کتاب خاطرات شارون استون، برخلاف آوازه و زندگی پرزرق و برقش در دهه نود میلادی، روایتی ساده از زندگی یک دختر فقیر خانوادهای ایرلندی در یک منطقه کارگری در ایالت پنسلوانیای آمریکا است که والدینش خیلی سختگیر بودند و فرزندان خود را تنبیه بدنی میکردند. خانوادهاش پس از آن که برادرش وارد کار موادمخدر شد و به چنگ پلیس و زندان افتاد، ترجیح دادند که شارون به نیویورک و کالیفرونیا به دنبال شغل مدلینگ و بازیگری برود که از کودکی آرزو را داشت.
با آن که دنیایهالیوود به روی بازیگران زیبا و بلوند خیلی زود روی خوش نشان میدهد، اما ۱۲ سال طول کشید که شارون با فیلم «غریزه اصلی» که در آن نقش قاتل جذابی را بازی کرد که به دنبال فریب و اغوای جنسی مامور پرونده خود است، به شهرت و محبوبیت یک «سوپراستار» رسید. شانس با او یار بود که ۱۲ بازیگر دیگر آن نقش را رد کرده بودند.
«غریزه اصلی» در سال ۱۹۹۲ در جشنواره «کن» به نمایش درآمد و شارون از استقبال تماشاچیان در سالن نمایش به وجد آمده بود، اما منتقدان آن فیلم را به باد انتقاد گرفتند و بیشتر از ۳ ستاره به آن ندادند. البته، استقبال تماشاچیان از این فیلم بینظیر بود. غریزه اصلی، ۳۲۹ میلیون دلار در گیشه فروش کرد که یک رکود عالی برای یک فیلم جنایی اروتیک به حساب میآمد.
شارون خیلی به موفقیت آن فیلم امید بسته بود. به گفته خودش، «من ۳۲ سالم بود که آن نقش را گرفتم. میدانستم که این آخرین شانسم است. چون برای صنعت فیلم پیر میشدم.»
شارون همان طور که آرزو داشت، علاوه بر موفقیت تجاری، برای بازی خود در آن فیلم نامزد جایزه بهترین بازیگر زن در نقش اول در مراسم گلدن گلوب در سال ۱۹۹۳ شد. او با خاطر مکدر به یاد میآورد که چطور «وقتی نامم را به عنوان نامزد این جایزه معتبراعلام کردند، همه پوزخند میزدند.» اما او بالاخره این جایزه را در کنار رابرت دنیرو، برای بازی در فیلم «کازینو»، از ساختههای مارتین اسکورسیزی، گرفت.
شارون استون به خوبی از حمایتهای بازیگران بزرگ آن دوره از خود، مانند رابرت دنیرو، رابرت داگلاس، و آرنولد شوارتزنگر یاد میکند، ولی کمتر در مورد فیلمهایی که در آن بازی کرده است سخن میگوید و تقریباً در مورد زندگی شخصی و ازدواج، اطلاعات کمی در اختیار مطبوعات عامهپسند و خوانندگان کنجکاو خود میگذارد. او در این مورد به روزنامه نیویورک تایمز گفته است: «در این مقطع نمیخواستم به این موضوعات بپردازم. در مورد ازدواجم باید بگویم که من قبل از عقد، پای سند حفظ اسرار خصوصی امضا کردم.»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
شارون میگوید با آن که بسیار برای خانواده و عشق اهمیت قایل بود، اما پس از سکته مغزی ناقص در سال ۲۰۰۱ که تا آستانه مرگ پیش رفت، شوهرش فیل برونستاین، روزنامهنگار معروف آمریکایی، از او جدا شد. آن سکته نه تنها به پیشرفت کاری و مالی شارون آسیب رساند، بلکه او را متوجه کرد که «من به دنبال عشقی میدویدم که در واقع وجود نداشت... به خاطر آن عشق [برونستاین] هالیوود را ترک کردم و به شمال کالیفرونیا کوچیدم.»
شارون در آغاز به جای کتاب خاطرات، میخواست مجموعه داستانهای کوتاهش را چاپ کند، اما ناشران برخلاف میل او، بیشتر به زندگی خصوصیاش به عنوان یکی از ستارههای معروف سینمای دهه ۹۰ علاقه داشتند. شارون میگوید که ناشران فکر نمیکردند مردم به داستانهای کوتاه علاقه داشته باشند، اما سنی مهتا، رئیس گروه نشراتی کناف (Knopf)، قدرت نویسندگی او را ستوده بود.
البته، این ناشران توقع داشتند که کتاب خاطرات این «بلوند جذاب سکسی»، رازها و داستانهای جالب و ناگفتهای در مورد دنیایهالیوود برملا کند، اما شارون در کتاب خود از این کار سرباز زده است. او در این مورد میگوید: «نکته اصلی در مورد کتابم این است که یک زندگی عادی را روایت میکند. من فکر نمیکنم که یک زندگی استثنایی داشتم؛ به استثنای این که ستاره فیلم شدم. این کتاب میتوانست به قلم بسیاری از دیگر کسانی نوشته شود که در شهرهای کوچک زندگی کردهاند.»
برخورد شارون با جنبش «#من هم» قدری متفاوت و محتاطانه است و در برخی جاها با فعالان این جنبش زاویه دارد. او وقتی در کتابش از نمونههای رفتارهای جنسیتزده و آزارگرانه جنسی درهالیوود یاد میکند، از کسی نام نمی برد و میکوشد که قضاوتش منصفانه باشد. به نظر میآید که او با آن دسته از منتقدان این جنبش همنوا است که به متهمان آزارجنسی فرصت دفاع و اثبات بر اساس قانون داده نمیشود.
به گفته او، «من به هر دو طرف ماجرا گوش میدهم. من طرفدار دادرسی قانونی هستم. من به سراسر چیزهایی که رخ داده، باور دارم. قانون، و نه رسانهها، باید در این جور مواقع فعال باشد.» او از مردانی مانند دستاندرکاران فیلم «کازینو» به نیکویی یاد میکند که از بازیگران و عوامل زن در برابر کارگردانان و تولیدکنندگان آزارگر حمایت میکردند.
او از کارگردانی یاد میکند که در جریان فیلمبرداری از او میخواست که روی زانویش بنشنید و وقتی شارون از این کارسرباز زد، کارگردان از او قهر کرد. همچنین، یکی از تولیدکنندگان فیلم با اصرار از شارون خواسته بود که با بازیگر مرد فیلم بخوابد تا یک رابطه واقعی عاشقانه در فیلم وجود داشته باشد.
شارون باور دارد که وضعیت کنونی درهالیوود نسبت به گذشته تغییر کرده است و زنان قدرت بیشتری یافتهاند. او به خوانندگان خود یادآوری میکند که در دوره وی، «زنان بازیگر و معروف، عزیز صنعت فیلم نبودند. ما برای آنها چیزی جز عروسک نبودیم که باید به آنچه گفته میشد، عمل میکردیم.»
مشخصات کتاب:
شارون استون/زیبایی دو بار زیستن/انتشارات کناف/۲۵۶ص/۲۰۲۱