کافه محل قرارهای دونفره و جایی برای خلوت تنهاییها بود. خیلی از ما تجربه کافه رفتنهایمان با هم فرق میکند.
این روزها هر کجایی از شهر را نگاه میکنی یک کافه میبینی. کافههایی که سلیقه هر فردی را برآورده میکند. تعدادشان آنقدر زیاد است که نمیشود آنها را نادیده گرفت. طراحیها هر کدام به یک شکل است. اما همگیشان یک نقطه اشتراک دارند آن هم سعی کردهاند در دکوراسیونهایشان یک نشانی از روشنفکری دیده شود. از زدن عکسهای صادق هدایت و گلستان گرفته تا نمایش فیلم و اجراهای گروه موسیقی، برپایی نمایشگاههای هنری و کتابخانه. خلاصه این که در دهه گذشته رشد کافه و کافهنشینی در تهران و شهرهای بزرگ شگفتآور بوده است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
نگاهی اجمالی به کافه و کافهنشینی نشان میدهد که این پدیده جزئی از فرهنگ روشنفکری ایرانی از سالهای دهه بیست به بعد به شمار میرود. سالها قبل از آن که مکانهای فرهنگی مدرن مثل گالریهای نقاشی، تئاتر شهر، تالار رودکی و موزه هنرهای معاصر و یا حتی فرهنگسراها احادث شود.
کافههای روشنفکری تهران، تنها پاتوق و محل گردهمایی و دیدار چهرههای شاخص ادبی، هنری، سیاسی و روشنفکری ایران بود. در واقع با مدرن شدن تدریجی جامعه ایران و رشد طبقه متوسط و ظهور جریانهای روشنفکری و اهمیت یافتن فضاهای عمومی، بعضی از کافههای تهران به پاتوق و محفل روشنفکران و نویسندگان ایرانی بعد از مشروطه تبدیل شدند.
ایده ی ساخت کافه نادری در سال 1306 توسط خاچیک مادیکیانس، یک مهاجر روسی مطرح شد. وی بنای کافه-هتل را در شرقِ پل حافظ، خیابان نادری (جمهوری فعلی) بنا نهاد و به همین دلیل است که نام این کافه،کافه نادری ثبت شده است.
هر چند که سنت کافهنشینی روشنفکران ایرانی متاثر از سنت دیرپای کافهنشینی روشنفکران اروپایی به ویژه روشنفکران فرانسوی از قبیل ژان پل سارتر، آلبرکامو و سیمون دوبوار بود. برخلاف امروز که کافههای مدرن عموما در خیابانها و مناطق بالای شهر تهران دایر شدهاند، کافههای ادبی و روشنفکری ایران در سالهای دهههای بیست، سی و چهل، بیشتر در مرکز شهر تهران و حوالی خیابانهای نادری، استانبول و لالهزار مستقر بود. بعد از کودتای ۲۸ مرداد و بسته شدن فضای سیاسی کشور و حاکمیت استبداد، کافههای روشنفکری و معروف مثل کافه نادری، کافه فیروز، کافه مرمر و کافه فردوسی، به تنها مکانها و محفلهای روشنفکران ایرانی تبدیل شدند.
مصطفی فرزانه در کتاب آشنایی با صادق هدایت، فضای کافه نادری در دهه بیست را چنین توصیف می کند: « صادق هدایت سر ساعت شش و نیم در کافه نادری بود تابستانها، باغچۀ هتل- رستوران نادری از غروب شلوغ میشد. قسمت جلو، کافه بود و قسمت شرقی آن، رستوران. رومیزیهای سفید، زمین خاکی، درختهای چنار و پلکان آجری این بغچه، محیط را باصفا میکرد. شبها در آنجا ارکستر کوچکی موسیقی رقصهای فرنگی می زد ».
