دولت ابراهیم رئیسی از نظر ارگان رسمی دستگاه رهبری، «دولت طراز انقلاب اسلامی» نام گرفته است (کیهان تهران، ۷ شهریور ۱۴۰۰). ابراهیم رئیسی نیز از سوی بوقهای تبلیغاتی رژیم، به عمار و مالک اشتر و رجایی تشبیه شده است. این تعاریف و تمجیدها چنان اغراقآمیز و باسمهای است که حتی برخی از افراد جناح ولایتمدار نسبت به مخاطرات آن هشدار دادهاند؛ بالاخص که احمدینژاد و دولتش نیز به همین ترتیب تمجید شدند و شد آن چه شد.
این دولت چه ویژگیهایی دارد که چنین توصیفاتی از آن صورت گرفته است؟ برای کشف این ویژگیها نباید به سخنان و وعدهها اکتفا کرد، چون حکومت جمهوری اسلامی ایران یک حکومت ناشفاف، دروغگو، جنجالساز، و تبلیغاتمحور است. حتی «طرازهای انقلاب اسلامی» (عدالت و معنویت به سبک سپاهیان و روحانیت شیعه) هم اهمیتی ندارند، چون انقلاب ۵۷ و نظام حاصل از آن جز سبعیت و فلاکت و نکبت به بار نیاورده است. آنچه در این میان اهمیت دارد، کارنامه افراد و گروهها، دستاوردها، و سیاستها است.
سیاستها
دولت رئیسی از حیث سیاستهای اعلام شده، طابق النعلبالنعل، از سیاستهای مورد نظر علی خامنهای پیروی میکند. جوهره سیاستهای خامنهای نیز مهندسی اجتماعی و سیاسی و فرهنگی در جهت انحصار قدرت و ثروت و منزلت در دست قشر حاکم اسلامگرا و بسط نفوذ در دنیا برای چالش با غرب است. وزرای رئیسی در برنامههایی که به مجلس دادند، مواضع خامنهای را در مورد سیاست خارجی، سیاست داخلی، آموزش، اقتصاد، بحرانهای اجتماعی، فرهنگ و هنر، و سبک زندگی تکرار کردهاند. برخی از آنها اصولا مدیریت را در دستگاه رهبری و تحت نظر بیت آغاز کردهاند و خانهزاد هستند.
ترکیب
اعضای این دولت اکثرا از مدیران نهادهای اقتصادی تحت نظر بیت و نهادهای امنیتی-نظامی انتخاب شدهاند که مدیرانشان مستقیما از سوی علی خامنهای منصوب میشوند و سیاستهای رهبر را اجرا میکردهاند. اعضای دولت رئیسی و رئیس آن، خط قرمزی برای حفظ نظام نداشتهاند و به هر اقدامی برای حفظ و بسط قدرت دست زدهاند. آنها هسته سخت حکومت و مدیران و سیاستگذاران نظامی هستند که کشتار جمعی، نقض مداوم حقوق انسانها، ترور، شکنجه، و اعترافگیری کار هر روزه آنها بوده است. اگر روزی امکان محاکمه مقامات جمهوری اسلامی ایران در دادگاه فراهم شود، اعضای دولت رئیسی و خود وی از متهمان ردیف اول خواهند بود. اعضای این دولت همچنین ید طولایی در فساد و رانتخواری و قانونگریزی و ویژهخواری دارند.
منش
اعضای دولت رئیسی نیز مانند رهبر نظام جمهوری اسلامی ایران، افرادی طلبکار از عموم، خودحقپندار، خودنخبهپندار، خودقربانیپندار، متوهم، و گریزان از پاسخگویی بودهاند. جامعه ایران تا کنون برای رسیدن این گروه به درک محدودی از واقعیات عالم، هزینه بسیار بالایی پرداخت کرده است، اما اینان هنوز به دنبال تحمیل باورهای خود به عالم هستند.
اینان تازه به عرصه مدیریت نظام نیامدهاند و هر یک دو تا چهار دهه سابقه دارند. از هریک از آنها انبوهی از مهملات و تصمیمات ضدعقلانی و ضدعرفی تا اینجا به یادگار گذاشته شده است؛ مثل امضای نامهای در باب ممنوعیت ورود واکسن به کشور (وزیر بهداشت) تا دفاع از فیلترینگ (وزیر ارتباطات)، ادعای ممکن نبودن ورود خودرو غیرکُرهای به پارکینگ خانهها در کره جنوبی (وزیر تعاون)، تا دشمنی با نهادهای صنفی (وزیر ارشاد)، ایفای نقش در بمبگذاری مرکز یهودیان در آرژانتین (وزیر کشور)، تا درگیری با پروندههای فساد (وزرای راه و اطلاعات و ورزش و نفت)، و سرقت علمی (وزیر نیرو). این میراث فربهتر خواهد شد. چنین دولتی، نمیتواند خود را دولتی عادی و عادیساز بروز دهد.
