نظر دولت اسرائیل
بخش دوم «مشروح مصاحبه عالیجناب پرزیدنت رئیسی برای استخدام بادیگارد»، آماده انتشار بود که حماسه دستگیری خانم گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی و دخترش و دامادش، خبرهای دیگر را تحتالشعاع قرار داد.
ارکان انتظامی و بسیج و سپاه و ارتش جمهوری اسلامی، که به قول سردار قالیباف، یکی از ده قدرت برتر نظامی دنیاست، توانستند با عملیات پیچیده و دشمنشکن، نیروی متخاصم را شناسایی کرده و با تکیه به ناوشکنها و اژدرافکنهای پیرزن شکن، موفق شدند این مادر ستار بهشتی را که یکی از سرسختترین مادر ستار بهشتیهای دنیاست، محاصره کرده و به سزای اعمال سوگوارانه و عزادارانه اش برسانند.
در عین حال دولت اسرائیل اعلام کرد که این کشور دیگر هراسی از عملیات سانتریفیوژی و اورانیوم غنی کنی رژیم ندارد، چرا که برایشان مسلم شده اصرار جمهوری اسلامی برای داشتن بمب اتمی این است که میخواهد عنداللزوم آن را بزند به مادر ستار بهشتی.
در اینجا گزارش نظامی-حماسی سرداری را که فرماندهی عملیات مادرگیری و خواهرگیری و شوهرخواهرگیری را به عهده داشته، به حضور رهبر معظم، ملاحظه میفرمایید. ستار بهشتی وبلاگ نویس جوانی بود که ۹ سال پیش دستگیر شد و پیش از رسیدن به دادگاه و محکومیت قانونی، زیر رأفت اسلامی در زندان کشته شد!
ای رهبر عظما
ای رهبر عظما خبر خوش خبر خوش
یکبار دگر عرضه نمودیم توحش
اجرا شده فرمان عزیزی که نوشتی
در رابطه با مادر ستار بهشتی
رفتیم و گرفتیم همان پیرزنک را
البته ندیدیم روا مشت و کتک را
دادیم نشان از خودمان رأفت اسلام
رزمایش ما بیشترش بود به دشنام
ای کاش کزین رأفت اسلام بکاهیم
اِعمال شود هرچه خشونت که بخواهیم
زین رأفت اسلام بسیجی شده خسته
گردیده در این رابطه دست همه بسته
با مادر ستار نمودیم رعایت
تا هیچ نماند پس از آن جای شکایت
حق بود که ما تکه به تکه ببُریمش
در لشگرمان قیمه نموده بخوریمش
وحشیگری البته در این رابطه حق بود
افسوس نه در متهمه جان و رمق بود
پابند زدیمش که مبادا بگریزد
یکراست رود خارج و با ما بستیزد
انداخته شد داخل ماشین نظامی
ما دلخور از این رأفت اسلام، تمامی
یک خواهر زینب که نشستی بغل او
تنها دو سه وشگون بگرفت از کپل او
دیدیم در این حال ز ره دخترش آمد
با دیده گریان کمک مادرش آمد
تا خواهر ستار بهشتی نزده جیک
زد خواهر زینب دو سه مشتش اتوماتیک
دادش سه دوجین فحش همه دست نخورده
با فحش بجنباند از او زنده و مرده
چون شوهر او گفت چرا فحش زننده؟
دیدم که شده نوبت کاراته بنده
تا من بپرم، خواهر زینب لگدش زد
با چکمه مخصوص به یکجای بدش زد
من بعد ز جا جستم و گفتم به ابوالفضل
چندان بزنم تا شوی از زندگیت عزل
اول دو سه تا مشت به فرمان پیمبر
بعدش دو سه تا هوک به فرموده رهبر
آنوقت من و چند تن افراد بسیجی
آنقدر زدیمش که بیفتاد ز گیجی
وقتی طرف افتاد زمین خسته و مظلوم
گفتم بشتابید که شد نوبت باتوم
شد شکر خدا دیلم و باتوم فراهم
با رأفت اسلام زدیمش همه با هم
***
فیسبوک همگانی هادی خرسندی (کلیک کنید)