نمایش ۱۸ فیلم بخش مسابقه برلیناله سهشنبه شب با نمایش «فیلم رماننویس»، ساخته هونگ سانگسو، کارگردان پرکار کره جنوبی، خاتمه یافت.
فیلمهای چند روز آخر مسابقه عموما مایوسکننده بودند؛ مثل «الکاراس» ساخته کارلا سیمون، محصول مشترک ایتالیا و اسپانیا، که با حمایت مالی نهادهای ایالت کاتالونیای اسپانیا ساخته شد و به نظر میرسد هدفش بیشتر تبلیغ اقلیم آن منطقه است؛ داستان قدیمی کشاورزانی که در مقابل از دست دادن زمینهای خود در برابر فناوری جدید مقاومت میکنند؛ شاید نخنماشدهترین موضوع فیلمهای بهاصطلاح «هنری» سینمای اروپا که در این فیلم خوب هم به آن پرداخته نشده است؛ گرچه طبیعت زیبای منطقه و موفقیتهای فیلمبرداری و تدوین به چشم میآید.
مورد مشابه دیگری که البته از «الکاراس» بهتر است، «سه زمستان» (نام دیگر: «قطعهای از آسمان») ساخته میشائیل کوخ سوییسی است؛ داستانی که در کوهستانهای زیبای آلپ سوییس میگذرد و روایت مرد دامداری است که مدت کوتاهی پس از ازدواج به تومور مغزی مبتلا میشود و در حالی که حالش رو به وخامت میگذارد، خانوادهاش را با چالش مواجه میکند. این فیلم نیز در واقع بر بنیان یکی از باورهای انجیلوار سینمای بهاصطلاح «هنری» اروپا است: اینکه سینما قرار است «زبان تصویر باشد» (گرچه در تاریخ واقعی سینما هیچوقت چنین نبود و همیشه هم زبان تصویر بود و هم زبان گفتار) و برای همین انگار فیلمبرداری از صحنههای نفسگیری همچون رشتهکوههای آلپ قرار است جای پردازش داستان و دیالوگ را بگیرد. در این فیلمها بیشتر شخصیتها (که اغلب نابازیگرند) بهطرز مرموزی همیشه ساکتاند و کمتر حرف میزنند تا حالوهوایی تاثیرگذار و غیرقابل دسترس بگیرند؛ دنیایی دور از دنیای واقعی که میشناسیم.
فیلمی متفاوت درباره داعش در پاریس
در این میان، یک فیلم موفق نیز دیدیم. این فیلم بیش از هر چیز شاید به یک سوال ساده پاسخ میدهد: چگونه میتوان درباره حملهای تروریستی فیلمی متفاوت ساخت؟ این دقیقا همان کاری است که ایساکی لاکوئستا، کارگردان اسپانیایی، در «یک سال، یک شب» انجام داد؛ فیلمی بر اساس روایتهای واقعی بازماندگان حمله داعش به پاریس در نوامبر ۲۰۱۵.
لاکوئستا به همراه ناهوئیل پرز بیسکایارت (بازیگر درسهای فارسی) و نوئمی مرلان (بازیگر پرتره زنی در آتش)، دو بازیگر اصلی فیلم، روز دوشنبه در نشست خبری فیلم در برلیناله شرکت کردند. مرلان و بیسکایارت نقش دختری فرانسوی و دوستپسر اسپانیایی او را بازی میکنند که در آن شب تلخ در سالن کنسرت باتاکلان در پاریس بودند و جان سالم به در بردند.
فیلم محصول مشترک فرانسه و اسپانیا است و در گفتوگوهای دو طرف، به تنشهای مختلف سیاسی و اجتماعی در این مورد برمیخوریم و به این ترتیب، سوالهای وسیعتری که تروریسم اسلامگرا پیش روی جامعه اروپایی میگذرد، مطرح میشوند. مرلان در پاسخ به این سوال که آیا جامعه فرانسه آماده است که کارگردانی اسپانیایی یکی از مهمترین رویدادهای سالهای اخیرش را بازگو کند یا نه، جواب داد که افرادی از ۱۳ کشور مختلف در ساخت فیلم مشارکت داشتند و افزود: «این داستانی از بشریت است و از عشق و هنر نیز میگوید. مهم نیست کارگردان مال کجا باشد؛ مهم به اشتراک گذاشتن خاطرات است.»
