علی خامنهای دو سال پس از آنکه بر صندلی رهبری جمهوری اسلامی تکیه زده بود در میان جمعی از طلبههای بسیجی و اعضای تیپ مستقل ۸۳ امام صادق گفت که روحانیون نباید فقط به دنبال درس و بحث باشند و اگر روحالله خمینی زنده بود و میدید اکنون آخوندها «در تکواندو، دانِ ۴ دارند و اینگونه پیشرفت کردهاند، خیلى خوشحال مىشدند».
این سخنان در سال ۱۳۷۰ انجام شده است و از قضا حسن روحانی، رئیسجمهور کنونی ایران نیز در آن جلسه حضور داشت. دلیل حضور حسن روحانی این بود که این تیپ در سال ۱۳۶۵ با حضور او به عنوان نماینده شورای عالی دفاع شکل گرفته بود. در آن جلسه یک روحانی دیگر هم بود. مجتبی ذوالنور، فرمانده تیپ ۸۳ امام صادق که با پیشنهاد حسن روحانی به فرماندهی رسیده بود.
تیپ امام صادق در دوره جنگ وظیفهاش اعزام مبلغ و روحانی برای تهییج رزمندگان به جنگ و پیشروی یا توجیه ناکامیها بود. پس از پایان جنگ و مرگ روحالله خمینی وظیفه این تیپ تغییر بزرگی پیدا کرد. تیپ ۸۳ امام صادق در کنار حزبالله قم و حفاظت اطلاعات سپاه قم کار سرکوب مخالفان علی خامنهای در حوزهها، ترساندن مراجع تقلید و روحانیون ارشد منتقد رهبری جدید و شکل دادن به حوزهای همراه و مطابق میل خامنهای را برعهده داشت.
حسن روحانی و مجتبی ذوالنور در مرکز این اقدامات برای تثبیت رهبری علی خامنهای بودند. حسن روحانی از زمان آغاز رهبری خامنهای به عنوان نماینده او در شورای عالی امنیت ملی و دبیر این شورا منصوب شد. هر چند شورای عالی امنیت ملی در دوره دبیری حسن روحانی پروندههای بزرگی همچون برنامهریزی برای ترورهای خارج کشور و بعد مقابله با تبعات آن و سرکوب فضای داخلی را هم بر عهده داشت ولی پرونده قم و مراجع و روحانیون ارشد به صورت ویژه با مدیریت حسن روحانی پیش میرفت.
مجتبی ذوالنور هم از همین مجرا پلههای ترقی را در جمهوری اسلامی پیمود و بعدتر به عنوان نماینده خامنهای در سپاه و سپس به مقام و منصب نماینده مجلس و رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی رسید.
شاید عجیب باشد که در آغاز چهارمین دهه از رهبری علی خامنهای، مجتبی ذوالنور که همکار حسن روحانی در پروژه «تنظیم قم و حوزهها» به نفع خامنهای بود بگوید که روحانی را باید هزار بار اعدام کرد.
آنچه ذوالنور در مهرماه سال گذشته در مورد روحانی گفت، پیام غیرمستقیم علی خامنهای بود. روحانی در هشتمین سال ریاستجمهوریاش به دنبال حل مشکل برجام و مذاکره با آمریکا بود و در جلسه هیات دولت گفت: «وقتی برخی از اصحاب امام حسن آمدند و با زبان معترضانه که چرا صلح کردی، چرا در برابر طرف شما پیمان را امضا کردید، حضرت فرمودند، جامعه اسلامی که فقط شما ۱۰ نفر نیستید، شما ۲۰ نفری که اینجا نزد من آمدید که فقط دنیای اسلام نیستید. من در مسجد رفتم برای مردم سخنرانی کردم و دیدم اکثریت قاطع جامعه صلح میخواهند و وقتی که مردم این را میخواهند، صلح را انتخاب میکنم. امام مجتبی به ما میآموزد که مرد جنگ باشیم به روز جنگ، و مرد صلح باشیم به روز صلح. اگر در روز صلح، جنگیدیم و در روز جنگ، صلح کردیم، هر دو خطا و اشتباه است. بهموقع باید بایستیم و بجنگیم و بهموقع باید صلح کنیم.»
در واکنش به این سخنان حسن روحانی، مجتبی ذوالنور که ریاست کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس را بر عهده داشت در توییتر خود نوشت: «جناب روحانی؛ اگر برای توجیه مذاکره با دشمن، علت صلح امام حسن بامعاویه راخواست اکثر مردم از امام ذکر میکنید! امروز اکثریت قاطع ملت ایران به کمتر از عزل و مجازات شما راضی نمیشوند؛ با منطق شما، رهبر انقلاب باید دستور دهند هزار بار شما را اعدام کنند تا دل مردم عزیز راضی شود».
روحانیون تکواندو کار، حامیان رهبر تازهکار
حمله به روحانیون منتقدی مانند آذری قمی و حسینعلی منتظری، برگزاری راهپیماییهای مختلف علیه مراجه سنتی و دفاع از رهبری علی خامنهای و نهایتا تغییر حوزههای علمیه به دو بخش ساکت و بیقدرت (سنتی) و پر هیاهو و قدرتمند (مرید علی خامنهای)، پروژهای بود که در دهه ۷۰ و ۸۰ انجام شد. حسن روحانی خود بخشی از این پروژه حساس بود. حتی پرونده حصر قائممقام رهبری سابق و «امید امت و امام» هم در دست او بود.
