علیرضا زاکانی، یکی از هفت نفری است که از گذرگاه تنگ و سخت نظارت و صحنهآرایی علی خامنهای برای انتخابات ۱۴۰۰ گذشته است. او نمونهای است از همان گروهی که رهبر جمهوری اسلامی برای تداوم نظام به آنها دل بسته است: جوان، مومن و انقلابی.
اما واقعیت، چیزی ورای حرفهایی است که علی خامنهای میگوید و دلباختگانش میشنوند. همه این صفات هنوز برای نشاندن نامزدی مثل زاکانی روی صندلی ریاستجمهوری کافی نیست؛ هرچند که از این منصب نامی بیش باقی نمانده باشد و هرچند که او خلاف دو دوره پیشین انتخابات ریاستجمهوری که از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شد، اکنون جواز نامزدی را دریافت کرده است.
علیرضا زاکانی، متولد ۱۲ اسفند ۱۳۴۴ در تهران است. در نوجوانی به جبهههای جنگ عراق علیه ایران پیوست و مجروح شد. خودش میگوید به دلیل حضور در جبهه و جراحت، دیپلمش را به سختی گرفت. پس از جنگ در رشته دستیاری کودک در دانشگاه به تحصیل ادامه داد، اما به جای آن در رشته پزشکی هستهای فارغالتحصیل شد. باز هم به گفته خودش چنین تغییر رشتهای که نیازمند رتبهای بسیار متفاوت در کنکور ورودی دانشگاه است با تاکید و خواست مسئولان دانشگاه صورت گرفته است.
پدرش، حسین زاکانی، کشتیگیر و از پهلوانان تهران بود. همسرش، معصومه پاکتچی پیش از ازدواج با او، همسر یک جانباخته جنگ بود و فرزندی داشت. خانم پاکتچی دارای تحصیلات حوزوی تا سطح ۳ است و سالها در مدیریت حوزههای علمیه زنان استان تهران فعالیت داشته است.
زاکانی سه فرزند به نامهای طیبه، مریم و زینب دارد. دختر اولش در دوره دبیرستان است و دو دختر بعدی او پس از ورود به دانشگاه ازدواج کردند. مریم زاکانی لیسانس مهندسی کامپیوتر را از دانشگاه صنعتی شریف و فوقلیسانس علوم انسانی دیجیتال را از اکول پلیتکنیک فدرال لوزان دریافت کرد و سپس همراه همسرش به ایران بازگشت.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
زاکانی فعالیت سیاسی خود را از دانشگاه و با پیوستن به بسیج دانشجویی آغاز کرد. اعتراضهای دانشجویی تیرماه ۱۳۷۸ فرصت خوبی برای او شد تا هم برای اصلاحطلبان جمهوری اسلامی خودی نشان دهد و مقابلشان بایستد و هم در سرکوب اعتراضها همراه نظام باشد.
پس از پایان تحصیلات و اتمام مسئولیت در بسیج دانشجویی، او دیگر به چهرهای معتمد تبدیل شده بود و اجازه بالا رفتن از نردبان ترقی در نظام اسلامی را یافته بود. برای همین، ابتدا جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی را تاسیس کرد. چند دوره دبیرکل این تشکل تندرو اصولگرا بود. بعدها عضو شورای مرکزی ۱۱ نفره جبهه متحد اصولگرایان شد و سپس ریاست «جبهه تحولخواهان انقلابی» را برعهده گرفت.
در دورههای هفتم، هشتم و نهم، عضو مجلس شورای اسلامی شد. در محافل مطبوعاتی جمهوری اسلامی هم پایگاهی برای خود تاسیس کرد و صاحب سایت خبری جهان نیوز و هفتهنامه پنجره شد؛ البته با هزینه حکومت. برای نمونه، سازمان تبلیغات اسلامی ۵۰۰ میلیون تومان به او داد تا تنها برای یک سال در نشریه پنجره، «بصیرتزایی» کند.
در پی تحولات درونی میان اصولگرایان پیرو ولایت، او از راهیابی به مجلس دهم بازماند، اما از بالا رفتن از پلههای ترقی در نظام اسلامی نه. پس از بیرون ماندن از مجلس شورای اسلامی، از مرداد ۹۵ تا خرداد ۹۸، با جایگاه سرلشگری، رئیس مجمع عالی بسیج کشور شد.
پس از یک دوره دوری، باز به مجلس شورای اسلامی رفت و این بار از قم. در مجلس یازدهم رئیس مرکز پژوهشهای مجلس شد که نقشی عمده در تهیه و تدوین طرحهای نمایندگان و رای آنان به طرحها و لوایح دارد. او ساختار این مرکز را چنان تغییر داد که صدای اعتراض نمایندگان و فعالان سیاسی بلند شد.
علیرضا زاکانی در جنگ و جدالهای سیاسی و جناحی درونحاکمیتی هم حضوری فعال داشته است و اغلب در خط مقدم جبههای که وابسته و پیوسته به بیت علی خامنهای است، در گشودن جبهههای تازه و حمله به مغضوبانی که باید مجازات میشدند، پیشگام بوده است.
نمونههای این پیشگامی را میتوان در حملات و انتقادهای او به چند پرونده و فردی که قرار بود تمشیت شوند، دید. در انتقاد از پرونده کرسنت و مسئولان وزارت نفت، در شروع حمله به اطرافیان محمود احمدینژاد، در حمله به حسین فریدون برادر حسن روحانی، در افشاگری علیه اکبر طبری و فرایند به حاشیه راندن صادق لاریجانی و در بسیاری از دیگر منازعات درونحاکمیتی. او همواره در خط مقدم جبههای قرار داشته که از سوی هسته اصلی قدرت با محوریت بیت علی خامنهای پشتیبانی میشود.
با این همه، به نظر نمیرسد هیچیک از این ویژگیها بختی برای انتصابش به مقام ریاستجمهوری، یا به گفته علی خامنهای رئیس اجرایی نظام نصیبش کند.
بسیاری گمان میبرند که او سرانجام به سود نامزد اصلی و مقرر، کنار میکشد. با این همه تقریبا میتوان مطمئن بود که در دولت «جوان و انقلابی» مد نظر علی خامنهای، او همچنان بر نردبان ترقی ایستاده است.