شاخصهای عددی مختلفی وجود دارد که میتوان با استفاده از آنها وضعیت اقتصادی یا حتی فرهنگی و هنری را مورد تجزیهوتحلیل قرار داد. آمار همیشه در جمهوری اسلامی محرمانه تلقی میشود. برای نمونه مرکز تحقیقات و مطالعات برنامههای صداوسیما که در دوران پادشاهی بنیان گذاشته شد و کارشناسان آن تحصیلکرده آمریکا بودند و این مرکز را با روشهای علمی اداره میکردند، پس از انقلاب آمارش محرمانه شد و حداکثر برای مدیران میانی صداوسیما فرستاده میشد و آنها هم این آمار را در اختیار تهیهکنندگان قرار میدادند و بهندرت در تحلیلهای نشریات درونسازمانی به آن اشاره میکردند.
زمانی که علی کردان، معاونت مالی سازمان صداوسیما را به عهده گرفت و بخش آگهیها را عمومی کرد و پای شرکتهای خصوصی را به میان کشید، موضوعی که شرکتهای تبلیغاتی مطرح کردند این بود که شرکتهای آگهیدهنده میخواستند آمار مستقلی از میزان تماشا و رضایت بینندگان تلویزیون داشته باشند تا متناسب با آن مشاورانشان بتوانند بودجههای تبلیغاتی را تنظیم کنند. کردان که این حرف را منطقی میدانست حاضر شد ۱۰۰ میلیون تومان که آن زمان پول بسیار زیادی بود، بدهد تا یکی از شرکتهای تبلیغاتی این کار را به عهده بگیرد. کردان برخلاف توصیه دوستانش ۱۰۰ میلیون تومان را گرفت و مطابق با استانداردهای علمی، گروهی تشکیل داد. اولین جلد از این آمار که بیرون آمد ماموران وزارت اطلاعات به دفتر آنها ریختند و تمام کامپیوترها را بردند و مدیرعامل را بازداشت کردند. آن شرکت برچیده شد و دوباره تنها آمار محرمانه مرکز تحقیقات ماند و مدیران صداوسیما.
در حوزه سینما هر چند هنوز شفافیت زیادی در هزینه تمام شده فیلمها و دستمزد بازیگران و سایر عوامل وجود ندارد، اما آمار فروش اعلام میشود و خود این میتواند مبنایی برای تحلیل ابتدایی وضعیت گرایش و میزان توجه مردم به سینما و فیلمهای اکران شده باشد.
هر چند مسئله کرونا و تورم موجب شده است که گرایش مردم برای رفتن به سالنهای سینما کمتر شود، بهویژه که میتوانند کمی صبر کنند و در بسترهای مجازی و در خانه فیلمها را تماشا کنند و ازآنجا که اکثر فیلمهای ساختهشده در این سالها ارزش کیفی تصویری و صوتی ندارند که تماشای آن در سالن سینما الزامی باشد، میتوان کاهش اندک در این زمینه را منطقی دانست، اما حتی در این صورت هم تحلیل میزان فروش بینتیجه نیست. نگاهی گذرا به سه فیلم پرفروش سال ۱۴۰۰ که بالای ۱۰ میلیارد تومان فروش داشتند تصویر جالبی را نشان میدهد که میتواند منشا تحلیلهای دیگری باشد. تمام آمارهای ارائهشده از وبگاه «سامانه مدیریت فروش و اکران سینما» (www.samfaa.ir) که وابسته به سازمان سینمایی وزارت ارشاد است، گفته میشود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
پرفروشترین فیلم سال ۱۴۰۰ با حدود ۶۰ میلیارد تومان فروش در گیشه «دینامیت» است. فیلمی که لومپنیزم، لاتبازی و کلاهمخملیهای اسلامی را تبلیغ میکند و میخواهد چهره مزاحمترین و مخربترین حزباللهی مداخلهجو را سفید کند. کاری که سید مسعود اطیابی اکنون میخواهد انجام دهد، استاد او کمال تبریزی حدود ۲۰ سال پیشازاین وقتی مردم آخوندها را تمساح میخواندند، انجام داد و آنان را به مقام «مارمولک» مفتخر کرد تا چهره وحشتناک آنها را به چهرهای خودمانی تبدیل کند و فیلمی بسازد که مورد احترام رهبر و نظام هم باشد. هر چند آن فیلم موجب شد مردم عکسالعمل نشان دهند و آخوندها را مسخره کنند و فیلم پایین کشیده شد، اما اکنون که آخوندکشی در کشور راه افتاده است همین فیلم «مارمولک» را از تلویزیون پخش میکنند.
