سعید لیلاز، روزنامهنگار و اقتصاددان طرفدار دولت، ضبط تلویزیونی خود را با این عبارت شروع میکند: «تقریبا لحظه ظهر روز ششم اسفند ۱۳۹۹ در ادامه سلسله برنامههای تاریخ شفاهی دولت تدبیر و امید در خدمت شاید مهمترین عضو کابینه حسن روحانی، یعنی دکتر محمدجواد ظریف...». گوینده عنوان برنامه را «آنسوی دولت» معرفی و میگوید نمیتواند تصور کند کسی بیش از محمدجواد ظریف از «آنسوی دولت» دانش و اطلاع داشته باشد و از او میخواهد کمی از «آنسوی دولت» که «شاید ۹۹ درصد آن را مردم هرگز نشنیدهاند» آشکار کند. با این مقدمه، مشخص است که ظریف دستکم بخشی از ناگفتهها را خواهد گفت.
ظریف در همان ابتدای سخنانش اذعان میکند که در دنیای امروز نمیتوان حرفی زد که مردم از آن مطلع نشوند. از فحوای کلام مصاحبهکننده مشخص است که برنامه برای پخش، ضبط میشود، ولی تنها چیزی که پس از آن اتفاق میافتد، پخش پیش از موعد فایل صوتی بخشی از آن برنامه است. ظاهرا، اصل برنامه حدود هفت ساعت است ولی مشخص نیست چرا فقط حدود سه و ساعت و نیم آن پخش شده است. بین زمان ضبط و درز فایل صوتی، حدود دو ماه فاصله وجود دارد.
در بخشی که منتشر شده است، احتمال نامزدی ظریف برای ریاستجمهوری مطرح میشود و علت لو رفتن نوار نیز میتواند با همین احتمال، رابطه مستقیم داشته باشد؛ یعنی کسی یا کسانی یا بخشی از حاکمیت نمیخواستهاند نام ظریف حتی به عنوان نامزد ریاستجمهوری آینده ایران مطرح شود و لذا با افشای محتوای بخشی از آن، امکان نامزدی ظریف را منتفی کردند. در اینجا قصد ما ارزیابی وجوه مثبت و منفی ظریف در جایگاه نامزد انتخاباتی نیست و فقط سعی کردهایم چندین «ظریف» را از میان محتوای سوال و جواب برجسته کنیم و قضاوت را بر عهده خواننده بگذاریم.
ظریف مسلمان
ظریف مانند اغلب دولتمردان جمهوری اسلامی، بیش از هر چیز خود را فردی با اعتقادات عمیق اسلامی معرفی میکند و هیچ فرصتی برای نشان دادن اعتقاد و التزام خود به اسلام را هم از دست نمیدهد. این را در کتاب «آقای سفیر» هم میتوان دید که در آن مدعی است در طول دوران تحصیلش در آمریکا فقط یک بار به همراه دوستان به دعوت معلم دبیرستان به خانه آن معلم رفته و یک بار هم «برای نهار میهمان یکی از استادان دانشگاه» بوده است. نزد معلم دبیرستان «فقط سالاد» و در خانه استاد دانشگاه نیز «چون به فرهنگ اسلامی آشنایی داشت، مقداری پنیر» خورده است. ظاهرا وی به سایر غذاها دست نزده است چون، «ذبح شرعی نشده بودند». (آقای سفیر صفحه ۴۸).
در مصاحبه با سعید لیلاز نیز علت «علاقهمندی مردم» به خودش را «از لطف خدا» میداند و به دفعات از رابطه خوب با آیتالله خامنهای سخن میگوید. با اینهمه معلوم نیست چرا به جای رفتن به نماز ظهر، «تقریبا لحظه ظهر روز ششم اسفند ۱۳۹۹» را برای ضبط مصاحبه با سعید لیلاز انتخاب کرده که خود ادعا میکند جزو «امت همیشه در صحنه» است!
