مقامات جمهوری اسلامی ایران در کسب قدرت و ثروت و عناوین پر طمطراق اجتماعی آستانه توقف و خویشتنداری ندارند، تا حدی که برای کسب و حفظ قدرت از هر فساد و سرکوب و جنایتی دریغ ندارند؛ ثروت مردم را تاراج و مصادره میکنند و با گزینش و بورسیه و مدرکسازی و نشانهای کیلویی، برای قشر حاکم عناوین دکتر و ژنرال و آیهالله (و مشاغل مربوطه) را خلق میکنند. اشتهای آنها چنان بالاست که که از هر وسیله (دین و اخلاق و قانون و سنت) و روشی (کشتار جمعی تا شکنجه، مصادره و توقیف، بازآموزی جمعی و مهندسی اجتماعی و فرهنگی) برای کسب و حفظ تمامیت خواهانه منابع محدود در جامعه استفاده میکنند.
جمهوری اسلامی ایران هیج نهادی را مبرا از سرکوب و جنایت نگاه نمیدارد تا مردم بتوانند پناهگاهی داشته باشند. در سرکوب اعتراضات سالهای اخیر نه تنها از سپاه و بسیج، بلکه از نیروهای ارتش نیز که وظیفه مرزبانی بدان داده شده است استفاده شد. (فرمانده نیروی زمینی ارتش در مصاحبه با سایت وابسته به خامنهای ۲۲ اسفند ۱۳۹۹)
درست همانند فردی که کنترل شخصی بر روی رفتارهایش ندارد و زمان و پول و استعداد و سلامتی و روابط خود را تلف میکند، نظام جمهوری اسلامی ایران فاقد نهادها و سازوکارهایی برای ترمز کشیدن بر رفتارها و تصمیمات «خود-مخرب» و «کشور-مخرب» خود است. نهادهای رسمی برای این امور، مثل کمیسیون اصل نود مجلس یا سازمان بازرسی و دیوان عدالت اداری، نیز عملا کارکردی ندارند. بوقهای تبلیغاتی جمهوری اسلامی ایران برای قدرتنمایی به صراحت از این «بیترمز» بودن نظام دفاع، یا بدان افتخار کردهاند. خامنهای هواداران نظام را به «آتش بهاختیار» بودن تشویق میکند که عین بیاعتناعی به سازوکارهای نهادی برای کنترل و خویشتنداری است.
در این نوشته نخست به پنج مورد بسیار ملموس از موارد «تاختن تا مرز بحران» و حتی فراتر از مرز بحران اشاره میکنم، بعد از آن هم به علل فقدان سازوکارهای خویشتنداری در ایران میپردازم.
ارزهای مجازی
حرص و طمع مقامات و نهادهای جمهوری اسلامی ایران در استفاده از منابع ارزان کشور (مثل برق) حد و مرز ندارد. با اوج گرفتن قیمت ارزهای مجازی، همه دستگاههای نظامی و امنیتی و شرکتهای خودی به استخراج این ارزها که مصرف بالای برق دارند، مشغول شدند و کشورهای خارجی (چین) نیز برای استفاده از برق ارزان وارد معامله با این نهادها شدند تا آن که کشور با تولید برق مواجه شد و برای جبران کمبود برق (به دلیل صادرات گاز به عراق) مجبور به استفاده از سوخت مازوت شدند. با سوخت مازوت هم کمبودها مرتفع نشد و در عین آلودگی هوا، خاموشیها ادامه یافت تا در نهایت برای جلوگیری از بحران اجتماعی، استخراج ارزهای مجازی تا حدی محدود شد (متوقف نشد). حتما باید خاموشیها سراسر کشور را، آن هم در فصل زمستان که مصرف برق پایین است، فرا میگرفت تا استخراج ارزهای مجازی تا حدی کاهش یابد.
ارسال پارازیت
علیرغم توقف جمعآوری تجهیزات دریافت از ماهواره (از اواخر دهه ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۳ که قانونی برای جمعآوری تجهیزات دریافت از ماهواره تصویب شد تا سال ۱۳۹۸ که کرونا همهگیر شد، ادامه یافت)، جمهوری اسلامی ایران همچنان به ارسال پارازیت بر روی سیگنالهای ماهوارهای ادامه میدهد. این کار بهرغم هشدارهای متخصصان مبنی بر ضرر این پارازیتها برای سلامتی مردم، انجام میشده است. برای جمهوری اسلامی ایران، هیچ چیز، از جمله سلامت مردم، در اولویت نیست جز حفظ نظام که به تصور مقامات با محدودیت اطلاعرسانی و سرکوب خیابانی ممکن میشود. هیچ نهاد سیاسی و تخصصی نتوانسته است این امر را متوقف کند. جلوگیری از اطلاعرسانی، بر بهداشت عمومی نیز اولویت دارد و حکومت حتی در حوزه سلامت خویشتنداری به خرج نمیدهد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
معیشت
همه فشارهای اقتصادی در «شعب ابیطالب» علی خامنهای، برای طبقات کمدرآمد است. آنها مدام تحت فشار قرار دارند (تورم ۳۰۰ تا ۴۰۰ درصدی کالاهای اساسی در عرض یک سال) و این فشارهای مدام افزایش مییابد تا دیگ تحملها بترکد و بعد حکومت صدها نفر را قتلعام کند و بعد درصدی به حقوق کارگران و کارکنان دستگاههای دولتی افزوده شود یا قیمتها اندکی کنترل شود. وضعیت معیشتی مرزنشینان تا آن حد به فلاکت سوق داده میشود که به کولبری و سوختبری روی میآورند و برای متوقف کردن آنها نیز حکومت به سوی آنها به صورت فردی و جمعی شلیک میکند تا اوضاع به بحران رسد و مردم کوچه و بازار به فرمانداری حمله کنند. جمهوری اسلامی ایران در خالی کردن جیب مردم و فقیرتر کردن آنها هیچگاه خویشتنداری از خود نشان نداده است.
