فیصل بن حسین، نایبالسلطنه اردن و برادر کوچکتر پادشاه این کشور دیروز در قصر رغدانِ امان که قریب صد سال پیش برای جدش ساخته شده بود حاضر شد تا در سالگرد ترور این بنیانگذار پادشاهی اردن، یاد او را گرامی بدارد.
شصت و هشت سال پیش بود که ملک عبدالله اول، پادشاه وقت اردن، به ضرب گلوله جوانی ۲۱ ساله از پای درآمد. پادشاه به همراه پسر پانزدهسالهاش، حسین، داشت وارد مسجد الاقصی در بیتالمقدس میشد تا نماز جمعه را در این دومین مکان مقدس اسلام به جای آورد. حکومت او دو سال پیش، بیتالمقدس و بخشی از سایر نواحی که پیش از آن جزو «فلسطین» محسوب میشدند به خاک اردن الحاق کرده بود. حالا مصطفی شکری، جوانی فلسطینی از خاندان رقیبِ الحسینی، پادشاه ۶۹ ساله را از پای درآورد. ظن این میرفت که شیخ عرب با رئيس موسادِ تازه تشکیلشده دیدار کرده و دنبال توافق صلح مجزا با اسرائیل است. همان ظنی که از جمله دلایلی بود که ریاض الصلح، اولین نخستوزیر لبنان، به خاطرش ۹۶ ساعت پیشتر در امان، پایتخت اردن، به قتل رسیده بود.
عبدالله دوم، پادشاه کنونی اردن، تنها ۱۱ سال پس از آن ترور تاریخی به دنیا آمد اما دنیایی که امروز او در آن بر تخت سلطنت تکیه زده با دنیای جدش از زمین تا آسمان تفاوت دارد. آنقدر که سخت است تصور کنیم تنها دو نسل بین این دو فاصله است.
عبدالله اول متولد دهههای پایانی امپراتوری عثمانی بود و مثل بقیه نخبگان عرب این امپراتوری تا آخرین سالهای آن مشارکت کامل در ساز و کار هایش داشت. پدرش، شریف حسین بن علی، مقام کلیدداری مکه و مدینه را از خلیفه عثمانی دریافت کرده بود و در پی انقلاب لیبرال ۱۹۰۸ و تشکیل پارلمان عثمانی، عبدالله به عنوان نماینده مکه انتخاب شد. با در گرفتن جنگ جهانی اول در ۱۹۱۴ اما شریف حسین و خانوادهاش به بریتانیاییها و «لورنس عربستان» معروف پیوستند تا پرچم «شورش بزرگ عرب» را مقابل عثمانیها بلند کنند.
عبدالله خود در طول سالهای جنگ بر صدر نیروهای قبیلهای شهرهای عثمانی همچون طائف و مدینه را تحت محاصره در آورد و در پیروزی متفقین نقش داشت. تصاویر شریف حسین و «شورش بزرگ عرب» تا همین امروز به ترتیب رو و پشت اسکناس یک دیناری اردن را منقش کردهاند. در فردای فروپاشی قدرت امپراتوری عثمانی در سرزمینهای عربی، شریف حسین و فرزندانش انتظار داشتند اداره تمام این سرزمینها را به دست بگیرند. اما پاریس و فرانسه نقشههایی متفاوت داشتند. دولت عربی که فیصل، برادر کوچکتر عبدالله، در سوریه تشکیل داده بود در سال ۱۹۲۰ به دست فرانسویها سرنگون شد (ریاض الصلح، پیش از آنکه لبنانی وجود داشته باشد تا او نخستوزیرش باشد، وزیر کشور همین دولت فیصل در دمشق بود.) امیر عبدالله که به همراه نیروهایش در نواحی شرق رود اردن در سرزمین تاریخی شام (سوریه) بود به سوی دمشق لشکر کشید و در این هنگام بود که یکی از وزرای دولت بریتانیا، وینستون چرچیل، او را به مجلس چای معروفی دعوت کرد و از او خواست نیروهایش را صرف مقابله با فرانسویها نکند که جز شکست نتیجهای نخواهد داشت.