در این کافهها بود که چهرههای سرشناس ادبی و روشنفکری ایران مثل نیما یوشیج، صادق هدایت، احمد شاملو، فروغ فرخزاد، یدالله رویایی، نادر نادرپور، نصرت رحمانی، رضا براهنی، محمدعلی سپانلو و بسیاری دیگر دور هم جمع شده و در مورد مسائل مختلف ادبی، هنری و سیاسی با هم بحث میکردند.
بعد از انقلاب، کافه نادری و پاتوقهای مشابه، کارکرد سابق خود را از دست دادند. این پاتوقها بعد از مدتی تاخیر دوباره در قالب کافهها و کافیشاپ شروع به فعالیت کردند اما حضور و تولد کافههایی مثل «شوکا»، «تمدن» و «گودو» در تهران، جای کافههایی مثل نادری و فیروز را گرفتهاند و پاتوقها و وعدهگاههای معروف اهل ادبیات و هنر به شمار میروند.
نمایی از کافه شوکا
این مقدمه بیانگر آن است که امروزه کافهها تنها جایی برای خستگی درآوردن نیست. خیلی از جوانان دیگر اتفاقی وارد کافهها نمیشوند و برای رفتن به کافه برنامه ریزی میکنند. امروزه نقشی را که کافهها در ایران بازی میکنند میتواند تاثیر فرهنگی و اجتماعی زیادی را بر جامعه داشته باشد.
گزارش منفی از کافه نشینی در ایران
سه شنبه ۱۶ مهر ماه ۱۳۹۸ اخبار ساعت ۲۰:۳۰ در گزارش ویژه خود با عنوان «صریح درباره فرهنگ» که چهار دقیقه و ۲۰ ثانیه به طول انجامید به موضوع کافه و کافهنشینی پرداخته بود. گزارشی که به سرعت در شبکههای مجازی واکنشهای منفی را به همراه داشت تا جایی که حتی برخی از کاربران شبکههای اجتماعی معتقد بودند که این گزارش با رویکرد منفی نسبت به کافهها نگریسته و زمینه ساز تقابل با این فضای اجتماعی را مهیا کرده است.
در این گزارش؛ درباره گسترش فضاهایی (کافهها) صحبت شده بود که به گفته گزارشگر محلی برای گذراندن اوقات فراغت و ایجاد روابط اجتماعی که میتواند به جای اثر مثبت برای مخاطب تهدید باشد اشاره شده بود. چنین توصیفی از کافه تنها نقشی که میتواند داشته باشد بحث مخربی است که بر افکار عمومی می گذارد.
مهدی کیانی، کافهدار و فعال دانشجویی سابق که در کارشناسی ارشد حقوق از دانشگاه علامه طباطبایی دارد، در این باره معتقد است که کافه، محیط و پاتوق اجتماعی و بستری برای گفتوگو و تولید عقلانیت جمعی است. این فضا در بستر اجتماع شکل گرفته است پس به عبارتی پدیده اجتماعی است و اساساً پدیدههای اجتماعی تکبعدی و تکعاملی نیستند. کافه معجونی از انسانها، شخصیتهای متفاوت، رفتارها و تیپهای مختلف است. در کافه مردمشناسی و رفتارشناسی افراد به بهترین شکل و بدون سانسور قابل پیشبینی و تعریف است. مخاطب اصلی این پاتوق با ظرفیتهای منحصر به فرد جوانان هستند که حداقل به خاطر محدودیتهای اجتماعی و درست عمل نکردن مکانیسمهای فرهنگی موجود، تمنای شدیدی برای حرف زدن و شنیده شدن دارند.
در این گزارش خبرنگار صدا و سیما سعی کرده که تصاویری از حضور دختران و پسران را در کافه نشان دهد که مشغول به گفت و گوی دونفره هستند و این اتفاق را تلخ و تکان دهنده برای ترویج فرهنگ بی بندوباری نشان دهد. در تصویری دیگر دختر بی حجابی را نشان میدهد که پشت میز نشسته و همراه دوستانش در حال خوردن قهوه است. تصویری که در شبکههای اجتماعی نظرات انتقادی زیادی را برای گزارشگر صدا و سیما به همراه داشته است.