ظریف و رهبری
نگاهی به تحصیلات و تخصص ظریف مشخص میکند که او علیالاصول با اندیشه ماکیاول در فلسفه سیاسی کاملا آشنا است و طبعا نمیتواند کاربُرد آن را در سیاست منکر شود. توصیف او از امور مملکتی ایران، بر «آن گونه که هستند» معطوف است و نه «آنگونه که باید باشند». این رهیافت، دقیقا از اندیشه ماکیاول ریشه میگیرد که به کارگیری اخلاقیات در سیاست را باور ندارد. ظریف از آیتالله خامنهای انتقادی نمیکند یا نمیگوید که مداخلات قاسم سلیمانی در روابط خارجی ایران، اوضاع را بهتر یا بدتر کرده است. فقط گله میکند که چرا خود او در جریان امور قرار نگرفته است.
ظریف به دفعات از مداخله «میدان» در سیاست یاد میکند. گرچه او قاسم سلیمانی را رقیب خود نمیداند و در مورد نتایج کارهای سلیمانی ارزیابی دقیقی ندارد. او، از محدوده «آنگونه که هست» خارج نمیشود و پیشنهادی در مورد «آنگونه که باید باشد» ندارد. میتوان گفت در مورد رهبر، ظریف حتی به ارزیابی آنگونه که هست هم نمیپردازد. به نظر میرسد که «رهبری»، خط قرمز ظریف است و او با یک استثنا که کمی پایینتر توضیح خواهیم داد، به وادی رهبر وارد نمیشود؛ مگر به تعریف و تمجید.
در بخش دیگری از سخنانش، ظریف، تصمیمات «رهبری» را ناشی از تصمیمگیری «میدان» میبیند و برخلاف باور عام، او را فراتر از همه و تصمیمگیرنده مطلق نمیشناسد: «وقتی میدان تصمیم بگیرد و اهداف میدانی بر استراتژی کشور حاکم شود، این میشود که با ما بازی کنند. سلیمانی میگوید میدان اصل است». وقتی هم مجری به امکان وجود حاکمیت دوگانه (تز لنین) اشاره میکند، ظریف وجود حاکمیت دوگانه را نفی میکند و میگوید که حاکمیت یگانه است ولی عملا اختیار را به «میدان» داده است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
این سخن ظریف، ظن موجود در جامعه فعلی ایران را تائید میکند که حاکمیت درصدد است با روی کار آوردن یک دولت نظامی، حکومت اقتدارگرایانهتری را با حمایت نظامیان بر جامعه تحمیل کند تا در سایه آن، مسئله جانشینی رهبر را از طریق انتقال آن به فردی که مورد تائید رهبر فعلی باشد، حلوفصل کند.
با این همه، ظریف از گروهی در داخل حاکمیت دل خوشی ندارد. گروهی که «نگرش جنگ سردی دارند» و فکر میکنند «آن کس که در میدان قوی است، در صحنه بینالمللی هم قوی است». ظریف گلهمند است که «هنوز باور نکردیم دیپلماسی و انسجام ملی در قدرت نقش دارد. قدرت را تک ساحتی میبینیم». ظریف به نقش مهم صداوسیما در شکلدهی افکار عمومی اشاره میکند و معتقد است که مردم هم «میدان» را به سیاست و اقتصاد و امنیت ترجیح میدهند.
ضمن این که به صورتی تاکتیکی به قاسم سلیمانی ابراز ارادت میکند و به نوعی برای کشته شدنش مرثیه سر میدهد، دستکم در یک مورد از او انتقاد هم میکند؛ این که قاسم سلیمانی در مورد «بیش از ۲۰۰ حمله اسرائیل» به مواضع ایران در سوریه، اشارهای به او نکرده و او آن را از جان کری، وزیر امور خارجه دولت اوباما، شنیده است.
ظریف، صدای ایران با لهجه آمریکایی
گفتوگوهای طولانی محمدجواد ظریف بیسابقه نیست. سالها پیش محمدمهدی راجی، حاصل ۴۰ سال گفتوگو با محمدجواد ظریف را در یک کتاب ۳۶۸ صفحهای با نام «آقای سفیر» (نشر نی ۱۳۹۲) منتشر کرد؛ بنابراین نمیتوان ادعا کرد که این مدرک فقط برای ثبت در تاریخ شفاهی بوده است و تهیهکنندگان قصد انتشار آن را نداشتهاند. هرچند در دقیقه ۱۴ فایل گفته میشود که این مصاحبه بعد از دولت آقای روحانی منتشر خواهد شد ولی محتوای فایل صوتی به خوبی نشان میدهد که بخشهایی از آن به سادگی میتوانسته است برای تبلیغات انتخاباتی هم استفاده شود.
