خوب نیست آدم خرافاتی باشد ولی من فکر میکنم آهِ نازنین زاغری بالاخره بوریس جانسون را گرفت. مردک، وزیر خارجه بریتانیای کبیر بود، پاشد رفت آن خانم را از چنگ باجگیران آدمخور دربیاورد، زرتی درآمد گفت «نازنین زاغری کاری نکرده، آمده بوده اینجا آموزش روزنامهنگاری بدهد!» در حکومتی که روزنامهنگاری از جاسوسی بدتر است. (پریروز چندتا جاسوس را به اتهام روزنامهنگاری دستگیر کردند!)
بعد آقای «مایکل گاو» وزیر محیط زیست آمد ابرو را درست کند، زد چشم را چهارتا کرد. گفت جانسون را سرزنش نکنید، حکومت بدکاره را ملامت کنید. خبرنگار بی.بی.سی. از او پرسید نازنین در این سفر چه میکرده؟ مایکل گاو گفت «نمیدانم»! یکی از یکی گاوتر.
بوریس جانسون، در جوانی، از همان زمان گوسالگی روزنامهنگار دروغگویی بود. از تایمز بیرونش میکنند. لندهور شلخته نخستوزیر که شد دروغهایش بزرگتر شد و با همین چاچولبازی و لافزدنها کشور را از اتحادیه اروپا درآورد. در دوران خانه-بند شدن مردم به ملاحظه کرونا، آقا قانونشکنی کرد و مجلس عیشونوش راه انداخت و برای خودش جشن تولد گرفت. باز دروغ گفت. تحت تعقیب پلیس قرار گرفت.
یک بار جستی ملخک، دوبار جستی ملخک، سه بار جستی ملخک...
صفای دمکراسی اینجا را بنازم که مردی نیمهشب به مردی دیگر انگشت میرساند، صبحش نخستوزیر عوض میشود. آخر به شستی ملخک!
آقای کریس پینچر، معاون جانسون در حزب «کنسرواتیو» (محافظهکار؟- اصولگرا) و مسئول نظارت بر عملکرد نمایندگان حزب، خودش عملکرد درستی نداشته. چند شب پیش در یک باشگاه خصوصی مست میکند یکی دوتا از آقایان را انگشتی میکند. خبر به نخستوزیر میدهند که این بابا چند سال پیش هم همین کار را کرده بود، تو چرا ارتقاء مقام بهش دادی؟ نخستوزیر گفت «من مطلقا خبر نداشتم.» یکی از آقایان گفت من خودم آمدم بهت خبر دادم. نخستوزیر گفت «چی؟ انگشت کرده بود را میگویی؟ آهان... یک چیزی... یادم میآید...» وزرایش یکییکی گفتند برو بابا، ما رفتیم.
یک معنی پینچر در انگلیسی یعنی کسی که نیشگون میگیرد. (همان وشگون خودمان). آقای بوریس جانسون چند سال پیش که گزارش تخلف کریس پینچر را شنیده بود، گفته بود «این بابا، هم اسما وشگونگیر است، هم رسما». پریروز که حاشا کرد، همین حرفش را یادش آوردند.
آنچه انگلیسی باهوشی مثل بوریس جانسون را ضایع کرد، آشنایی نداشتنش با وقاحت مکتبی برادران در جمهوری اسلامی بود، وگرنه میتوانست به راحتی ماجرای انگشترسانی را رفع و رجوع کند. یادتان که هست چند سال پیش؟
«حکمتالله قربانی دیپلمات ارشد ایرانی در سفارت جمهوری اسلامی ایران در برازیلیا بود. موضوع آزار جنسی او در آوریل ۲۰۱۲ برای چهار دختر نوجوان در استخری خانوادگی جنجال بزرگی در برزیل درست کرد. سفارت ایران در برزیل در واکنش، این اتهام جنسی را ناشی از اختلاف فرهنگی دانست.». (ویکیپدیا) - آقای بوریس جانسون عقلش نرسید که بگوید ماجرای کریس پینچر، یک اختلاف دیپلماتیک است.
با این توضیح شریفی که حکومت اسلامی داد، از آن تاریخ به بعد ملت برزیل گمان میکند ما ایرانیها برای حفظ فرهنگ ملیمان، مرتب میرویم به استخر و به همدیگر انگشت میرسانیم.
در ایران تنها مورد ثبتشده انگشترسانی در استخر چند سال پیش بود که یکی شنا میکرد، یکی انگشت کرد توی حلقش خفهاش کرد. اختلافشان نه فرهنگی بود، نه دیپلماتیک. پس سر چی بود؟ احتمالا داییجان ناپلئون بهتر میداند!
***
برای دانلود رایگان کتاب «شعرانه» کلیک بفرمائید.