سخن گفتن از «طالبان جدید» در افغانستان یک اشتباه بزرگ است. هیچ تغییری در طالبان نیامده است. طالبان از اینکه دروازه مذاکرات را با آمریکا و دولت کابل گشوده اند و تلاشها در باره آتش بس و اطمینان دادن کشورهای همسایه در جریان است، نمیتوانند جهان را به آسانی فریب دهند. چرا که طالبان همزمان به تسخیر شهرداریها و مناطق مرزی و حمله به استانها ادامه میدهند و نیروهای دولتی سریعتر از قطعات دو مینو در برابر جنگجویان طالبان فرو میریزند و مانند کره ذوب میشوند. اکنون تجارب گذشته مبنی بر انحصار قدرت از جانب سازمانهای اسلام سیاسی، برخلاف تعهدات و گفتوگوهای قبلی شان، در حال تکرار شدن است.
تمام کوششهای عربستان سعودی و سازمانهای فلسطینی برای اجرای توافقات مصالحه میان «حماس» و «فتح» به ناکامی انجامید و نتوانستند حماس را متقاعد کنند که مشارکت در دولت خودگردان را بپذیرد و اجازه دهد تا حاکمیت مشروع دولت خودگردان به غزه باز گردد. بلکه بر عکس حماس تلاش دارد با بهرهبرداری سیاسی از نبرد «شمشیر قدس»، رهبری خود را بر فلسطین تحمیل کند و قدرت خود را از نوار غزه به کرانه باختری رود اردن و اردو گاههای فلسطینی گسترش دهد.
به همین ترتیب تمام نمایندگان سازمان ملل متحد و ایالات متحده آمریکا، نتوانستند حوثیهای یمن را به پذیرش قطع نامههای سازمان ملل متحد و نتایج گفتوگوهای میهنی و نشستهای بینالمللی متعدد در پایتختهای مختلف اروپا، وادار کند. بلکه بر عکس پروژهای که حوثیها با کمک ایران پیش میبرند، این است که یمن را به دوران پیش از انقلاب و جمهوریت یعنی به زمان امامت بر گردانند، اما نه در زیر سلطه امام احمد و فرزندش امام بدر و خاندان حمید الدین، بلکه در زیر سلطه عبد الملک حوثی و خاندان حوثی.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
اخوانالمسلمین در مصر هم همینبرنامه را داشتند؛ آنها انقلاب مردمی را ربودند و قدرت را در انحصار خود گرفتند تا اینکه ارتش به کمک مردم آنها را از قدرت دور کرد. «داعش» و «القاعده» در عراق و سوریه نیز به همین راه روان بودند تا اینکه توسط نیروهای روسی پشتیبان رژیم سوریه و نیروهای آمریکایی پشتیبان کُردها در شرق فرات و دولت بغداد، از صحنه بیرون رانده شدند.
حتی سازمان «النهضه» در تونس که از سرنوشت اخوان در مصر به هراس افتاد و وانمود کرد که از سرگذشت آنها درس گرفته و مشارکت در قدرت را میپذیرد، اما با وجود آن تا به حال در پی انحصار قدرت است. از اینرو تصادفی نیست که میبینیم راشد الغنوشی رئیس النهضه و رئیس پارلمان تونس، در برابر احزاب چپی، راستی و میانهرو تونس، چنان عمل میکند که گویی هم رئیس دولت است و هم رئیس حکومت و هم صاحب بلا منازع کشور. وی در مقالهای زیر عنوان «مشارکت اسلامگراها در حکومتهای غیر اسلامی» در ۱۹۹۸ به صراحت نوشته بود: «اسلامگرها میتوانند برای مدت کوتاهی با احزاب سیکولار در قدرت شریک شوند و دولت سیکولار دموکرات به وجود آورند، اما هدف بلند مدت خود را که تشکیل حکومت اسلامی است نباید از یاد ببرند، بلکه هر گاه که شرایط آماده شد، باید به آن اقدام کنند.»
امروز در رسانهها تبلیغ میشود که گویا طالبان بعد از اینکه توسط نیروهای آمریکایی و جنگ سالاران قومی و قبیلهای افغان، از قدرت طرد شدند و ۲۰ سال را بیرون از قدرت سپری کردند، اکنون پخته شده اند و تغییر کرده اند، اما این خرافاتی بیش نیست و هیچ کس فریب آن را نخواهد خورد.