هر دیپلمات کارکشتهای، بر اوضاع و شرایط محیطی و بینالمللی توجه دارد. وزیر امور خارجه ایران با توجه به درگیر بودن کشورش در مسائل منطقهای متعددی مانند افغانستان، لبنان، یمن، سوریه و عراق، میباید به شرایط منطقهای توجه گستردهتری داشته باشد. او که به قول روزنامه نیویورکتایمز (۱۸ مه ۲۰۰۷)، «صدای ایران در سازمان ملل است که با لهجه آمریکایی حرف میزند»، بعید است مطالب روزنامههای آمریکایی در سال ۲۰۱۸ را ندیده باشد که از بیش از ۲۰۰ مورد بمباران مواضع شبهنظامیان مور حمایت ایران در سوریه خبر دادهاند.
ظریف میگوید با جان کری «رفیق نبودم، ولی آشنا بودم». در حالی که چیزی بیش از آشنایی لازم است تا چنین اخباری پیش از رسانهای شدن بر زبان جان کری جاری شود. ناگفته نماند که اصلا معلوم نیست چرا ظریف چنین موضوعی را مطرح میکند. آیا صرفا یک تصور اشتباه است؟ آیا میخواسته به دخالت قاسم سلیمانی و ناهماهنگی وزارت خارجه با آنچه در سخنان وی «میدان» نامگذاری شده، اشاره کند یا قصد داشته وزیر خارجه سابق آمریکا را در وضعیت بدی قرار دهد؛ به حدی که جمهوریخواهان بر او فشار وارد کنند و خواهان برکناریاش از کابینه جو بایدن شوند؛ که امر غیرمحتملی است!
خبر بیش از ۲۰۰ مورد حمله اسرائیلیها به مواضع ایران را برای اولین بار، اسرائیلیها با هدف نوعی خودنمایی و بزرگنمایی منتشر کردند. طبعا این حملات، یک شبه به ۲۰۰ مورد نرسیده و در طول زمان تعداد حملات فزونی گرفته تا به رقم ۲۰۰ رسیده است. اگر بین جان کری و ظریف مبادلاتی در سطح چنین اطلاعات انجام شده باشد، ظریف باید قبل از این که تعداد حملات به ۲۰۰ برسد هم از آنها مطلع میشد. در غیر این صورت، سخن جان کری نه افشای محرمانه بلکه اشاره به اخبار روز بوده است که مطبوعات آمریکا در سال ۲۰۱۸ و در سطح وسیعی آن را پوشش دادند. بنابراین یا ظریف خواسته مظلومنمایی کند و یا این که صرفا قصد داشته است در مورد نقش «میدان» به مخاطب ایرانی آگاهی دهد و حرف خود را با استناد به جان کری، مهمتر نشان بدهد.
نکته مهمی که این روزها منتقدان و مخالفان دولت دموکرات آمریکا در همین رابطه مطرح میکنند این است که آیا جان کری با انتقال اطلاعات مربوط به بیش از ۲۰۰ حمله اسرائیل به محمدجواد ظریف، قانون «لوگان» را زیر پا گذاشته است و اطلاعات محرمانه را (منتشر شده در رسانهها!) در اختیار بیگانه قرار داده است که خود غوغا سالاری دیگری است.
