فیلم تاریخی-مذهبی «رستاخیز» که روایتی داستانی از قیام امام سوم شیعیان است، حدود یک دهه بعد از تولید، سرانجام امکان نمایش یافته است. تعصب و سختگیری مراجع تقلید شیعه درباره نمایش چهره خانواده و منسوبان حسین ابن علی – بهخصوص ابوالفضل عباس- باعث شد که این فیلم با کارگردانی احمدرضا درویش، نه در سالنهای سینما و نه حتی شبکه نمایش خانگی ایران، که در پلتفرمی نسبتا ناشناخته به شکل آنلاین به نمایش درآید. آنچه بر این فیلم گذشته است و این شکل عرضه بی سروصدا، به شکل نمادین وضعیت امروز سینمای تاریخی-مذهبی ایران را به نمایش میگذارد.
روایتهای تاریخی از داستانهای مذهبی در تاریخ سینما همواره طرفداران خود را داشته است. از «ده فرمان» و «کتاب آفرینش» که سیسیل ب. دمیل و جان هیوستون، فیلمسازان سرشناس آمریکایی، در دهههای ۱۹۵۰ و ۶۰ ساختند، تا روایتهای متعدد از زندگی عیسی مسیح و تا برداشتهای ریدلی اسکات و دارن آرونوفسکی از موسی و نوح که در همین یک دهه اخیر تولید و پخش شدند، هالیوود تاریخ مذهب در دنیای بشری پیش از اسلام را به چشم داستانهای حماسی و اسطورهای دیده و مقابل چشم مردم جهان گذاشته است.
در این شیوه روایت، پیامبران یا چهرههای مذهبی، قهرمانان و نمایندگان جبهه خیرند و در مقابل شری قرار میگیرند که اغلب یا نماینده قدرت حاکم ظالم وقت است، یا نماد بیاعتقادی به وحدانیت، و یا هر دو. حتی مصطفی عقاد در فیلم «رسالت» درباره پیامبر اسلام، از همین قاعده پیروی کرد و فیلمی ساخت که بعد از چند دهه هنوز دیدنی است.
پس عجیب نیست که در سینمای ایران هم از همین قاعده کلاسیک در روایت داستانهای مذهبی-تاریخی استفاده شود؛ با این تفاوت که در چهار دهه گذشته، اغلب فیلمها و سریالهای تاریخی بدون کمک حکومت ساخته نشده است، چون بخش خصوصی در تامین بودجه و امکانات تولید چنین آثاری ناتوان است.
سازندگان فیلم «رستاخیز» طی یک دهه اخیر گفتهاند که بیشتر بودجه تولید را نه از دولت، که از سرمایهگذاران شیعه خارجی تامین کردهاند؛ هرچند، بنیاد سینمایی فارابی اعلام کرد که بعد از توقیف این فیلم با پرداخت ۱۷ میلیارد تومان، شصت درصد از مالکیت آن را به دست آورده است. با این حال، با آن که «رستاخیز» در جشنواره فجر سیودوم هشت جایزه، از جمله سیمرغ بلورین بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را از آن خود کرد، به عنوان محصولی نیمهخصوصی، هرگز اجازه اکران سینمایی نیافت.
گامهای اول؛ از «سفیر» تا «روز واقعه»
بعد از انقلاب ۵۷ در ایران، تولید فیلم درباره رخدادهای مذهبی تاریخ اسلام خیلی زود آغاز شد؛ حتی پیش از راهاندازی صنعت سینما به شیوه نظام جمهوری اسلامی. «سفیر» را فریبرز صالح کارگردانی کرد و تهیهکننده آن بنیاد مستضعفان بود. داستان فیام درباره قیس ابن مسهر، از یاران امام سوم شیعیان، است که به کوفه میرود تا نامهای را به یکی از بزرگان این شهر برساند، اما ابن زیاد، والی منصوب یزید ابن معاویه، او را دستگیر میکند و قیس در نهایت بعد از تسلیم نشدن در برابر خواستههای ابن زیاد، اعدام میشود.