مصرف منابع در برنامه گسترشطلبی
جمهوری اسلامی ایران از واکسن و ماسک تا روغن و مرغ و مایحتاج دیگر عمومی میزند تا حقوق صدها هزار نیروی سپاه قدس در منطقه را بپردازد، و بعد ورود واکسنهای امریکایی و بریتانیایی که از آزمون عمومی سربلند بیرون آمدهاند، برای مردم (نه مقامات عالی رتبه و نیروهای سرکوب) ممنوع میشود. در حالی که کشورهای منطقه، مثل اسرائیل و امارات، میلیونها تن از شهروندان خود را واکسینه کردهاند، جمهوری اسلامی ایران با همان میزان از منابع، سخن از واکسیناسیون ۲۰ هزار نفری و ورود بستههای ۲۰۰ هزار دوزی واکسنهای کوبایی و هندی و روسی میگوید. بیش از صد هزار موشک برای حزبالله در لبنان ارسال میشود، در حالی که بخشی از شهروندان ایرانی غذای خود را از سطلهای زباله جمعآوری میکنند.
این برنامه حد یقف ندارد و تا زمانی که جان مردم از کمبودها به لب بیاید و به مراکز سپاه که مجری این سیاستها هستند حمله کنند، ادامه مییابد. جمهوری اسلامی ایران هر جا روزنهای برای دخالت نظامی پیدا کرده، حضور داشته است. نمیتوان نقطهای را یافت که امکان حضور و ارسال سلاح و ارز وجود داشته، و جمهوری اسلامی ایران از آن خودداری کرده باشد. نظام حاکم بر ایران سالهاست که حتی با طالبان و القاعده برای آتشافروزی در منطقه همکاری دارد.
قرضالحسنهها
جمهوری اسلامی ایران دست نیروهای امنیتی و نظامی و بازاریان خود را برای تاسیس صندوقهای قرضالحسنه (بانکداری اسلامی) بدون اعمال مقررات باز گذاشت تا آنها دهها هزار میلیارد تومان (در دوران دلار ۱۲۰۰ تا ۳۵۰۰ تومانی) از پول ملت را جمعآوری کردند و به باد دادند و وقتی مردم برای گرفتن پول خود به خیابان آمدند، نخست به آنها حمله شد و بعد دولت از جیب خود مردم، این منابع تاراجرفته را با پرداخت حدود ۳۶ هزار میلیارد تومان (ده میلیارد دلار) تا سال ۹۸ بدانها بازگرداند. صندوقهای قرضالحسنه با ادعای وامهای بدون بهره تا آنجا پیش رفتند که نخست سرمایههای تک تک شهروندان، و بعد سرمایههای عمومی را بدون هیچ ترمزی از سوی بانک مرکزی، به باد دادند. در تامین منابع اتلاف شده توسط این صندوقها نیز حکومت لحظهای تامل نکرد که از کیسه چه کسی تاراج آن منابع را جبران میکند.
چرا بیترمز هستند؟
بدون عوامل کنترل کننده، هر دولتی بیترمز میشود؛ بالاخص دولتهای مرکزی غیرفدرال و یکهتاز. چرخش قدرت، نهادهای مدنی، وارسی و توازن قوا میان سه قوه، رسانهها، تشکلها، تجمعات، بیان آزادانه شهروندان، و نهادهای نظارتی مستقل در درون حکومت، میتوانند ترمزهای هر حکومتی باشند. جمهوری اسلامی ایران همه سازوکارهای درونی و بیرونی ترمز کشیدن و کنترل و خویشتنداری را عملا تعطیل کرده است. تنها عاملی که توانسته است تا حدی از آتشافروزی و سرکوب بدون حد و مرز تا حد کشتار صدها هزار تن در داخل جلوگیری کند، نه خرد و خویشتنداری، بلکه تهدیدهای دولتهای خارجی بوده است. در حکومتهای دموکراتیک، این حاکمان هستند که از مردم میترسند. اما در جمهوری اسلامی ایران، به علت بی ترمز بودن حکومت، این مردمند که از حکومت میهراسند.
حکومتهای بیترمز مهارت زیادی در سوزاندن فرصتهای ملی و محدود کردن گزینههای خود دارند. آنها نه تنها شانسی در درازمدت ندارند و خود را به تدریج ضعیف و نابود میکنند، بلکه به ملتها و همپیمانان خود نیز آسیب میرسانند. به سرنوشت عراق صدام و لیبی قذافی در خاورمیانه و رومانی چائوچسکو و صربستان میلوسویچ در اروپای شرقی نگاه کنید. آنهایی نیز که میمانند، به فلاکت میافتند؛ مثل کره شمالی و ونزوئلا.