«شِیم»* بر شما!
پلیس تورنتو، بین دو گروه ایرانی دیوار حایلی درست کرده است. در یکسو عزاداران پرچم به دست مشغول سینهزنی هستند، و در سوی دیگر، عدهای با سازوآواز میرقصند. بخشی از مهاجران ایرانی در کانادا، راهافتادن دستههای عزاداری محرم در خیابانهای تورنتو را با حضور جمهوری اسلامی در آنجا یکی میدانند. از دید آنان، کسانی که در این مراسم شرکت میکنند، طرفداران حکومت جمهوری اسلامی هستند. آنها از دولت کانادا خواستهاند که جلو انجام این مراسم را بگیرد، اما قوانین این کشور درباره آزادیهای مذهبی روشن است: تا زمانی که آزاری به کسی نرساندهاید، پلیس با شما کاری ندارد.
یک روز هیجانانگیز ایرانیان گریخته از چنگال جمهوری اسلامی در کانادا :| pic.twitter.com/Y11hTYuwQu
— بوتیمار (@bitternism) September 1, 2019
میلیونها نفر در سراسر جهان کریسمس را جشن میگیرند بیآنکه به مسیح ایمان داشته باشند. جشن روز عشاق در غرب، یادگاری از یک قدیس مسیحی، و جشن ایرلندی سنت پاتریک، یادگار قدیس دیگری است؛ اما برای کسانی که شکلاتهای قرمز به هم هدیه میدهند و لباس سبز میپوشند، این سابقه مذهبی اهمیت چندانی ندارد.
در ایران نیز «نوروز» در ابتدا بخشی از مراسم دینی بوده است، اما هزار و چهارصد سال پس از ورود اسلام به ایران، نوروز همچنان بزرگترین جشن ایرانیان است.
قدمت عزاداری جمعی برای امام سوم شیعیان بهاندازه نوروز نیست، اما در بستر فرهنگی ایران رشد کرده است و جزئی از آدابورسوم ایرانیان شده است و بیشتر عناصر هنر اقوام ایرانی، از موسیقی و رقصهای آیینی گرفته تا نقالی و پردهخوانی، را نیز میتوان در آن یافت؛ اما برخی، به عاشورا از دریچه فرهنگ و هنر و تاریخ نگاه نمیکنند. این نگاه، در میان مهاجران ایرانی مقیم کانادا، بهویژه قدیمیترها و کسانی که با پیشینههای سیاسی و عقیدتی مخالف با حکومت جمهوری اسلامی یا در نتیجه سرکوبهای سیاسی و فرهنگی تن به مهاجرت دادهاند، عمیقتر است، و پررنگتر شدن حضور عوامل یا مدافعان حکومت در کانادا نیز این نگرش را تقویت کرده است. بر این مبنا و از نگاه آنان، برگزاری مراسم «عزاداری حسینی» و سینهزنی در خیابانهای تورنتو، گونهای «ابراز وجود بیشرمانه» عوامل حکومت جمهوری اسلامی بهشمار میآید که باید در برابر آن ایستاد و مانع از آن شد.
علی شریعتی پنجاه سال قبل پشت میکروفن حسینیه ارشاد سعی داشت داستانی هزاران بار روایتشده را جور دیگری تعریف کند: «همانطور که دیروز در بحث شهادت گفتم، کاری را که امروز صورت گرفته است و نبردی که امروز رویداده است، اگر از متن تاریخ بشری جدا کنید و اگر از متن یک عشق و ایمان و عقیده ببُریم و به صورت یک حادثه مجرد و یک درگیری در یکگوشه از زمین و در یکلحظه از زمان تلقی کنید، کاری را که حسین در تاریخ انجام داد، از روح و معنی انداختهاید».
در زمانهای که انقلابهای جوان جهان را گرفته بود و پرچم سرخ کمونیستها در گوشه و کنار جهان نشان آزادیخواهی و آزادگی بود، او و شاگردانش تلاش کردند پرچم سبز علوی را در ایران بلند کنند. اما نه حسینیهای که بنا کرده بودند ربطی به مکانی برای عزاداری داشت، و نه آنها که بهجای منبر پای میز خطابه نشسته بودند، علاقهای به روضه امام حسین داشتند.