این فیلم در سال ۱۳۶۱ در اولین دوره جشنواره فجر به نمایش درآمد و سپس اکران شد، اما بارها روی آنتن تلویزیون هم رفت و نسلهای مختلف آن را دیدهاند. بر خلاف تصور اولیه، «سفیر» فیلم بیارزشی از آب درنیامد. صالح به سختی تولید فیلم را طی چند ماه به پایان رساند و فرامرز قریبیان در نقش قیس، شمایل قهرمانی را که هم اعتقاد درونی به پیشوایش دارد و هم مبارزی ماهر است، باورپذیر ارایه داد. بعد از چهار دهه، «سفیر» همچنان یکی از موفقترین فیلمهای تاریخی-مذهبی تولید شده در سینمای ایران است.
اما موفقیت نسبی این فیلم باعث نشد که تولید آثار تصویری درباره صدر اسلام و قرن اول هجری به رویه معمول تبدیل شود. در حالی که تلویزیون درباره تاریخ متاخر ایران سریالهایی مانند «هزاردستان» و «امیر کبیر» را تولید میکرد، اما در دهه ۶۰ حتی صداوسیما هم از پس هزینههای آثار مذهبی-تاریخی برنمیآمد.
در چنین شرایطی، تولید فیلم «روز واقعه» (بر اساس فیلمنامه بهرام بیضایی و بدون حضور او روی صندلی کارگردانی) در اوایل دهه ۱۳۷۰، اتفاق مهمی بود. در حالی که فیلمساز برجسته سینمای ایران اجازه تبدیل متن باارزش خود را به فیلم پیدا نکرد، شهرام اسدی به عنوان کارگردانی جوان که فقط سابقه ساخت یک فیلم سینمایی داشت، برای کارگردانی «روز واقعه» انتخاب شد. او البته به زبان سینما آشنایی داشت و به کمک زبان فاخر فیلمنامه و جزییات دقیق و شخصیتهای بدیعی که بیضایی خلق کرده بود، و البته موسیقی تاثیرگذار مجید انتظامی و فیلمبرداری مازیار پرتو و اصغر رفیعیجم، یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران را درباره وقایع عاشورا، ،آماده نمایش کرد.
«روز واقعه» به عنوان تولید بخش خصوصی (موسسه هدایت فیلم) و با حمایتهای بنیاد سینمایی فارابی ساخته شد، اما تولید آسانی نداشت. ترکیب بازیگران فیلم یک بار تغییر کرد و فیلمبرداری چند نوبت به تاخیر افتاد. سرانجام، این فیلم در جشنواره فجر سال ۷۳ رونمایی شد و پنج جایزه گرفت. البته برگزارکنندگان و داوران جایزه بهترین فیلمنامه را به بیضایی اهدا نکردند و «روسری آبی» رخشان بنیاعتماد این جایزه را به دست آورد.
این فیلم که داستانش از زاویه دید یک تازهمسلمان به نام عبدالله روایت میشود، سفری برای شناخت حق از باطل است. بیضایی وجه اسطورهای و نمادین حادثه عاشورا را در سفر عبدالله تا رسیدن به دشت کربلا برجسته کرده است و در مسیر داستان، حرکت این شخصیت برای کشف حقیقت، به اودیسهای بیزمان و بیمکان تبدیل میشود تا به نقطه پایانی میرسد: «من حقیقت را پاره پاره بر خاک دیدم. من حقیقت را بر سر نیزه دیدم.»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
عبدالعظیم حسنی و تلاش ناکام میرباقری
داوود میرباقری با پیشینه ساخت سریال «امام علی»، انتخاب خوبی برای روایت داستان زندگی عبدالعظیم حسنی بود. فیلم «مسافر ری» قرار بود یکی از شخصیتهای مذهبی مورد احترام ایرانیان را در قالب فیلم سینمایی تصویر کند. بسیاری از بازیگران و عوامل سازنده سریال موفق میرباقری، او را در ساخت «مسافر ری» همراهی کردند. امکانات تولید و بودجه هم از طرف حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی تامین شده بود. اما این فیلم به یکی از ناکامیهای کارنامه میرباقری تبدیل شد. نه منتقدان فیلم را پسندیدند، و نه مردم از اکران آن در سینماها استقبال کردند.