فیلم بعدی با فروش گیشه بیش از ۴۰ میلیارد تومان دقیقا همین ویژگیها را دارد. فیلم گشت ارشاد ۳ (سعید سهیلی) یکی از مخوفترین نهادهای جمهوری اسلامی که زنان، دختران و گاه پسران را در خیابان با خشنترین وضع موجود دستگیر میکنند به خلافکارهای دوستداشتنی تبدیل میکند که خود را در گشت ارشاد جا زدهاند. اینبار اگر حمید فرخنژاد در فیلم نیست، اما ابتدای فیلم کارتون او در همان نقش عباس آقا بزرگی نشان داده میشود که جان کیم کارداشیان را نجات میدهد و کارداشیان به جای «لئوناردو دیکاپریو» او را برای ازدواج انتخاب میکند و در روز ازدواج وقتی «جورج کلونی» میخواهد با کارداشیان روبوسی کند «عباسآقا» غیرتی میشود و با مشت بر صورت کلونی میزند و به زندان میافتد و دو یار غار او حسن (ساعد سهیلی) و عطا (پولاد کیمیایی) به ایران بازگردانده (دیپورت) میشوند.
یکی از عوامل پرفروش شدن «گشت ارشاد ۳» وجود پیکان (بهنام بانی) و خواندن ترانههای او است. ظاهرا در سینما فیلم ساختن درباره فوتبالیستها و خوانندههای درجه یک چندان موفق نمیشود، اما فوتبالیستی درجه چندم مانند پژمان جمشیدی میتواند بازیگر پولسازی بشود یا خواننده نهچندان مشهوری مانند «بهنام بانی» میتواند به پرفروش شدن یک فیلم سینمایی کمک کند.
سعید سهیلی بارها اعلام کرده است که به فیلمفارسی علاقه دارد، اما او فراموش میکند در دوران پادشاهی چگونه با «غیرتمداری» مخالف سیاستهای توسعه و مدرنیزاسیون بود و سرانجام خودش یکی از عواملی شد که خمینی به ماه برود و کشوری به قهقرا، اکنون هم سیاست حاکم، توسعه سنت و غیرت است به همین دلیل فیلمهای او حکومتیست و در جهت سلطه واپسگراترین قشر حکومت حرکت میکند و جریان به قهقرا رفتن را تشدید میکند.
فیلم قهرمان (اصغر فرهادی) که ازقضا فیلم پرحاشیه و پرسروصدایی هم بود و موفق شد در کن هم برنده جایزهای شود، در گیشه ۱۲ میلیارد تومان فروش داشت. شاید این رقم در وهله نخست گرایش سینماروندگان به این فیلم فرهادی را نشان بدهد، اما تعداد صندلیهایی که بینندگان برای تماشای «قهرمان» پر کردهاند به دلیل بالا رفتن قیمت بلیت، بسیار کمتر از فیلم قبلی اصغر فرهادی (فروشنده) است.
درواقع «قهرمان» ۴۹۸.۹۵۴ صندلی بلیت فروخت که با بلیت حدود ۲۴ هزارتومانی میشود ۱۲۰.۳۵۲.۹۴۲.۵۰۰ تومان، اما فیلم فروشنده در سال ۱۳۹۵ که میانگین بهای بلیت سینما شش هزار تومان بود تقریبا همین میزان فروش داشت؛ بهعبارتدیگر میزان بینندههای آن کمتر از یکچهارم شده است. البته آمار فروش فیلم فروشنده تقریبی است و سازمان سینمایی وزارت ارشاد در آن سال آمار دقیق ارائه نمیکرد، اما بهطور میانگین این مقایسه زیاد دور از ذهن نیست.
نکته قابل توجه دیگر این است که هر چند در سال ۱۳۹۵ هم فیلم فرهادی سومین فیلم پرفروش بود و فیلمهای مبتذل «پنجاه کیلو آلبالو» (مانی حقیقی) و «من سالوادور نیستم» (منوچهر هادی) به ترتیب رتبه دوم و اول را داشتند، اما فاصله این سه فیلم بسیار کم بود در حالی که امسال این فاصله بسیار زیاد شده است.
بهعبارتدیگر هم فیلمهای جدی و درام سقوط کردهاند هم فیلمهای خندهدار و مضحک مانند بقیه چیزها که سقوط کردهاند و با سرعتی شتابان به سقوط خود ادامه میدهند.