روش
مدیریت در دنیای امروز، بیش از آن که موضوع چیستیها باشد، موضوع چگونگیهاست. روشهای دولت رئیسی برای رسیدن به اهداف اعلام شدهاش، مشخص نیست. این دولت میگوید میخواهد یک میلیون مسکن بسازد؛ ولی روشن نیست که کجا، با کدام منابع، برای چه کسانی، با چه سازوکارهایی و از طریق همکاری با چه موسساتی. اعضای دولت رئیسی، خاصه وزیر خارجه، مشخص نکردهاند که آیا میخواهند به برجام بازگردند، یا از آن خارج شوند. هیچ بازه زمانی برای این دو گزینه عرضه نشده است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
دولت رئیسی کسری بودجه دارد، اما مشخص نیست چگونه میخواهد با این مشکل مواجه شود: چاپ پول، مالیات بیشتر، قرضه خارجی، یا ریاضت اقتصادی (ظاهرا صندوق ارزی خالی است). رئیسی دستورالعمل اجرایی میدهد، بدون درخواستی مشخص یا ارائه روش. مثلا مینویسد «سریعا به مشکلات خوزستان رسیدگی شود»، یا «اطمینان والدین را برای رفتن کودکان به مدرسه کسب کنید»، اما مشخص نمیکند چگونه. او در نحوه عمل، همانند احمدینژاد خود را در جایگاه رهبر کشور میبیند، اما در واقع تدارکاتچی است و کار تدارکاتچی، این است که در دنیای واقع، اموری را جابهجا کند.
وعدههای خیالی
سعید محمد، رئیس سابق قرارگاه خاتمالانبیا، در مورد وعده ساختن سالی یک میلیون مسکن از سوی دولت رئیسی، میگوید: «بر مبنای آمار سالی یک میلیون مسکن، اگر حجم مورد اشاره را برابر ۱۰۰ میلیون متر مربع در نظر بگیریم، برای ساخت آن به حداقل ۵۰۰ هزار میلیارد تومان پول نیاز است که پنج برابر بودجه عمرانی کشور است. تزریق چنین عددی تورم وحشتناک ۳۰ تا ۴۰ درصد بیش از نرخ تورم بالای کنونی را در پی دارد، به علاوه چنین پولی اصلا در دسترس نیست.» (تابناک ۱۰ شهریور ۱۴۰۰)
وعده ایجاد سالانه یک میلیون شغل (از سوی وزیر کار) و اعطای زمین مجانی به افراد واجد شرایط (از سوی وزیر راه) نیز نامحتمل به نظر میرسند، چون با رشد اقتصادی نزدیک به صفر و کسری بودجه ۵۰ درصدی، دولت برنامه عمرانی ندارد تا به تولید شغل منجر شود. زمینهای متعلق به اوقاف و منابع طبیعی نیز مدعیان قدرتمندی دارد که به محرومان نخواهند رسید، مگر آن که مدیران تازه روی کار آمده، محروم یا «واجد شرایط» تلقی شوند و زمین مجانی به آنها داده شود.
کارنامه
کارنامه یک ماه اول این دولت، دو سفر به خوزستان و چابهار، دیدار ابراهیم رئیسی از بهشت زهرا، نقض پروتکلهای دیپلماتیک از سوی وزیر خارجه در نشست بغداد، و تایید نصب غیرقانونی شهردار تهران از سوی هیات دولت است. سخن وزیر بهداشت رئیسی در مورد وزیر بهداشت روحانی و یادکردن از او به عنوان «شهید زندهای که مثل الماس میدرخشد»، نیز در یاد صدها هزار نفری که عضوی از خانواده خود را در همهگیری کرونا از دست دادهاند، خواهند ماند. علی خامنهای در دیدار با هیئت دولت در ۷ شهریور، حرفی در مورد کار دولت نداشت جز دیدار رئیسی از خوزستان. رئیسی از این رو راه درازی برای رسیدن به دستاورد احمدینژاد دارد. کارنامه احمدینژاد بهخوبی نشان میدهد که سفرهای استانی تا چه حد در پیشرفت و رفاه کشور تاثیر داشته است (تقریبا هیچ).
فهرستی طولانی از طرد شدگان
بدین ترتیب، دولت «طراز مکتب» جمهوری اسلامی ایران، یک دولت تدارکاتچی، خیالپرداز، با اعضای تروریست و فاسد است که همه از اعضای حلقات نزدیک به رهبر هستند؛ بدون برنامه اجرایی، و مجری سیاستهای رهبر. دولتهای قبلی این نظام چنین بودهاند و دولتهای بعدی نیز چنین خواهند بود.
روسای دولتهای قبل که برخی از ویژگیهای فوق را بهخوبی درک نکرده بودند، در تبعید به سر میبرند، «رئیس فتنه» نام گرفتهاند و ممنوعالتصویر و ممنوعالخروجند، «خبره بیبصیرت» خوانده میشوند و در استخر فرح غرق شدهاند، «رهبر فرقه انحرافی» نام گرفتهاند و دوستانشان در زندان هستند، یا جاسوس انگلیس خوانده شدهاند. بنا به سنت موجود، رئیسی نیز احتمالا در نقطهای به این فهرست اضافه خواهد شد. بالاخره شکستها و انجام نشدن وعدهها باید بر گردن کسانی انداخته شود.