طالبان که مولود سازمان اطلاعات نظامی پاکستان است، ۲۰ سال پیش به کمک پاکستان همه جنگ سالاران را شکست داد و افغانستان را به تنهایی در چنگال خود گرفت. علت پیروزی طالبان که به آسانی به دست آورد این بود که جنگ سالاران در فساد غرق شده بودند و بر سر ثروت و قدرت به جان هم افتاده بودند و ناامنی و هرج و مرج کشور را فرا گرفته بود، در این شرایط بود که طالبان خود را به عنوان جنبشی از طلبه مدارس دینی معرفی کرد و مبارزه علیه فساد، کشت کوکنار و مواد مخدر، تطبیق شریعت اسلامی، تأمین امنیت و فراهم کردن زندگی شرافتمندانه را شعار خود قرار داد که در نتیجه به پیروزی رسید.
طالبان امروز هم همان تجربه دیروز خود را عملی خواهند کرد که عبارت است از تفسیر سختگیرانه از فقه اسلامی و تحجر اجتماعی. در دولت طالبانی زنان حق آموزش و کار را نخواهند داشت، آموزش تنها در مدارس ملایی باید صورت بگیرد، کمترین مخالفت مجازاتش بریدن سر با شمشیر خواهد بود. در دولت طالبانی، رهبران پشتون بیرون از حلقه طالبان و همه رهبران تاجیک، ازبیک و هزاره، جز تسلیمی و اطاعت مطلق راه دیگری نخواهند داشت. دیگر روزهای مشوره و «لوی جرگه» و تفاهم سپری شده و زمان اقدامات تروریستی القاعده از افغانستان علیه غیر نظامیان در خاورمیانه، اروپا و آمریکا آغاز شده است.
جز آنچه گفته شد، آیا طالبان برنامه دیگری دارند که به مردم پیشکش یا به زور تحمیل کنند؟ برنامه طالبان در داخل معروف است یعنی تکرار همان تجربه قبلی. اما در خارج، تعهد طالبان این است که از اقدامات تروریستی از خاک افغانستان علیه آمریکا، اروپا و کشورهای عربی و همسایه، جلوگیری خواهند کرد، اما حقیقت چیزی دیگری است و این وعدهها هرگز جامه عمل نخواهد پوشید.
کارشناسان امور تروریسم از جمله دو کارشناس بر جسته فرانسوی هریک «اولیویه روآ» و «ژيل كپل» جنبشهای اسلام سیاسی را به دو نوع تقسیم میکنند: نوع اول، جنبشهایی هستند که دارای پروژه ملی میباشند و در محدوده جغرافیای کشورهای خود عمل میکنند، مانند طالبان و حماس. نوع دوم، جنبشهایی هستند که پروژه جهانی دارند، مانند داعش و القاعده. اما این حقیقت را نباید از یاد برد که طالبان با القاعده هم پیمان است و در گذشته تمام تسهیلات را برای اقدامات تروریستی در اختیار آن قرار داده بود که حمله به برجهای دو قلوی مرکز تجارت جهانی در نیویورک از خطرناکترین آنها بود. حماس هم با ایران هم پیمان است که واشنگتن آن را «بانک مرکزی تروریسم» مینامد. گذشته از آن بازگشت طالبان به افغانستان به معنای بازگشت جنگهای داخلی است. امروز نه تنها اسماعیل خان مشهور به «شیر هرات» بر ضد طالبان فرا خوان جنگ داده، بلکه در همه نقاط کشور، مردم علیه طالبان در حال بسیج شدن هستند.
از این جهت حتی دیپلماتان کارکشته و سیاستمداران با تجربه هم نمیتوانند کشورهای همسایه و قدرتهای صاحب نفوذ در افغانستان، را قناعت دهند که طالبان تغییر کرده و بازگشت امارت طالبانی به افغانستان، خطری را در پی نخواهد داشت. لازم است مقوله آلبرت انیشتین را به یاد آوریم که: «انتظار نتیجه متفاوت از تکرار تجربه بر مواد تجربه شده، نوعی از دیوانگی است».
© IndependentArabia