سرزمینهای عربی که به صورت نظامی بین فرانسه و بریتانیا تقسیم شده بودند توسط «جامعه ملل» که تازه در ژنو تشکیل شده بود به قیمومیت فرانسه و بریتانیا سپرده شدند. سوریه تحت قیمومیت فرانسویها قرار داده شد و از کف بنی هاشم خارج شد. از سوی دیگر، پسر بزرگِ شریف، امیر علی، قرار بود پادشاه حجاز شود اما توسط رقیب دیرین خود، خاندان سعودی، سرنگون شد. فیصل اما پادشاه عراق شد و عبدالله، پسر بزرگ، بر صدر امارتی نشست که در سرزمینهای شرق رود اردن با نام «امارت شرق الاردن» در آوریل ۱۹۲۱ تشکیل شد. تقدیر این بود که پادشاهی هاشمی عراق هم ۳۷ سال بعد توسط انقلابیون چپگرا سرنگون شود و با این حساب خاندان هاشمی که با خواست حکومت بر تمام جهان عرب با لندن متحد شده و کوس جدایی از امپراتوری عثمانی زده بود در نهایت تنها حکومت بخشی کوچک از سرزمینهای عربی را به دست گرفت.
خاندان هاشمی امروز حاکم بر اردن است، کشوری که کمتر از ۹۰ هزار کیلومتر مربع مساحت دارد و یعنی شامل کمتر از یک صدم درصد مساحت کل جهان عرب میشود. از بیش از چهارصد میلیون عربِ دنیا تنها ۱۰ میلیون در این کشور زندگی میکنند. این کشور در ضمن نفت ندارد و برای تامین منابعی همچون آب نیز با مشکلات بسیار روبرو است.
با این حساب باید این سوال را پرسید که این خاندان بر صدر این کشور چه نقشی در جهان عرب بازی کرده و در تنظیم روابط آن با قدرتهای همسایه همچون ایران و اسرائیل چگونه بازی کرده؟
مهمترین ویژگی اردن را باید هممرزی آن با اسرائیل و فلسطین دانست و البته این واقعیت که این کشور سالها منکر وجود موجودیتی جدا به نام فلسطین بود و کرانه غربی را بخشی از خاک خود محسوب میکرد (این از کنفرانس اریحای ۱۹۴۹ تا انتفاضه اول در ۱۹۸۸ موضع امان بود.) بعد از تشکیل دولت اسرائیل در سال ۱۹۴۸ میلیونها فلسطینی به این سوی رود اردن آمدند و این پس از ۱۹۶۷ که اسرائيل دست به اشغال کرانه غربی و سایر اراضی فلسطینی زد تشدید شد. نتیجه آنکه امروز حدود نیمی از جمعیت اردن را فلسطینیتبارانی تشکیل میدهند که بر خلاف سایر کشورهای جهان عرب شهروندی اردنی دریافت کردهاند و در همه سطوح جامعه حضور دارند (از جمله ملکه کنونی کشور فلسطینی است.)
تنها در سال ۱۹۹۴ بود که اسرائیل و اردن رسما صلح برقرار کردند اما ملک عبدالله اول از همان ابتدا رویکردی متفاوت به جنبش صهیونیستی داشت. از او نقل میکنند که موفقیت این جنبش را مدیون سه واقعیت میدانست: یهودیستیزی در اروپا، سیاست بریتانیا در پذیرش مهاجرت یهودیان به فلسطین و گرایش افراطی در جهان عرب که میخواست هیچگونه سازشی با یهودیان نکند و فقط از دل جنگ با آن وارد میشد. در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ که جهان در تاب انقلاب و شورش میسوخت حکومتهای عرب یک به یک سرنگون شدند و دولتهای انقلابی و مترقی سر کار آمدند که رویکردشان به اسرائيل به شدت خصمانه بود. در اردن نیز نیروهایی مشابه بارها در آستانه قدرت بودند (و نقش اساسی در دولت سلیمان نابلسی در سالهای ۱۹۵۶ و ۱۹۵۷ داشتند). تنها چند دهه حکومت نظامی و ممنوعیت تمام احزاب سیاسی توسط ملک حسین بود که جلوی به قدرت رسیدنشان را گرفت.
اما در پرتوی طولانی تاریخ کدام سیاست نسبت به اسرائیل بیشتر ضامن منافع مردمان عرب بوده است؟ در سال ۱۹۳۷ که کمیسیون پیل پیشنهاد داد بخش اعظم فلسطین به دولت عربی شرقالاردن الحاق شود و بخش یهودی کوچکی هم آنجا دولت مستقل تشکیل دهد، عبدالله تنها حاکم عرب بود که این پیشنهاد را پذیرفت در حالی که یهودیها به تشکیل همان دولت کوچک راضی بودند. در سالهای پیشرو بیشتر دولتهای عرب حکومت یهودیان بر حتی یک سانتیمتر از خاک فلسطین را نمیپذیرفتند. نتیجه اما نه محو اسرائیل که پیروزی متمادی آن در جنگ با اعراب و سیطرهاش بر تمام فلسطین بود.
این سوال تاریخی هنوز مطرح است که اگر ملک حسین پس از ۴۶ سال زمامداری در سال ۱۹۹۹ بالاخره تسلیم بیماری نشده بود و پابرجا مانده بود آیا میتوانست نقشی متفاوت در رقم زدن صلح خاورمیانه ایفا کند؟
تشییع جنازه ملک حسین، ۱۹۹۹- AFP
تشییع جنازه ملک حسین در فوریه آن سال به یکی از بزرگترین گردهماییهای رهبران جهان بدل شد. از بیل کلینتون و بوریس یلتسین تا یاسر عرفات و بنیامین نتانیاهو و از تونی بلر و واسلاو هاول تا حسنی مبارک و حافظ الاسد برای وداع با او به امان رفتند. روسای جمهور سابق آمریکا از بوشِ پدر تا جیمی کارتر نیز حاضر بودند.
کاملیا انتخابیفرد، سردبیر ایندیپندنت فارسی، نیز در آن سال به نمایندگی از روزنامه «زن» در این مراسم حضور داشت. او تعریف میکند که با تاکید فائزه هاشمی، مدیر وقت «زن»، ویزای سریعالسیر خود را در خانه کاردار سفارت اردن در تهران گرفته و از راه دبی عازم امان شده تا تنها خبرنگاری باشد که از ایران میرود.
انتخابیفرد میگوید در آن سالهای ریاستجمهوری محمد خاتمی امید به بهبود روابط امان و تهران که پس از انقلاب و طرفداری اردن از عراق در زمان جنگ با ایران به زوال رفته بود وجود داشت. پادشاه بعدی، ملک عبدالله دوم، در سال ۲۰۰۳ در سفری تاریخی به ایران آمد و با خاتمی و آیتالله خامنهای دیدار کرد گرچه رویدادهای بعدی منطقه نگذاشت تهران و امان که زمانی از نزدیکترین کشورها بودند دوباره به آن سطح روابط برسند.
عبدالله دوم امروز همچنان بر تخت قدرت تکیه زده و از باثباتترین حکام جهان عرب به حساب میآید. اردن امروز از آزادترین کشورهای جهان عرب است، حکومت نظامی و ممنوعیت احزاب پایان یافتهاند و مجلس این کشور شامل گروههای متکثری از حزب کمونیست گرفته تا نیروهای نزدیک به اخوان مسلمین میشود. اردن البته با تشکیل دموکراسی فاصله بسیاری دارد و پادشاه هنوز قدرتهای اجرایی بسیاری دارد؛ اما داستان خاندان هاشمی هنوز تمام نشده و در همین گوشه کوچک از جهان عرب نمونهای متفاوت از دولت عرب را به نمایش گذاشتهاند. شصت و هشت سال گذشته و رویای ملک عبدالله هنوز از میان نرفته.