جالب آن که شیوه روایت «مسافر ری» هم بر اساس ایده سفر شخصیت اصلی شکل گرفته است. عبدالعظیم حسنی در مسیر فرار از ماموران متوکل، خلیفه دهم عباسی، به سمت شهرری میرود و با شخصیتهایی مواجه میشود که هر یک نماینده یکی از اقوام ایرانی به شمار میآیند. میرباقری کوشیده بود پیوندی نمادین میان اسلام و ایران در این فیلم ایجاد کند. اما شیوه چیدن شخصیتها در مسیر قهرمانش، مصنوعی و شعاری به نظر میرسید و از آن گذشته، فیلم سینمایی مدیوم خوبی برای این داستان نبود. به همین دلیل، «مسافر ری» فیلمی کند، خسته کننده، و دچار تشتت از آب درآمد و میرباقری برای روایت داستانهای تاریخی بعدی خود به تلویزیون بازگشت.
تاریخ پیش از اسلام؛ از سلیمان تا مریم
در نیمه دوم دهه ۱۳۷۰، صداوسیما و سایر نهادهای حکومتی به روایت تاریخ پیش از اسلام علاقهمند شدند. آنها تحت تاثیر مواضع رهبر نظام جمهوری اسلامی ایران، میخواستند روایتهای «قرآنی» از پیامبران و سایر شخصیتهای مذهبی پیش از اسلام ارایه کنند. به همین دلیل، سریال «مردان آنجلس» درباره «اصحاب کهف» در تلویزیون ساخته شد و فرجالله سلحشور بعد از آن مجموعه تلویزیونی «یوسف پیامبر» را هم ساخت.
یکی دیگر از این تلاشها به ساخت فیلم-سریال «مریم مقدس» ختم شد تا داستان مادر عیسی مسیح از زاویه دید مسلمانان روایت شود. نقش «مریم» به شبنم قلیخانی سپرده شد که آن زمان بازیگری ناشناس بود. نسخه سینمایی با کمک تبلیغات پرحجم تلویزیون، در اکران موفق بود و به پرفروشترین فیلمهای سال ۱۳۸۰ تبدیل شد. این نسخه که از دل مجموعه تلویزیونی تدوین شده بود، از خود سریال - که جزییات بیشتری داشت- اثر بهتری بود، ریتم تندتری داشت، و بدون زواید، ماجراهای قبل و بعد از تولد عیسی مسیح را روایت میکرد.
شهریار بحرانی، کارگردان «مریم مقدس»، در میانه دهه ۸۰ سراغ پروژه بلندپروازانه دیگری رفت. او قصد داشت زندگی سلیمان پیامبر را در قالب سهگانهای سینمایی بسازد که البته فقط قسمت اول ساخته شد و با نام «مُلک سلیمان» در سال ۸۹ اکران شد. این فیلم با بودجه مصوب مجلس وارد مرحله تولید شد و بیش از پنج میلیارد تومان هزینه روی دست سازندگانش گذاشت که در زمان ساخت مبلغ هنگفتی بود.
اکران این فیلم با امتیازها و مزایای ویژه همراه بود؛ ازجمله توزیع بلیت نیمبها و اعزام دانشآموزان و تبلیغات تلویزیونی رایگان و پرحجم. با وجود دیدگاه منفی منتقدان درباره فیلم، برخی نشریات تخصصی سینمایی از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و نهادهای دیگر، از انتشار مطالب منفی درباره فیلم منع شدند. در فضای رقابتی اکران آن روزها، دورهای طولانی به اکران این فیلم اختصاص یافت و طبق آمار رسمی، در نهایت حدود ۵۰۰ هزار تماشاگر به تماشای فیلم نشستند. اما حتی نیمی از هزینه صرف شده هم به جیب سرمایهگذاران بازنگشت و تولید دو قسمت بعدی این سهگانه منتفی شد.