منتقدان بر این عقیده هستند که بدحجابی یا بیحجابی محصول کافهنشینی نیست و القای این تصویر که کافهنشینی میتواند فرهنگ بیبندوباری را ترویج دهد کاری اشتباه است که در جامعه کنونی ایران به نفع کافهداران نیست.
رحیم محمدی، جامعهشناس درباره فرهنگ کافهنشینی در شهرهای بزرگ به خبرگزاری ایلنا گفته است که کلانشهر به همان میزان که مدل جدیدی از نوع زندگی و مناسبات را باز میکند، گروههای اجتماعی مناسب خود و مکانهای جدیدی را نیز به تدریج میسازد، یکی از جاهایی که کلانشهر ساخته، کافههاست. کافه، مکانی متناظر با زیست کلانشهری و کافهنشینی، محصول مناسبات کلانشهری است. اگر دقت کرده باشید مدتی است که تورهای یکی دو روزه طبیعتگردی بسیار رایج شده است، این هم مناسباتی جدید و حاصل از زیست کلانشهری است که میخواهد نقصان مناسبات و فقدان روابط اجتماعی و عاطفی گذشته را جبران کند، یکی از جاهای دیگری که کلانشهر با تمام هیبت به آنجا مهاجرت کرده و میکوشد آنجا مناسبات جدیدی را بازسازی کند، شبکههای اجتماعی و فضای مجازی است. شما دیدید که چند روز پیش خوانندهای حدود ۱۶ میلیون نظر و تایید جمع کرد، همه تعجب کردند و نگران شدند که این افراد جایگزین مرجعیتهای اجتماعی قبلی شوند، اینها را باید بیشتر به مثابه گشوده شدن فضاهای اجتماعی جدید برای جبران خلاء ارتباطی و مناسبات اجتماعی ببینیم.
رضا علیزاده، جامعهشناس نیز به اصلیترین کارکردهای کافه، که همان حوزه عمومی است اشاره دارد و آن را برای رشد جامعه با اهمیت میداند و میگوید: فضاهای عمومی، فضاهایی حدفاصل حکومت و مردم هستند، مردم مینشینند و با هم صحبت میکنند، صحبت و گفتوگو نیاز جوامع امروز بشری است و فضای عمومی باید این نیاز را اقناع کند. فضای عمومی در کشور ما خیلی ضعیف است، لذا کافه بخشی از وظایف حوزه عمومیای را که وجود ندارد، به دوش میکشد. کارکرد دیگر کافه، تفریح و پرکردن اوقات فراغت است. کافهها خلاء فضاهای تفریحی در کشور ما را پر میکنند. مثلاً جوانان اگر بخواهند جشن تولد بگیرند، آنجا برگزار میکنند. فضای خانه برای بعضی جوانها دیگر جذابیت ندارد، لذا ترجیح میدهند اوقات فراغت و استراحت خود را در کافه بگذرانند.
به نظر میرسد در جمع بندی این گزارش باید انگشت اتهام را به سوی صدا و سیما و برنامهگذاران فرهنگی و اجتماعی در ایران گرفت. چرا که صدا و سیما یکی از بودجه بگیران فرهنگی در ایران است که وظیفه سرگرمی و اطلاع رسانی دقیق را برعهده دارد. وظیفهای که به خصوص در چند سال اخیر کلا فراموش شده و جای خودش را به سرکوب مردم و نشان دادن سیاهی داده است. این که گزارشگر صدا و سیما با چه هدفی این گزارش چهار دقیقهای را تهیه کرده سوالات فراوانی را برای مخاطبان ایجاد میکند. شاید هم این روزها که جمهوری اسلامی هر روز با یک اعتراض مدنی روبه روست ترس دوباره از رشد روشنفکری در جامعهای دارد که کافهنشین شده است.