موفقیت فیلم در این است که نه صرفا بر وجوه شخصی زندگی آدمها تمرکز میکند و سوالهای وسیعتر و تنشهای واقعا موجود جامعه اروپا را بیتوجه میگذارد و نه با این مسائل سرسری برخورد میکند. یکی از بهیادماندنیترین صحنههای فیلم زمانی است که دو شخصیت اصلی (سلین و رامون) با هم به سخنرانی فرانسوا اولاند، رئیسجمهوری فرانسه، گوش میکنند و هر یک از زاویهای به آن انتقاد دارند و با یکدیگر دعوا میکنند. مثلا رامون شاکی است که چرا اولاند اینقدر بر فرانسه و ارزشهای جمهوریتش تاکید دارد؛ در حالی که قربانیان از کشورهای مختلف بودهاند. سلین که خود چند ثانیه قبل از اولاند انتقاد کرده که چرا تمام توجهش را بر عراق و سوریه متمرکز کرده است و نه مشکلات داخلی کشور و مهاجران عربتبار، این بار به دفاع از کشورش برمیخیزد و میگوید: «به فرانسه حمله کردهاند!»
مرلان با یک بازی به یادماندنی دیگر نشان داد که در سن ۳۳ سالگی از تاثیرگذارترین بازیگران سینمای فرانسه و حتی جهان است. او که سه سال پیش با موفقیت بیحدوحصر «پرتره زنی در آتش» (فیلمی که واقعا استحقاق نخل طلا را داشت، گرچه به آن نرسید) به چهرهای جهانیتر از پیش بدل شد، این امکان را دارد که با این فیلم جدید به جایزه سزار که دو بار نامزد آن شد اما هنوز آن را فتح نکرده است، برسد. این بازیگر با ایندیپندنت فارسی گفتوگویی هم انجام داد که بهزودی منتشر میشود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
پائولو تاویانی: «سینما هیولای غریبی است که هنوز غافلگیرم میکند»
پائولو تاویانی، کارگردان ۹۰ ساله ایتالیایی که از بزرگترین کارگردانان زنده جهان محسوب میشود، نیز روز سهشنبه جدیدترین اثر خود با نام «خداحافظ لئونورا» را در بخش مسابقه جشنواره برلین عرضه کرد. او در نشست خبری این فیلم گفت: «سینما هیولای غریبی است که هنوز غافلگیرم میکند.»
این کارگردان به همکاری با برادرش، ویتوریو تاویانی، معروف است که در سال ۲۰۱۸ درگذشت و حالا پائولو تنهایی فیلم میسازد. در «خداحافظ لئونورا»، او سراغ یکی از بزرگترین چهرههای تاریخ ادبیات ایتالیا رفته است: لوئیجی پیرآندلو، برنده جایزه نوبل ادبیات. فیلم دو بخش دارد: اول، روایت اینکه چطور خاکستر جسد او در جریان جنگ جهانی دوم از رم به جزیره سیسیل منتقل شد تا به وصیتش عمل شود. دوم، اقتباسی از داستان «میخ» که پیرآندلو در ماههای آخر زندگیاش نوشت: داستان پسری ایتالیایی که در بروکلین آمریکا به قتل متهم میشود.
تاویانی که پیش از آن در سال ۱۹۸۴ با «کائوس» از پیرآندلو اقتباس کرده بود، در نشست خبری گفت که خود و برادرش عمری از این نویسنده الهام گرفتهاند. او افزود که برای فیلم از صحنههای سینمای نورئالیسم ایتالیا و فیلمهایی مثل «هموطن» روسلینی و «دزد دوچرخه» ویتوریا دسیکا استفاده کرده است؛ چرا که «حقیقت ۱۰ سال وحشتناک پس از جنگ را در این فیلمها یافتم؛ تصاویر خشن این فیلمها را میتوان رنسانسوار دانست».
فابریتسیو فراکانه، بازیگر فیلم، هم که در نشست خبری حضور داشت، گفت لباسهای فیلم او را یاد پدربزرگش انداختهاند که در هر دو جنگ جهانی اول و دوم شرکت داشت. او افزود که از سیاهوسفید بودن فیلم خیلی خرسند است و احساسش را چنین بیان کرد: «از این طریق این اقبال را داشتم که بخشی از سنت پرافتخار نورئالیسم باشم.»
با این حساب، ۱۸ فیلم بخش مسابقه جشنواره برلین به مدت حدود یک هفته نمایش داده شدند و حالا نوبت جوایز است که شب چهارشنبه اعطا خواهند شد.