وقتی قاسم سلیمانی به عنوان مظهر «میدان»، مسافرت بشار اسد به تهران و ملاقات با رهبر را بدون اطلاع وزیر امور خارجه برنامهریزی و اجرایی میکند، واکنش ظریف قهر و سکوت چند روزه است ولی با وجود شایعاتی در مورد استعفا، ظریف مجددا به سر کار خود بازمیگردد. سوالی که مطرح میشود این است که چرا ظریف در قبال ۲۰۰ مورد حمله به مواضع ایران در سوریه، سکوت میکند و تا به امروز چیزی نمیگوید؟
ظریف واقعیتگرا
با همه ایراداتی که به سخنان ظریف میتوان گرفت، باید به او به دلیل نگرش واقعگرایانهای که از اوضاع ایران دارد تبریک گفت. او معتقد است اغلب مردم فکر میکنند «روسیه و چین با یک نگاه ژئواستراتژیک باید در کنار ایران بایستند و بجنگند. در حالی که روسیه و مخصوصا چین، رقابت خود را در حوزه تکنولوژی تعریف کردهاند.» استدلال او درست است و ما امروزه تحول محسوسی را در ماهیت منازعات بینالمللی و عبور از منازعه نظامی به رقابت اقتصادی شاهد هستیم. او در اثبات سودمندی برتری اقتصادی میگوید: «به شاخ گاو نچسب؛ به پستان گاو بچسب!» و به عبارت دیگر، پستان گاو را مظهر زایش اقتصادی در برابر شاخ گاو به منزله منازعه نظامی، قرار میدهد: «امروز آمریکا ۷۸۰ میلیارد دلار و چین ۳۰۰ میلیارد دلار در زمینه نظامی سرمایهگذاری دارند. امریکا از دهه ۹۰ به این طرف نگران خیزش چین به عنوان یک قدرت اقتصادی است.» البته این واقعیتها به گوش نظامیان «میدان» که موشک با شعار نابودی اسرائیل پرتاب میکنند، فرو نمیرود.
ظریف ادامه میدهد که حرفهایی هست که «اجازه چاپش را نخواهم داد ولی میگویم». بخشی از این حرفها عبارتاند از: «گروهی در کشور ما منافع دارند برای این که همهچیز امنیتی بشود. چون نقش آنها برجسته میشود؛ در صورتی که مزیت نسبی کشور ایران در حوزه تسلیحات نیست. مزیت نسبی ما در حوزه قدرت معنایی است... اقلیتی هستند که توان ایجاد یک موج گسترده را دارند.»
این سخنان در کنار سایر حرفهای محمدجواد ظریف مانند این که «یک گروهی کشور را در چاه هستهای انداختهاند»، حاوی واقعیتهای انکارناپذیری هستند که اگر به گوش جان شنیده شوند، شاید بتوانند کشتی در حال غرق شدن مملکت را به ساحل برسانند. برخی از این واقعیتها، تکیه ظریف بر این حقایق است: قدرت از مردم است، در حوزههایی که مزیت نداریم نباید هزینه کنیم. قدرت فقط مسلسل و پول و چاه نفت نیست و ... .
اما ظریف در عین حال سعی میکند از خود در قبال موضعگیریها و کوتاهیهایی که در موارد انکار نقض حقوق بشر، اقلیتهای مذهبی، اقوام، تمایل به توجیه و وارونه نشان دادن واقعیتها و سایر موارد اجتماعی داشته نیز با همین بهانه دفاع کند که به عنوان وزیر امور خارجه و «نماینده حاکمیت»، خود را موظف میداند «از همه سیاستها و اقدامات نظام» دفاع کند؛ حتی اگر خودش هم آنها را قبول نداشته باشد! به این ترتیب ظریف از دانش و توانایی علمی خود به عنوان دارنده درجه دکترا در رشته روابط بینالملل، هزینه میکند تا هرچه را که در مجامع جهانی -درست یا غلط – بر زبان آورده است، موجه جلوه دهد.
جامعه بینالمللی هنوز نمیداند در مورد خانم آنگ سان سوچی که ۱۵ سال در زندان بود و در سال ۱۹۹۱ برنده جایزه صلح نوبل شد ولی دستاوردش را با دفاع از حاکمیت نظامیان میانمار به باد داد، چه باید بکند. جواد ظریف نتوانست جایزه نوبل را از آن خود کند ولی در مجامع علمی و دیپلماتیک، در سطح وسیعی طرفدار دارد. اما نباید فراموش کرد در این میان، به دلیل قطبی شدن جامعه ایران هر گونه جانبداری از جنبههای دانش سیاسی و دیپلماتیک ظریف همانقدر مخالف دارد که انتقاد از او.
جلیل روشندل – استاد علوم سیاسی و امنیت بینالمللی در دانشگاه کارولینای شمالی