بهصورت سنتی، هر خانواده در ایران به مسجدی در محل زندگی خود تعلق داشت و مراسم مذهبی مانند ولیمه حج و عروسی، نماز میت، مراسم ختم و عزاداری خود را در آن برگزار میکردند. امام آن مسجد به جشنهای خانوادگی دعوت میشد و به خمس و زکات مردم رسیدگی میکرد و خطبه عقد و طلاق را میخواند.
بسیاری علی شریعتی را پدر معنوی انقلاب اسلامی میدانند، اما او آنقدر زنده نماند که این پیروزی را ببیند. کسی که با عنوان رهبر انقلاب اسلامی ایران در رأس حکومت جدید جای گرفت، آیتالله روحالله خمینی بود.
او در چهارم آبان سال ۶۰ در جمع وعاظ و خطبای تهران و قم، یکی از معروفترین جملات خود را به زبان آورد: «محرّم و صفر است که اسلام را نگهداشته است ... عزاداری به همان قوّت خودش باید باقی بماند و گویندگان پسازاینکه مسایل روز را گفتند، روضه را همانطور که سابق میخواندند و مرثیه را همانطور که سابق میخواندند، بخوانند و مردم را مهیا کنند برای فداکاری».
اما آن روضهخوانیها کمکم از شیوه معمول و سنتی خود دور شد، و مانند بسیاری دیگر از مناسک و سنتهای مذهبی که در انتهای قرن بیستم و اوایل قرن حاضر تغییر ماهیت دادند و از عناصر صرفاً مذهبی به اموری اجتماعی تبدیل شدند، مراسم عزاداری امام سوم شیعیان نیز در کشورهای شیعه، بهخصوص ایران و عراق، تغییر ماهیت داد.
پس از سقوط صدام حسین در عراق، شیعیان آن کشور توانستند پس از سالها برای نخستین بار آن مراسم مذهبی را آزادانه برگزار کنند. از آن سال به بعد، این مراسم و تعداد شرکتکنندگان و نحوه برگزاری آن، عرصه زورآزمایی سیاسی شیعیان عراق برای سهمخواهی در نظام سیاسی عراق بوده است.
در ایران اما وضع به گونه دیگری بود. شکل سنتی دهه محرم که همیشه توسط خود مردم و با نذورات آنها برگزار میشد، پشتیبان جدیدی یافت. حکومت جمهوری اسلامی تلاش کرد که این تشکیلات عظیم مردمی را در دست گرفته و از وعاظ برای تبیین ایدیولوژی رسمی حکومتی استفاده کند، اما در این امر چندان موفق نبود.
از تکیه دولت تا داربست فلزی
چند سالی است که در آستانه محرم، قیمت اجاره داربست فلزی در ایران بالاتر میرود. در هر کوچه و خیابان یک حسینیه موقت ساخته میشود و چند پسربچه و چند جوان بسیجی و یک طبل یاماها و سیستم صوتی، دورهم جمع میشوند. این شیوه جدید را محمود احمدینژاد با کمکهای مالی به دستههای عزاداری محلات ایجاد کرد تا توان تأثیرگذاری مساجد و تکیههای قدیمی، قدرتمند و پرجمعیت را به چالش بکشد. آن دهه، آغاز اوجگیری مداحان در برابر واعظان و نوحهخوانهای سنتی و حکومتی بود.
فریادهای آهنگین، حرکتهایی که بیشتر به رقص میماند و فضای کمنور حسینیههای جدیدالتاسیس همراه با ضربآهنگ فریادها و پایکوبیهای چند صدنفری، مراسم عزاداری دهه محرم را به یک جشنواره پرسروصدای خیابانی تبدیل کرد. در آن روند، رفتهرفته، شمار روزهای عزاداری و ساعات حضور مردم در خیابانها نیز بیشتر شد. اعتراض مراجع قم نیز تأثیر چندانی در این روند نداشت و مداحان هرروز پرقدرتتر میشدند.
تضادهای مذهبی، علت و زمینه بخش بزرگی از جنگهای بشری بودهاند. بسیاری از دولتهای جهان در حال حاضر به نحوی با مذهب درآمیختهاند. در امریکا، هنوز نمایندگان کنگره به کتاب مقدس خودشان سوگند یاد میکنند. اما با کمرنگ شدن عقاید مذهبی و زیادشدن تعداد بیباوران به خدا و کسانی که به مذهب خاصی متعلق و معتقد نیستند، روشن نیست که سرنوشت آیینهای مذهبی چه خواهد بود.
* شرم (Shame)