هر کس در این پروژه به نحوی شرکت داشت به مقام و منصبی مطمئن رسید. برادران پناهیان که کف خیابان فریاد حمایت از خامنهای سر میدادند و چماقداران را تهییج و سازماندهی میکردند عزیز دفتر خامنهای شدند و هماکنون به رغم شایعات گوناگون در مورد فساد اقتصادیشان مصونیت آهنین دارند.
محمدتقی مصباح یزدی و موسسه امام خمینی که امور تئوریک، تربیت کادر و سازماندهی ایدئولوژیک «خلافت خامنهای» بر جان و مال «رعایای ایران» را پیش بردند عنوان «مطهری دوم» را از علی خامنهای گرفتند و حواریونش راهی کانادا و آمریکا و انگلستان شدند تا از سفره گشوده رهبری خامنهای طعامی لذیذ نصیبشان شود.
سیر رشد مجتبی ذوالنور و مهرههای کلیدی تیپ امام صادق هم که گفته شد. حسن روحانی هم از یک سیاستمدار متوسطالحال و میانرتبه به جایگاه ریاستجمهوری رسید.
راه پاستور از قم میگذرد
خامنهای از همان ابتدای رهبریاش میدانست که برای تثبیتش به عنوان «رهبر انقلاب» ناگزیر باید قم را رام کند. خمینی در نتیجه رهبری انقلاب ۵۷ و جایگاهش در حوزه آنچنان کاریزمایی داشت که قم را تهدیدی برای خود نمیدید. ماجرای خامنهای متفاوت بود. نه جایگاه حوزوی داشت و نه اساسا نقشی مهم در انقلاب که از آن به عنوان منبع قدرت استفاده کند. دو خطر بزرگ در قم، رهبری او را تهدید میکرد: اول، روحانیون سنتی و عالیرتبهای که او را «هیچ» میدانستند و اساسا با تشکیل حکومت دینی هم مخالف بودند و دوم، روحانیون سیاسی مانند حسینعلی منتظری که جایگاهش در قم و ایران از او بالاتر بود.
او برای همین از طلبههای جوانی که هنوز به مدار روحانیون سنتی وارد نشده بودند یا مطرود سنتیها بودند خواست که به خطابه و وعظ اکتفا نکنند. اینکه او از تکواندو کار شدن روحانیون هم تجلیل میکرد اشاره پرت و پیشپا افتادهای به آن معنا بود که به شما اختیار و اجازه میدهم در هر فعالیتی که مایلید وارد شوید، خودم حصن و حصار شما خواهم بود و اگر تابع من باشید سعادتمندتان میکنم. همین روحانیون پروژه سرکوب قم را پیش بردند و نهایتا دومین حوزه بزرگ شیعیان به تیغی در دست علی خامنهای بدل شد.
خامنهای در سه دهه گذشته این تیغ بران را هر زمان خواسته به صورت هر کسی کشیده است. نه فقط حذف و حصر منتظری و آذری قمی که نخستین شعارهای علنی علیه اکبر هاشمی رفسنجانی نیز در قم شنیده شد.
محمود احمدینژاد وقتی سودای قدرت بیشتر به جانش افتاد و خواست مترسک ریاستجمهوری نباشد، همین گروه آماده و تیغ بران خامنهای بود که او را هدف گرفتند و جریان انحرافی خوانده شد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
وقتی حسن روحانی نیز به ریاستجمهوری رسید و اختلاف نظر درباره مذاکره و توافق با آمریکا پیش آمد، همین گروه دست به کار شدند. یاران سابق روحانی در برابرش قرار گرفتند و ماجرای برافراشته شدن پلاکاردها در قم پیش آمد که در آن با اشاره به مرگ مشکوک هاشمی رفسنجانی نوشته بود: «آنکه مذاکره شعارت، استخر فرح در انتظارت».
این شعار اشارهای داشت به غرق شدن هاشمی رفسنجانی در استخری که حامیان علی خامنهای میگویند متعلق به ملکه سابق ایران بوده است و البته پیامی روشن به حسن روحانی که قرار است تو را هم به سرنوشت رفسنجانی دچار کنیم.
روحانی در دوران ریاستجمهوریاش کوشید رابطهای حسنه با قم برقرار کند. کارت هدیههای پانصد هزار تومانی و دومیلیون تومانی طلبهها در دوره ریاستجمهوری روحانی همیشه برقرار بود. وزرا و مشاوران روحانی به قم میرفتند و گزارش کار به علمای آنجا میدادند و برمیگشتند ولی همه این تلاشها نتوانست قم را راضی کند.
سررشته امور در پایتخت مذهبی ایران در دست کسی است که اکنون بر مسند رهبری جمهوری اسلامی تکیه زده است. کارت هدیه و برقراری بیمه و مستمری و بازنشستگی قم را راضی نمیکند. روحانی حتی برای به دست آوردن دل بزرگان قم برخلاف محمود احمدینژاد هیچ وزیر زنی را به مجلس معرفی نکرد. او در سیاستهای فرهنگیاش متحجرترین افراد را به کار گرفت تا قم از او نرنجد. اما بیفایده بود.
دوران ریاستجمهوری حسن روحانی نشان داد که فرمانروای بلامنازع قم علی خامنهای است. نزدیکی به خامنهای و دوری از او است که رابطه قم با مقامهای سیاسی را تعیین میکند و به همین دلیل روحانی در دوران ریاستجمهوریاش چهره منفور قم بود.