مجید مجیدی زیر سایه مصطفی عقاد
بنیاد مستضعفان که آغازگر ساخت فیلمهای تاریخی با درونمایه مذهبی در اولین سالهای بعد از انقلاب بود، بیش از سه دهه بعد، باز هم برای تولید فیلمی دیگر دست به جیب شد؛ این بار درباره زندگی پیامبر اسلام، با حضور مجید مجیدی که هم مورد اعتماد حکومت بود و هم شهرت جهانی داشت. مراحل اولیه نگارش فیلمنامه «محمد رسولالله» از دهه ۸۰ آغاز شد و بعد از چند سال تدارک تولید، ساخت دکور و فیلمبرداری، در سال ۹۴ به نمایش عمومی درآمد.
مجیدی هم قصد داشت سهگانهای درباره زندگی پیامبر اسلام بسازد. دکور شهرهای مکه و مدینه در ابعاد بزرگ ساخته شد، ویتوریو استورارو، فیلمبردار کهنهکار و برنده اسکار، استخدام شد و فیلم با حضور بازیگران سرشناس مقابل دوربین رفت. فیلم اکران شده روایتگر تولد تا ۱۲ سالگی زندگی پیامبر بود و بیش از ۶۰ میلیارد تومان برای ساخت آن هزینه شد.
هنگام اکران، در اتفاقی بیسابقه دو گروه سینمایی به نمایش «محمد رسولالله» اختصاص یافت و تقریبا نیمی از سالنهای سینمای کشور فیلم را به نمایش گذاشتند. اثر مجیدی هرچند در سال ۹۴ پرفروشترین فیلم سال شد، اما فقط ۱۴ میلیارد تومان فروخت که در قیاس با هزینه تولید، رقم اندکی بود. بر خلاف تبلیغات، اکران جهانی گستردهای هم در انتظار فیلم نبود و موفقترین نمایش آن در ترکیه بود. فارغ از مسایل اقتصادی، مجیدی در ساخت فیلمی ماندگار شکست خورد. «محمد رسولالله» بیشتر به فصلهای پراکنده و البته خوش آب و رنگ شباهت داشت و حتی حضور کامبوزیا پرتوی به عنوان فیلمنامهنویس، به شکلگیری داستانی موثر و یکدست کمک نکرده بود.
مجیدی به گفته خودش سعی کرده بود روایتی نزدیک به اعتقاد شیعیان از پیامبر خاتم ارایه دهد، و بهترین امکانات و نیروی انسانی در اختیارش قرار گرفته بود. اما حاصل کارش در قیاس با فیلم «رسالت»، ساخته مصطفی عقاد (که چند دهه پیش با تایید الازهر ساخته شده بود) اثری فراموششدنی از آب درآمد و مهمترین وجه تفاوت دو فیلم نه لزوما مسایل تکنیکی، بلکه شیوه داستانپردازی بود. فیلم عقاد به شکل سرراست قسمتی از وقایع تاریخی صدر اسلام را روایت میکرد. اما نسخه مجیدی در رفت و برگشتهای زمانی و روایت موازی راهب یهودی و کودکی پیامبر از نفس میافتاد.
فارغ از کیفیت هنری، وجه مشترک همه آثار سینمایی تاریخی-مذهبی تولیدشده در چهل سال گذشته، آن است که نهادهای حکومتی در تولید آنها دخالت مستقیم داشتهاند و اغلب این آثار نتوانستهاند سرمایه تولید خود را بازگردانند. اما بر خلاف سریالهای تلویزیونی که به دلیل ذات فراگیرتر رسانه تلویزیون با تماشاگران پرشمارتری ارتباط برقرار میکنند، جز «روز واقعه»، هیچیک از این فیلمها به عنوان پدیده فرهنگی در ذهن مخاطب ایرانی حک نشدند.
«رستاخیز» آخرین تلاش ناموفق در این زمینه بود. این بار نه سلیقه تماشاگر، که اختلاف نظر فقهی برای نمایش چهره شخصیتهای تاریخی، حتی اجازه نداد فیلم روی پرده سینما دیده شود. به همین دلیل، بعید به نظر میرسد که تا سالها حتی نهادهای ریز و درشت حکومتی، خطر سرمایهگذاری برای تولید فیلم درباره بزرگان اسلام را به جان بخرند.