتی بودن رهبری است. در حالی که این امر در تصمیم خبرگان رهبری محلی از اعراب نداشته است و نمایندگان مجلس خبرگان باید بر اساس شناخت و تشخیص خود، گزینه اصلح را نام ببرند و برای تثبیت تصمیمشان باید پافشاری کنند». البته «آیات عظام»، ناصر ابوالمکارم شیرازی، احمد جنتی، نوری الهمدانی، وحیدالخراسانی، شبیرالزنجانی، جوادی الاملی و علیرضا الاعرافی طی نامه‌ای بر اهلیت رهبر جدید صحه می‌گذارند و البته حفید رهبر انقلاب، حاج آقا حسن خمینی مصطفوی و حاج احمد و حاج علی از جوان‌ترها هم با «آیت‌الله العظمی سید مجتبی» بیعت می‌کنند.

مجلس خبرگان رهبری تحت فشار ذوب‌شدگان در ولایت جهل و جور و فساد، با بررسی مجدد مصوبه قبلی و با تعداد آرای بالاتر از جلسه قبلی، بر جانشینی مجتبی خامنه‌ای تاکید می‌کند و‌ او را فرد «اصلح و امین برای همراهی و مساعدت به رهبر برای پیشبرد و هدایت امور کشور» می‌داند.

از فردای این اتفاق‌ها هم راهپیمایی‌های خودجوش!! و دعوت «عناصر انقلابی» از مجتبی خامنه‌ای برای پذیرش مسئولیت رهبری آینده نظام جمهوری اسلامی.

روسای سه قوه و نمایندگان مجلس شورای اسلامی هم با انتشار بیانیه‌های جداگانه، با مجتبی خامنه‌ای بیعت و اقدام مجلس خبرگان رهبری را «تیر خلاصی به نیات شوم دشمنان» توصیف می‌کنند.

سرانجام پیام رهبر جمهوری اسلامی با این مضمون منتشر می‌شود: «اینجانب علی‌رغم میل باطنی و مخالفت جدی با رهبری آیت‌الله سید مجتبی خامنه‌ای، فرزند عزیزم، برای ادامه مخالفت خود با رای و نظر منتخبان ملت در مجلس خبرگان رهبری و آحاد ملت ایران که با حضور در خیابان‌ها به اینجانب و آقا مجتبی ابراز اعتماد و محبت کردند، حجت شرعی و قانونی ندارم و تسلیم خواست و نظر ملت می‌شوم.»

می‌دانم مردم ایران برای به‌زیر کشیدن این رژیم مصمم‌اند و این سناریو کمدی‌تراژدی روی کاغذ باقی خواهد ماند.

شرایط امروز خانه پدری اگرچه دزدان بیت‌المال و قاتلان فرزندان ایران‌زمین را در سالروز آبان خونین، به اشتها انداخته است، ملتی که در برابر توطئه‌های روس و انگلستان، موفق شد سردار بزرگش، رضا شاه کبیر، را بر تخت نشاند، این بار نیز، حسرت ولایت را به دل مجتبی خامنه‌ای خواهد گذاشت: «ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه تست/ عرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری»

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه