دغدغه نزدیک شدن طالبان به شهرهای بزرگ و حتی برگشت دوباره آنان بر اریکه قدرت، نگرانی بخشی از شهروندان افغانستان است. با این که گروه عظیمی از شهروندان افغانستان، به دلیل نبود ظرفیت برای حکومتداری مناسب، از دولتهای ۱۸ سال اخیر، و از آن هم بیشتر، از دولت وحدت ملی ناراضیاند، اما هنوز هم این دولت را با تمام ناتوانیهای آن بر طالبان ترجیع میدهند.
در دوران سلطه طالبان، تنها خشونت و ظلم بی حدشان بر مردم، آنان را منفور افکار عامه نساخته بود، بلکه فلج شدن تمامی عرصههای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، و تبعیض آشکار علیه گروههای زبانی، قومی و مذهبی، آنان را موجوداتی بهشدت ضد مدرنیته و تکامل جوامع انسانی معرفی میکرد.
با تمام بیاعتمادیها به حکومت و دولت کنونی، برای شهروندان افغانستان قابل قبول نخواهد بود که بار دیگر شاهد سلطه طالبان بر تمام شئون زندگیشان باشند. به همین دلیل، دغدغه حضور یا برگشت طالبان به قدرت از نگرانیهای اساسی مردم شده است. اما در نگاهی اجمالی به مسئله، طالبان با این که توانستهاند محدوده وسیعی از جغرافیای افغانستان را زیر نفوذ خود درآورند و در بخشهایی که سلطه مستقیم ندارند، نفوذ خود را حفظ کنند، اما در واقعیت امر، طالبان به هیچ موفقیت مهمی در جنگ افغانستان دست نیافتهاند.
اکثر مناطقی که طالبان هنوز زیر سلطه خود دارند، از هیچگونه ارزش استراتژیک برخوردار نیست. اگرچه طالبان هنوز در بخشهای بیشتری از افغانستان نفوذ خود را حفظ کردهاند، اما این نفوذ در حدی نیست که سلطه آنان را تثبیت کند. طالبان میتوانند با استفاده از قدرت مانورهای انفرادی و با استفاده از چند موتور سیکلت، منطقهای را برای ساعاتی تحت کنترل گیرند، ولی در بیشتر مواقع با نزدیک شدن نیروهای نظامی از منطقه فرار میکنند.
استراتژی دیگر طالبان که تا حدی در جنگها آنان را برتری داده است، حمله به پاسگاههای کوچک با گروههای پرشمار است. برای مثال، با گروهی بیش از ۵۰۰ نفر بر پاسگاهی با حدود ۵۰ سرباز حمله میکنند، و مسلما در چنین نبردی با تفاوت نیروی یک به ده، پیروزی از آن طالبان خواهد بود.
از سوی دیگر، به دلیل ناتوانی رهبری فرماندهان نظامی افغانستان برای برنامهریزی جهت عملیاتهای جنگی، تلفات نیروهای نظامی افزایش مییابد. همین چند روز پیش، به دلیل عدم بررسی دقیق وضعیت توسط فرماندهان نظامی در استان بادغیس در شمال غرب افغانستان، بیش از ۳۰ سرباز آموزش یافته کماندوی افغانستان در کمین طالبان گیر افتادند و کشته شدند.
پاکستان، در تلاش برای تغییر ذهنیت افکار عمومی جهانی را در مورد حمایت از گروه طالبان توسط آن کشور، کوشید تا فضایی را در افغانستان برای طالبان ایجاد کند تا رهبری طالبان بتواند حضور خود را در داخل خاک افغانستان منعکس سازد. ولی با تمام تلاشهای آنان، این گروه هنوز نتوانسته است جغرافیای مشخصی را در افغانستان به دست آورد. سقوط چند روزه قندوز و غزنی، بخشی از این تلاشها بود.
بهتازگی حمدالله محب، مشاور شورای امنیت افغانستان، گفته است که طالبان در سال ۱۳۹۸ بهسختی کوشیدند تا چند استان را در افغانستان را به چنگ آورند. ولی نه تنها موفق نشدند به آن آرزو دست یابند، بلکه تعدادی از شهرستانهای تحت کنترل طالبان نیز از سلطه آنان آزاد شده است.
برای طالبان بسیار حیاتی است تا حداقل یک یا دو استان افغانستان را بهطور کامل در کنترل خود داشته باشند. این امر، مزیتهای فراوانی برای طالبان خواهد داشت. نخست، طالبان را قادر میسازد تا دست بالا را در مذاکرات صلح داشته باشند و بتوانند امتیازهای بیشتری از جامعه جهانی به چنگ آورند.
در کنار آن، تصرف یک یا دو استان در افغانستان، طالبان را قادر میسازد تا رهبری خود را که سالها است در خاک پاکستان به سر میبرند، به داخل افغانستان انتقال دهند، و چنان رخدادی، پاکستان را قادر میسازد تا از زیر فشار بیش از حد جامعه جهانی در رابطه با حمایت از طالبان و دیگر تروریستها، خود را رها سازد. از سویی نیز باعث دلگرمی بیشتر نیروهای وابسته به این گروه میشود و زمینه سربازگیری بیشتری را برای آنان فراهم میکند.
با این حال دولت افغانستان تا کنون نگذاشته است که طالبان به این خواسته خود برسند. این روزها جنگ در افغانستان با شدت بیشتری جریان دارد. با این که تلفات نیروهای دولتی در این جنگها افزایش یافته است، اما طالبان نیز نیروهایی فناناپذیر نیستند. حملات هوایی نیروهای نظامی افغان و خارجی، تلفات زیادی را بر طالبان وارد کرده است؛ هرچند که در این گونه حملات تعدادی از افراد غیرنظامی نیز کشته شدهاند.
اما نکتهای که پس از این نبردها مشخص خواهد شد، این است که ادامه جنگ، نتیجه مشخصی برای هیچ گروهی در افغانستان نخواهد داشت. در کنار آن، تا زمانی که طالبان دولت افغانستان را به عنوان یک طرف معادله نپذیرند، گفتوگوهای صلح نیز به جایی نخواهد رسید، و این چرخه باطل همچنان بیمفهوم ادامه خواهد یافت.